ازعصامم بن مصطلق نقل شده است: وقتی به مدینه وارد شدم، امام حسین(ع) را دیدم. از شهرتش در شگفت شدم. حسد مرا واداشت که دشمنی و کینه خود را آشکارسازم.
عقیق: نزدیک ایشان رفتم و گفتم: تویی پسر ابوتراب؟ (تعبیر به ابوتراب برای امام علی (ع) درنظر کوته فکران، نوعی توهین بود) حضرت فرمود: بلی پس هرچه خواستم به او و پدرش دشنام دادم، ولی حضرت به من نگاه مهربانانهای کرد و فرمود: پناه میبرم به خدا از شرشیطان رانده شده به نام خداوند بخشنده و مهربان. گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده واز نادانان رخ برتاب و اگر از شیطان وسوسهای به تو رسید. به خدا پناه ببر، زیرا از شنوای دانا است (اعراف- 199) سپس فرمود: کار را برای خود آسانگیر و برای من و خود، از خداوند طلب آمرزش کن. اگر از من یاری بخواهی، یاریات میکنم و اگر چیزی طلب کنی، به تو میبخشم و اگر از من راهنمایی بخواهی، راهنماییات خواهم کرد. من از گفتهها و رفتار خود پشیمان شدم. حضرت فرمود: «امروز برشما سرزنشی نیست، خدا شما را میآمرزد و او مهربانترین مهربان است» (یوسف- 92) من از این اخلاق کریمانه، در برابر جسارتها و دشنامها، دوست داشتم به زمین فرو روم. به ناچار از برابر چشم آن حضرت، به میان مردم پناه بردم و الان کسی پیش من از او و پدرش محبوبتر نیست. (1)
پی نوشت: 1- سفینه البحار، باب خلق (خلق امام حسین(ع)) منبع:کیهان