26 مهر 1400 12 (ربیع الاول 1443 - 18 : 20
کد خبر : ۴۰۹۱۳
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۵
ماجرای کربلا یک پیام جهانی دارد
بعد از گذشت قرن‌ها هنوز شیوه‌های ظالمان و قدرت‌های بزرگ برای تسلیم کردن سایر ملل از همین چهار شیوه تجاوز نکرده است و جالب تر آن است که با وجود آزمایش چندین باره تسلیم در برابر این روش‌ها باز هم عده زیادی گرفتار می‌شوند و ثمره‌ای به جز ذلت بدست نمی‌آورند.
عقیق:  ماجرای کربلا به ‌گونه‌ای رخ داد که تمام مرزهای سیاسی و نژادی را طی کرد و این قابلیت را یافت که پیام خود را به هرکسی که در طول تاریخ غم انسانیت را دارد، برساند. اما آنچه که کربلا برای تاریخ مخابره کرد این مفهوم بود که انسان همیشه در جنگ میان قربانی کردن دارایی‌ها و ترویج ارزش‌هاست و سرنوشت انسان در تصمیم میان این دوگانه مادی و معنوی مشخص می‌شود.

این سخن در چارچوب هیچ ایدئولوژی نمی‌گنجد و تماما بالاتر از همه ارزش‌های دینی و به عبارت دیگر خواستگاه تمام ارزش‌هاست. چنین سخنی وقتی به دل هر انسانی می‌رسد فارق از هر گونه تعصب قومی، دینی و ملی، سریعا به دل می‌نشیند و هیچ توجیهی برای پاسخ منفی به این کلام باقی نمی‌گذارد.

پیام عاشورا شاید بیش از هر زمان در تاریخ برای جامعه امروز بشری مفید است چرا که در میان انبوه ایدئولوژی‌های موجود که انسان را بشدت سردرگم کرده تا جایی که حتی توان تشخیص حداقل نیازهای خود را ندارد پیام ساده و پرمغز عاشورا یعنی «هیهات منا الذله» به داد انسانیت انسان می‌رسد. با اندکی تامل مشخص می‌شود که خواستگاه تمام انقلاب‌های عالم در تمام جهان همین پیام پرمحتوای عاشوراست.

درک انسان قرن بیست و یکم که ذلت را در جامعه بشدت طبقاتی شده انسانی می‌بیند بیش از پیش صاحب ارزش و منزلت است. اینکه شهید آوینی در کتاب «فتح خون» می‌نویسد: «همه بشریت را به کربلا می‌آزمایند» رمز بقا و ماندگاری شعار عاشورا در طول تاریخ است و قطعا آینده تاریخ را نیز کربلا مشخص خواهد کرد. پیام کربلا بسیار پربارتر از آن است که بتوان آنرا در چند جمله خلاصه کرد اما سه محور عمده در موضوع کربلا راهگشای انسان است:

کربلا متعلق به یک گروه خاص نیست

جنگ میان حق و باطل در دنیای مدرن بیش از گذشته نمود پیدا کرده است و ابزارهای موجود اقتضا می‌کند تا هر کسی در هر جای عالم نسبت به ظلم، استبداد و استکبار ستمگران بی‌تفاوت نباشد. بحران‌های بین‌المللی و منطقه‌ای نشان داده است که همواره دو جبهه حق و باطل تلاش می‌کنند تا تمام قوای خود را برای رویارویی با جبهه مقابل گرد آوردند و این یارگیری مختص یک ایدئولوژی و مکتب خاص نیست. چرا که آنقدر مفاهیم، بدست افراد مختلف قرائت شده است که تشخیص قرائت درست و اصیل کار چندان ساده‌ای نیست.

برای مثال در داستان جنگ سوریه و عراق بیش از 80 کشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم دخیل هستند و نکته اعجاب‌انگیز آن است که پیروان و مدعیان پیروی از یک مکتب خاص روبروی هم صف‌آرایی کرده‌اند در حالی که نمی‌توان این جنگ را یک جنگی قومی و مذهبی نامید. هرچند تلاش زیادی صورت می‌گیرد داستان درگیری اخیر خاورمیانه را به افراطی‌گری دینی نسبت داده شود اما ماهیت این جنگ بالاتر و متفاوت از بسیاری جنگ‌های عالم است. دو طرف درگیر در جنگ سوریه از میان سکنه یک قوم و یا یک کشور خاص اقدام به جذب نیرو نکرده‌اند به‌گونه‌ای که ابعاد جهانی این ماجرا بسیار پررنگ تر از محدود سرزمینی این دو کشور است.

ماهیت جنگ‌های بشری از این پس به این شیوه خواهد بود و مفاهیمی چون قومیت، نژاد و دین خط مرز رویارویی جبهه حق و باطل در آینده نیست. بواسطه پیشرفت فناوری به مروز زمان مرزهای فیزیکی معنا و مفهوم خود را از دست خواهند داد و خطوط پررنگ حق طلبی و منفعت طلبی مابین تمام ملت‌ها تعریف خواهد شد. در چنین شرایطی هیچ مکتبی نمی‌تواند پیام خود را برای انسان تبیین کند و انبوه اطلاعات هجوم آورده به سمت نوع بشر قدرت تحلیل را از وی سلب خواهد کرد و تنها همین پیام ساده کربلا یعنی «هیهات منا الذله» تکلیف سرنوشت انسان را در لحظات حساس مشخص خواهد کرد.

باید همه دارایی‌ها به قربانگاه کربلا برد

دومین پیام برون مرزی و فراگیر قیام عاشورا این است که دفاع از جبهه حق آنقدر دشوار خواهد شد که تنها بواسطه قربانی کردن تمام دارایی‌ها می‌توان در مقابل طاغوت‌ها ایستادگی کرد. هرکسی که در جبهه حق ایستادگی کرده است باید هزینه این ایستادگی را بپردازد چنانکه شهید کربلا هزینه پیغام جهانی خود را با قربانی کردن تمام عزیزان و نزدیکانش پرداخت کرد.

ابزار مستکبرین تاریخ همواره استفاده از زور، تطمیع، تحریم و تجاوز بوده است که صحنه‌های قیام کربلل به طور شفاف تکلیف انسان را در مقابل با این روش‌های ظالمان در طول تاریخ مشخص کرده است. اگر داستان کربلا را به صورت یک کل نگاه کنیم متوجه می‌شویم که تن دادن به هر کدام از روش‌های دشمن برای انصراف از ایستادگی در جبهه حق حاصلی جز ذلت ندارد و اگر اهل کوفه و شاید بهتر بگویم اهل اسلام بعد از ماجرای کربلا دچار چنین ذلت‌های بزرگی شدند چراکه تاب مقاومت در برابر این چهار شیوه دشمن برای انصراف از جبهه حق را نداشتند.

جالب است که بعد از گذشت قرن‌ها هنوز شیوه‌های ظالمان و قدرت‌های بزرگ برای تسلیم کردن سایر ملل از همین چهار شیوه تجاوز نکرده است و جالب تر آن است که با وجود آزمایش چندین باره تسلیم در برابر این روش‌ها باز هم عده زیادی گرفتار می‌شوند و ثمره‌ای به جز ذلت بدست نمی‌آورند.

تعداد نفرات معیار تشخیص حق و باطل نیست

بارها بارها در ذکر مصائب عاشورا شاهد آن بوده‌ایم که وجود مبارک امام حسین(ع) و یاران ایشان از سرنوشت خود از حرکت به سوی کوفه و مواجه با سپاهیان عمرسعد آگاه بودند. اما ایستادگی و اعتماد یاران امام به حدی بود که باز از وظیفه خود در قبال تاریخ کوتاهی نکردند. برخلاف معیارهای دنیای مدرن قیام عاشورا اثبات می‌کندکه تعداد نفرات، معیار تشخیص حق و باطل نیست و از آن مهم‌تر که کم بودن خودی‌ها و کثرت سپاهیان دشمن کوچکترین ذره‌ای از تکلیف انسان کم نخواهد کرد.

این پیام عاشورا آنچنان مهم و حائز اهمیت است که تکلیف انسان مومن قرن 21 ام را با سیر نزولی، جمعی و قهقرایی انسان به سمت مادی‌گری و دین‌زدگی مشخص می‌کند. این پیام قیام عاشورا تبیین می‌کند که عقل جمعی حجت شرعی لازم برای حرکت به سوی فساد و ظلم نیست. اهمیت این پیام زمانی مشخص ‌می‌شود که مواجه انسان فردگرای قرن حاضر را با مسئولیت او در قبال بشریت ببینیم.

این سه پیام عاشورا که به بهترین شیوه ممکن یعنی به عرصه عمل آوردن و به منصه ظهور رساندن توسط امام حسین(ع) انجام شد تکلیف تمام تاریخ را در قبال جبهه حق و باطل مشخص کرد به گونه‌ای که عقل بشری به تنهایی از درک پیام آن عاجز بوده و ماهیت آن بیش از حوادث عینی اتفاق افتاده در قیام کربلا ظهور و بروز دارد.

منبع:فردا
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: