آقای دکتر! چرا نام این مجموعه کتابها که اکنون اولین جلد از آن منتشر شده را «زنده رود» گذاشته اید؟
«زنده رود» اصطلاحی است که در بیت سوم غزلی از حافظ که در مجلس دوازدهم این کتاب به شرح آن در معنای واقعه عاشورا پرداختیم، به کار رفته است که بیت این گونه است: «خِرَد در زنده رود انداز و مینوش/ به گلبانگ جوانان عراقی» البته برای نخستین بار است که این غزل به این معنا تفسیر میشود. «زنده رود» را به اعتباری به «امام حَیّ» تعبیر کردم، چون استعاره ای برای نقش امام در عالم واقع و باطن است، امام یعنی انسانی که با نیل به قلهها و سرچشمههای توحید از حضرت حق، همه معانی توحیدی را دریافت میکند و با مقام ولایت الهی یکی میشود و سپس در طول زندگی و تاریخ و جغرافیای وجودی زمان خود همه کسانی را که قابلیت دارند احیا میکند و با آب حیات معنوی اشباع و سیراب میکند و همه سرانجام به اقیانوس وحدت و توحید میپیوندند. بدین ترتیب امام در مقام استعاره کاملا با معنای رود که از قله توحید سرازیر میشود و به اقیانوس وحدت میپیوندد تطابق میکند. کلمه زنده هم که معادل «حَیّ» است. بنابراین «زنده رود» به معنای «امام حی» است.
چه عاملی سبب شد که شما در این کتاب از عاشورا به معجزه مرکب حسی و عقلی تعبیر کنید؟
واقعه عاشورا معجزه نه به معنای استعاری و مجازی و ...، بلکه به معنای واقعی است. معجزه باید انسان را به عجز در بیاورد و در واقع انسان خود را تسلیم صاحب معجزه کند. از این جهت معجزه را به این جهت معجزه نامیدند، چون کسی که معجزه را مشاهده کرد، تردید نخواهد کرد و حقانیت صاحب معجزه را قبول میکند. محدودیت معجزه حسی در این است تا انسان آن را مشاهده نکند، در او اثر ندارد. معجزات انبیای سلف محدود بوده به اینکه اطرافیانشان آنها را قبول کنند تا بتوانند پیامشان را توسعه دهند. بدین ترتیب معنا ندارد که معجزات پیامبر اکرم(ص) حسی باشد، چون پیامبر خاتم هستند؛ گرچه ایشان معجزات حسی هم داشتند، ولی استناد قرآن کریم به پیامبری ایشان به معجزات حسی ایشان نیست. اصولاً اثر معجزه این است که مردم دعوت خارق العاده ای را قبول کنند. انبیا(ع) با عوالم غیب ارتباط دارند که این دعوتی، عادی نیست. انبیا(ع) از انسانها میخواهند مطابق فرمایشات آنها و خلاف خواسته ها و امیالشان عمل کنند. بنابراین معجزه باید انسان را متأثر کند تا از دستورهای انبیا تبعیت شود. عرض بنده این است وقتی حادثه عاشورا را تحلیل کنیم با هیچ یک از موازین عقلانی و طبیعی بشر سازگاری ندارد، یعنی انسانی همه هویت و هستی خود، خانواده و دوستان و آشنایان خود را به این شکل وسیع و با این ظرافت و با این حالت در مقابل امری که آن را خلاف میداند قرار دهد و با آن مبارزه کند و حق مطلق مورد نظرش باشد.
اینکه از انسان طبیعی که دنبال منافع و خواسته ها یا حداکثر دنبال حرفهای معقول خود است فردی، عاشورایی برپا کند به نظرم بسیار شگفت آورتر از معجزات حسی است که انبیا آوردند. معانی ای که در کربلا اتفاق افتاد، مستقیماً به دعوت این مکتب ربط دارد، یعنی مکتبی است که مستقیماً انسان را به این صورت قرار میدهد، بنابراین به تعبیر من معجزه بودن قیام عاشورا ترکیبی از معجزه عقلی و حسی است.
گریه در عزاداری امام حسین(ع) چه آثار تربیتی و خودسازی فردی و جمعی دارد؟
پرواضح است گریه بر اباعبدا...(ع) نقش بسیار برجسته ای دارد و روایات و کلماتی که از ائمه اطهار(ع) هست که کسی بر عزای امام حسین(ع) گریه کند بهشت بر او واجب میشود، حتی توصیه شده اگر نمی توانید گریه کنید خود را به حالت کسی که دارد گریه میکند در بیاورید؛ یعنی به گریه تظاهر کنید، البته نه تظاهر ریایی. یعنی خود را به گریه کردن تشبه کند. وقتی فشارهایی که به انسان میآید در حد بالایی باشد، انسان با عمل گریه تخلیه روانی و روحی میشود و آرامش پیدا میکند، یعنی در واقع گریه نشان دهنده اوج درد و رنج انسان است، یعنی وقتی انسان به اوج درد و رنج میرسد حالت گریه به او دست میدهد.
گاهی انسان در همدردی با دیگران گریه میکند، ولی هیچ دلیل و نسبت شخصی با آنها وجود ندارد، بلکه در واقع به دلیل حقانیت آن شخص و ظلمی که بر او میرود متأثر میشود و گریه میکند.
من نام این نوع گریه را «گریه متعالی» گذاشتم که با گریه به معنای همدردی برای منافع شخصی یا احساسات شخصی متفاوت است و این گریه اوج همنوایی انسانها در امور معنوی با هم است. این گریه اکسیری در سیر و تعالی معنوی انسان است که بنده این موضوع را باز کرده و توضیح دادم و علت فلسفی و عقلی آن را بیان کردم تا گریه را صرفاً مکانیسم شخصی حتی مکانیسم اجتماعی که مثلا نوعی واکنش در مقابل ظالمان و نمادی برای اعتراض است ندانیم، البته براساس تحلیلی که در کتاب کردیم اصولاً درباره واقعه عاشورا جهات ظاهری هم هست نه اینکه اینها را منکر شویم. گریه کردن این آثار را هم دارد، البته آثار باطنی و معنوی به جای خود وجود دارد که اثر اصلی گریه است. همه اینها با هم وجود دارد و بنابراین براساس این تحلیل گریه افق جدیدی از سیر معنوی را برای انسان باز میکند.
سنتهای صحیح عزاداری که در گذشته رواج داشته و اکنون کمرنگ شده چیست؟
در عزاداری میخواهیم همنوا و همنفس و همصحبت با اصحاب اباعبدا...(ع) شویم و خودمان را در جرگه آنها قرار دهیم و ترسیم و تمثیل این حادثه در هر سال و هر مناسبتی برای ما آمادگی روحی و ذهنی فراهم و اتحاد و همنوایی ایجاد میکند. بنابراین در عزاداری حضرت اباعبدا...(ع) در همه شؤون از مجالس خانگی، مجالس عمومی تا ذاکران، مداحان و روحانیونی که سخنرانی میکنند بسیار مهم هستند، حتی اطعام و نذرهایی که انجام میشود را به طور کامل دیدم و براساس همه اینها نتیجه گیری کردم.
فقط باید از اموری که سبب میشود روح قضیه را از دست دهیم و موجب شویم و نتوانیم به روح قضیه نزدیک شویم و شکل قضیه را با ضد آن روح توأم کنیم بپرهیزیم. همه چیزهایی که به ما در همدلی و تبعیت در فضای معنوی حضرت اباعبدا...(ع) کمک میکند را مورد نظر قرار دادم. در نتیجه باید از اموری که ضد اینهاست، بپرهیزیم. من در این کتاب بایستگی هایی که مربوط به اقامه عزای حضرت اباعبدا...(ع) بود را تا حدی که امکان داشت بیان کردم و هم امور ناشایست که ممکن است نتیجه منفی برای ما ایجاد کند و اینها را تحت عنوان فصلی به نام احیا و اصلاح روشهای عزاداری آوردهام.
برخی مفسران «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» را به شهادت امام حسین(ع) تفسیر کردند که شما در بخشی از این کتاب به این موضوع پرداختید، نظر شما در ارتباط با تفسیر این آیه چیست؟
اولاً داستان ذبح حضرت اسماعیل(ع) واقع نشد، یعنی این واقعه امتحانی بود که آن حضرت تا پای امتحان رفتند اما این امر واقع نشد. به هر حال واقع شدن و نشدن با هم خیلی تفاوت دارد.
وقتی موضوعی واقع شود، حادثه آثار وجودی برای انسان دارد و البته عاشورا از نظر گستردگی بسیار عظیم تر بود، یعنی در داستان حضرت ابراهیم(ع)، حضرت اسماعیل(ع) تنها یک فرزند حضرت ابراهیم(ع) بوده است، اما در داستان عاشورا چند فرزند، از طفل شیرخوار تا حضرت علی اکبر(ع)، برادران و خاندان و دوستان در مقابل حضرت شهید شدند و سپس خانواده شان نیز به اسارت رفتند. هر کدام از اینها حادثه را بسیار شگفت انگیز و ابعاد آن را خیلی گسترده تر میکند.
بنابراین مقایسه این گونه است که هم از نظر گستردگی و وسعت و هم از نظر واقع شدن و واقع نشدن که موضوع را خیلی متفاوت میکند.
افزون بر اینها حضرت اباعبدا...(ع) عمل اجتماعی را انجام دادند که تمام موازین ظاهری را در انجام تکلیف خودشان انجام میدادند و در عین حال تمام موازین باطنی در خروج از هرگونه تعینی در عالم نفس محقق میشد. ابراهیم(ع) این کار را تا جایی انجام داد، ولی ما ادامه داستان در آخرالزمان در زمان نوه پیامبر خاتم(ص) با ابعاد گسترده ای که در مقابل این داستان، عظیم است انجام میدهیم که این کار را جبران میکند.
چاپ دوم «معجزه عاشورا» منتشر شد
کتاب «معجزه عاشورا»، اولین اثر از مجموعه «زنده رود» شامل درسگفتارهای دکتر حسین غفاری، استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران بتازگی چاپ دوم آن منتشر شده است که رویکردی متفاوت و نو را در بررسی نهضت عاشورا در برابر خواننده قرار میدهد. بهطور کلی ویژگی اساسی و منحصر به فرد این اثر، دخالت دادن مباحث عقلانی و فلسفی در تفسیر و تحلیل امور عینی و اجتماعی در فرهنگ اسلامی است.
از جمله مباحث خواندنی کتاب، تحلیل فلسفی مسأله گریه و نقش آن در سیر معنوی و تعالی روحی انسان است که در مجالس مختلف از زوایای متفاوت به آن پرداخته شده است.
«معجزه عاشورا»، چیستی گریه و اثر آن در وصول به کمال انسانی، تفسیرهای گوناگون از اهداف حضرت اباعبدا...(ع)، مقدمات نظریه جامع در تفسیر قیام اباعبدا...(ع)، نقد و بررسی تفاسیر گوناگون از قیام اباعبدا...(ع)، بررسی علم امام و انسان کامل، امام معصوم انسان کامل و خلیفه ا... است، ماهیت علم باطنی امام علم حضوری است، تفاوتهای میان داستان حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اباعبدا...(ع)، آثار و برکات ظاهری و باطنی قیام اباعبدا...(ع)، اصلاح روشها و احیای سنتهای صحیح عزاداری و عاشورا از زبان حافظ؛ شرح غزلی از لسان الغیب عناوین دوازده مجلس این کتاب است.
منبع:قدس
211008