حادثه عاشورا دو صفحه دارد؛ یک صفحه سفید و
نورانی و یک صفحه تاریک و ظلمانی. اما صفحه سیاهش از آن نظر سیاه و تاریک است که
در آن، فقط جنایت و پستی می بینیم. از این نظر، داستان کربلا یک داستان جنایی و غمبار
است. در این صفحه از کربلا کشتنِ بی گناه می بینیم، کشتن جوان می بینیم، کشتن شیرخوار
می بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن می بینیم، آب ندادن به یک انسان می بینیم، زن و
بچه را شلاق زدن می بینیم و ... قهرمانان این داستان جنایی، جنایتکارانی از قبیل
یزید بن معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن است. لذا وقتی
که صفحه سیاه این تاریخ را نگاه می کنیم فقط جنایت و بدی را می بینیم.
اما در صفحة دیگر، یک داستان حماسی و عارفانه
ی زیبا می بینیم. در اینجا قهرمانان عوض میشوند. آنها عبارتند از حسین، زینب، عباس
بن علی، علی بن الحسین، مسلم بن عقیل و ... در این صفحه آنچه می بینیم تحمل است و
صلابت و غیرت و شهادت. در اینجا دیگر جنایت نیست بلکه حماسه است؛ افتخار و نورانیت
است؛ تجلّی حقیقت و انسانیت است.(1)
کربلا نشان داد که انسان تا کجا می تواند اوج
بگیرد و در معبود خویش فانی شود. امام حسین در آخرین لحظات در قتلگاه چنین زمزمه
می کرد:
«رِضاً بِقَضائِكَ وَ تَسْليماً لِأمْرِكَ، لا
مَعْبودَ سِواكَ»
«خدایا راضی به قضای توام و در برابر امر تو
تسلیمم و هیچ معبودی جز تو نیست.»
با این نگاه به عاشورا همه ی آن حوادث تلخ، شیرین
و زیبا بود، چرا که آثار بسیار بزرگی به سود اسلام داشت. آنچه در کربلا اتفاق
افتاد به یک مکتب ضد ظلم و دفاع از حق در تمام طول تاریخ تبدیل شد و به انسان ها
درس آزادگی، وفا، ایمان،شجاعت و شهادت طلبی آموخت.
حضرت زینب قهرمان و عارفی بود که همة اینها را
می دانست و به همین دلیل فرمود:
«مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً»(2)
به نقل از کتاب عطش عشق (پاسخ به شبهات محرم و
عزاداری) – تألیف روح الله زال و حسین جمالی
پی نوشت ها:
1- مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج17، ص30
2- بحارالانوار، ج45، ص115
منبع:جام
211008