02 آبان 1400 18 (ربیع الاول 1443 - 40 : 02
کد خبر : ۳۹۵۲۸
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۹
حضرت سلیمان على نبینا و آله و علیه السلام به خداوند متعال عرض کرد: خدایا تو مرا بر جن و انس و وحوش و طیور وملائکه و دیوها مسلّط کردى، ولى یک خواهشى از تو دارم و آن اینکه اجازه دهى بر شیطان هم مسلّط شوم
عقیق:حضرت سلیمان على نبینا و آله و علیه السلام  به خداوند متعال عرض کرد: خدایا تو مرا بر جن و انس و وحوش و طیور وملائکه و دیوها مسلّط کردى، ولى یک خواهشى از تو دارم و آن اینکه اجازه دهى بر شیطان هم مسلّط شوم و او را زندانى و حبس کنم و به غل و زنجیرش بکشم که این قدر مردم را به گناه و معصیت نیندازد.

خطاب رسید: اى سلیمان مصلحت نیست .
عرض کرد: خدایا وجود این معلون براى چه خوبست ؟!
ندا آمد: اگر شیطان نباشد کارهاى مردم معوق و معطل مى ماند، عقب مى افتد، کار مردم پیش نمى رود...
عرض کرد: خدایا من میل دارم این ملعون را چند روزى حبس ‍ کنم .
خطاب رسید: حالا که اصرار دارى ؛ بسم اللّه ، او را بگیر.
حضرت سلیمان على نبینا و آله و علیه السلام  فرستاد او را آوردند، غل و زنجیر کردند و به زندان انداختند.
حضرت کارش زنبیل بافى بود، زنبیل درست مى کرد و مى برد بازار مى فروخت و از این راه نان خود را در مى آورد.
یک روز زنبیل درست کرد و به نوکرها داد که ببرند بازار بفروشند و قدرى آرد جو با پولش بخرند تا نان بپزد و تناول کند. (در حالى که در خبر است که هر روز چهار هزار شتر و پنجهزار گاو و شش هزار گوسفند در آشپزخانه حضرتش طبخ مى شد، با وجود این خودش ‍ زنبیل بافى مى کرد و نان مى خورد).
حضرت سلیمان على نبینا و آله و علیه السلام  فرستاد زنبیل را بردند بازار بفروشند، خدمتگذاران دیدند، بازارها بسته ، خبر آوردند: آقا بازارها بسته است ، حضرت فرمود: مگر چه شده ؟! براى چه بسته است ؟! گفتند: نمى دانیم ، زنبیل ها ماند، و حضرت آن روز را با آب افطار کرد.
روز بعد غلامان را فرستاد زنبیل ها را به بازار ببرند و بفروشند. باز خبر آوردند که بازارها بسته و مردم به قبرستانها رفته و مشغول گریه و زارى هستند و تهیه سفر آخرت را مى بینند.
خدایا چه شده مردم چرا دل به کاسبى نمى دهند؟!
خطاب رسید: اى سلیمان تو دلال بازار را گرفتى و زندان کردى ، نگفتم : مصلحت نیست شیطان را زندانى کنى ؟.
حضرت سلیمان  دستور داد، شیطان را آزاد کردند، صبح که شد، دید مردم صبح زود به در مغازه هایشان رفته اند و مشغول کسب و کار شده اند.
پس اگر شیطان نباشد امورات دنیا نظم نمى گیرد، قدرت پروردگار را مشاهده مى کنى ، از همین دشمن هم جهت نظم امور استفاده کرده چناچه شاعرى مى گوید:
اگر نیک و بدى دیدى مزن دم
که هم ابلیس مى باید هم آدم


پی نوشت:
داستانهاى سوره حمد از میرخلف زاده
منبع:روضه
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: