باز ماه محرم از راه رسید و مردم عاشق، همنوا با کاروان حسینی که این روزها صدای گامهای آن را با تمام وجودت حس میکنی لحظههای ناب عاشقی را با پرواز مرغ دل در هوای اباعبدالله الحسین(ع) به نظاره مینشینند.
عقیق: گرچه هوا سرد است و پاییزی اما دلهای مالامال از عشق حسین(ع) گرمایی دیگر دارد، دلم مثل بچه گنجشکی شده و مدام بهانه پرواز میگیرد؛ پرواز در تکیه حسین! و سیدالشهدا علیهالسلام تنها آرامبخش دل بیقرارم است.
چند روزی است که شهر یکپارچه سیاهپوش شده، به هر کجا که مینگری بیرق عزای امام حسین(ع) برپاست؛ حسینیهها، مساجد، سر در مغازهها، مدارس و حتی خانههایی را میبینی که پرچم سیاه عزا از آنها آویزان است و این همان عشق و محبت حسین است که بعد از قرنها فروکش نکرده و تا قیامت در دلهای عشاق، موج میزند.
کاروان حسین(ع) در راه است و هنوز صدای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع) بعد از 1400 سال در گوش زمان میپیچد. محرم از راه رسید و این عطر خوش حسین است که فضا را عطرآگین کرده و حسین با تمام هستیاش از راه میرسد تا من و تو را نجات دهد و از دلِ بیمارمان دستگیری کند.
در همین روزها بود که سپاه حر به سپاه حسین(ع) میرسد و مولای تشنه لبان حتی اسبهای آنان را سیراب میکند اما، اما آنها حق این پذیرایی را چگونه ادا کردند؟!
به راستی چه زیبا فرمود پیامبر اکرم(ص) که «ان الحسین(ع) مصباح الهدی و سفینة النجاح» است و این روزها معنای واقعی کشتی نجات بودن را بهتر درک میکنند چرا که همه در حال مهیا شدن و رسیدن به قافله حسین(ع) هستند تا بر کشتی نجات، سوار شوند و با سینهزدن و اشک ریختن در مظلومیت ابا عبدالله(ع) غبار از قلب و روح زنگار گرفته خویش پاک کرده و همچون «حرّ بن یزید ریاحی» خود را به امام برسانند تا آزاد شوند؛ آزاد از هر بند نفْسی!
خدایا معرفت حسینی و درک اهداف حسینی را بر دلهای ما ارزانی دار و بذرهای وجود ما را از محبت اهل بیت علیهمالسلام و کودکان اسیر سیدالشهدا(ع) آبیاری کن تا میوههای معرفت و خلوص، از وجودمان بروید و هرگز پای در مسیر فراق و دوری از تو نگذاریم.