اُسقف نجران میگفت: با محمّد(ص) چهرههایی را میبینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از خدا بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای برکند، فوراً کنده میشود، با این چهرههای نورانی و افراد با فضیلت مباهله صحیح نیست.
عقیق:24 ذیالحجه سال دهم هجری آیه مباهله بر پیامبر اعظم(ص) نازل شد. پس از این آیه بود، رسولالله(ص) دست حسنین(ع) را گرفت و همراه با دختر و داماد خود در بیابان حاضر شد تا با سران مسیحی منطقه نجران مباهله کند. مسیحیها که نشانههای صحت گفتار پیامبر را دیدند، عقبنشینی کردند و پرداخت جزیه را بر مباهله برگزیدند.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم به مناسبت این روز بزرگ یادداشتی نوشته و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است:
*مفهومشناسی مباهله
مباهله در اصل به معنی رها کردن از قید و بند و در دعا به معنی تضرع و واگذاری کار، به خداست و از نظر مفهوم متداول در آیه فوق به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، افرادی که درباره مسأله مهم مذهبی گفت و گو دارند در یک جا جمع می شوند و به درگاه خداوند تضرع می کنند و از او می خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند. [۱]
*مکان مباهله نجران
مشهور میان دانشمندان این است که مکان مباهله اطراف «مدینه» و در دامنه صحرا بوده است. [۲]
* آغاز جریان مباهله
بخش باصفای «نجران» که در مرز حجاز و یمن قرار گرفته، در آغاز طلوع اسلام تنها منطقه مسیحینشین در حجاز (عربستان) بود، پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سران دولتهای جهان و مراکز مذهبی نامهای به اُسقف نجران (ابو حارثه) نوشت که در آن آمده است: «به نام خدای ابراهیم و اسحق و یعقوب، از محمد، پیامبر و رسول خدا، به اسقف نجران، شما را دعوت میکنم که از ولایت و پرستش بندگان، خارج شده و در ولایت و پرستش خداوند وارد شوید وگرنه باید به حکومت اسلامی جزیه (مالیات) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر میشود».
نمایندگان پیامبر، وارد نجران شدند، اسقف برای تصمیم گیری شورا تشکیل داد، «شرجیل» که به عقل و درایت و کاردانی معروف بود، گفت: از پیشوایان مذهبی شنیدهایم که نبوت، روزی از نسل سحاق به فرزندان اسماعیل منتقل میشود و بعید نیست محمّد که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. تصمیم بر این شد که ۶۰ نفر از علمای آنها با پیامبر(ص) از نزدیک گفتوگو کنند. هیئت نمایندگی در حالی که لباسهای تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیب بر گردن داشتند، به مدینه آمده و وارد مسجد شدند و بر پیامبر سلام کردند. ولی وضع زننده و نامناسب آنها پیامبر را سخت ناراحت کرد، آنها برای فهمیدن علتِ ناراحتی پیامبر به عثمان و عبدالرحمان که سابقه آشنایی با آن دو را داشتند، مراجعه کردند، آن دو گفتند: که حلّ گره به دست علیبن ابیطالب(ع) است، و علی(ع) فرمود با وضع ساده به حضور حضرت بیایید تا مورد تکریم واقع شوید. آنان چنین کردند، پیامبر هم سلام آنان را پاسخ داد و هدایای آنها را قبول فرمود. [۳]
*مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر(ص)
پیامبر(ص) در مذاکراتی که با نمایندگان نجران داشت، دلایل حقانیت اسلام را بر آنها بیان کرد، اما نمایندگان گفتند: حرفهای شما ما را قانع نمیکند، راهش این است که در وقت مُعینی مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین فرستیم و از خدا هلاک او را بخواهیم و این آیه شریفه نازل شد: «فَمَن حاجَّکَ مِنْ بَعدِ ما جائکَ مِنَ الْعِلم فَقُل تَعالُوا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُم وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُم وَ انْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الکاذبین» [۴]؛ «هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به ستیز برخیزند به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت میکنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت میکنیم و شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم».
سران نمایندگان نجران پیش از آن که با پیامبر روبرو شوند، به یکدیگر میگفتند: هرگاه دیدید که محمّد افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، معلوم میشود در ادعای خود صادق نبوده؛ ولی اگر با فرزندان و جگر گوشههای خود آمد، پیداست که او پیامبر و راستگو است و به قدری به خود ایمان دارد و احساس امنیت میکند که عزیزان خود را آورده است، هنوز در این گفتوگو بودند که ناگهان چهره نورانی پیامبر(ص) ظاهر شد که دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته و حضرت علی(ع) پیش رو و حضرت زهرا(س) پشت سر آن جناب حرکت میکردند. نمایندگان همگی با حالت بهتزده به یکدیگر نگاه میکردند و انگشت تعجب به دندان گرفتند که این مرد به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی قرار نمیداد. [۵]
اُسقف نجران میگفت: با محمّد(ص) چهرههایی را میبینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از خدا بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای برکند، فوراً کنده میشود، با این چهرههای نورانی و افراد با فضیلت مباهله صحیح نیست.
*انصراف نمایندگان نجران از مباهله
نمایندگان با دیدن وضع یاد شده وارد مشورت شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغی به عنوان جزیه (مالیات سالانه) بپردازند و در مقابل، حکومت اسلامی از جان و مال آنها دفاع کند.
پیامبر(ص) فرمودند: عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد میشدند صورت انسانی خود را از دست داده و از آتشی که در بیابان برافروخته میشد، میسوختند و دامنه عذاب به سرزمین نجران هم کشیده می شد.
* صلح نامه
به نام خداوند بخشنده مهربان، این نامهای است از محمّد رسول خدا به ملت نجران و حومه آن، حکم و داوری محمّد درباره تمام املاک و ثروت ملت نجران این شد که اهالی نجران هرسال دو هزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم تجاوز نکند به حکومت اسلامی بپردازند... و جان و مال و سرزمین و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول اوست، مشروط بر اینکه از همین حالا از هر نوع ربا خواری خودداری کنند. [۶]
*آیه مباهله فضیلت اهل بیت پیامبر اسلام(ص)
قرطبی از مفسران اهل سنت مینویسد: جریر به مغیره گفت: همه مردمی که قصه نجران را روایت میکنند، میگویند علیبن ابیطالب هم آن جا بود (از افرادی که در مباهله شرکت داشت) مغیره گفت: ولی شعبی این را نقل نکرده و سپس چنین میگوید: نمیدانم به خاطر دشمنی بنی امیه با علی بن ابیطالب این کار را کرده است یا این که در حدیث نبوده. [۷]
از این مطلب روشن میشود که چقدر جو حاکم در پوشاندن واقعیات تاریخی مؤثر بود ولی با این همه در تفاسیر اهل سنت مطالبی در ذیل آیه مباهله نقل شد که بر فضیلت اهل بیت پیامبر اسلام تأکید دارند هر چند همانند شیعه این آیه را دلیل بر حقانیت امیر مؤمنان در جانشینی بلا فصل قبول نکردهاند لکن خود این نقلها به طور ضمنی بر حقانیت اهل بیت دلالت کند.
مطالبی که در تفاسیری از اهل سنت دیده شده عبارتند از:
1. روشنشدن اهل بیت پیامبر بر مسلمانان: یکی از شبهاتی که برخی دارند این است که آیه تطهیر را به زنان پیامبر تفسیر میکنند؛ ولی در ذیل این آیه روشن میشود که اهل بیت پیامبر اسلام عبارتند از علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام ؛چنانچه فخر رازی و دیگران در ذیل این آیه از عائشه همسر پیامبر نقل کرده اند وقتی آیه مباهله نازل شد و رسول گرامی اسلام، گلیم (یا عبائی) بر دور علی، فاطمه، حسن و حسین پیچاند، خداوند متعال این آیه را نازل نمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» [۸] سپس می نویسد این حدیثی است که اهل تفسیر و حدیث به صحت آن اتفاق نظر دارند. [۹]
* آیه مباهله بیانگر حقانیت اهل بیت در کتابهای حدیث اهل سنت
یک) حامد حفتی داود: آیه مباهله دلیل بر فضیلت و مقدم بودن علی بر ابوبکر و عمر است و اگر بخواهیم احادیث دال بر فضل علی بر آن دو را بیان کنیم، از صد تا روایت هم بیشتر است. [۱۰]
دو) فتح الدین حنفی: بدان که اهل بیت پیامبر اسلام عبارتند از علی، حسن و حسین ـ و سیده نساء العالمین فاطمه زهرا که روایات مشهور فراوانی در کتب تفسیر و حدیث بر این مطالب دلالت دارد و بالاترین دلیل، آیه تطهیر و آیه مباهله است که بزرگان حدیث از اهل سنت هم چون ترمذی، دولابی، بیهقی، احمد حنبل رئیس مذهب حنبلی اهل سنت، طبرانی و ... این ها را روایت کردهاند. [۱۱]
سه) مسلم: در صحیح مسلم چنین آمده است: معاویه از سعد بن ابی وقاص سؤال کرد: چرا تو لعن و سبّ علی بن ابی طالب نمیکنی؟ سعد در جواب گفت: به خاطر سه امر: حدیث منزلت در جنگ تبوک، داستان پرچم در جنگ خیبر و داستان مباهله، وقتی که آیة «...تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُم...» نازل شد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ علی، فاطمه، حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ را فراخواند و گفت: بار خدایا! اینها اهل منند (اهل بیت من هستند). [۱۲]
پی نوشت: ۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و چهارم، ج 2، ص 437. ۲ . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پانزدهم، 1377، ج 2، ص 442. ۳. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، چاپ اول، 1375، ج 7، ص 96. ۴. آل عمران/ 61. ۵. تفسیر نمونه، همان، ص 440. ۶. همان مدرک، منشور جاوید، ص 98. ۷. قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، بی جا، بی نا، بی تا، ج3، ص 211. ۸. احزاب/ 33. ۹. رک: رازی، فخر الدین، مفاتیح الغیب، بی جا، بی نا، بی تا، ج3، ص 247. و رک: زمخشری، محمود. الکشاف عن حقائق التنزیل، بی جا، بی نا، بی تا، ج1، ص 368. ورک : حسکانی، عبید الله، شواهد التنزیل، بی جا، بی نا، بی تا، ج1، ص 161. ۱۰. حفتی، حامد، داود، نظرات فی الکتب الخالده، مصر، قاهره، مطبوعات النجاح، اول، 1399هـ.ق، ص 184. ۱۱. حنفی، فتح الدین علی محمد، فلک النجاة فی الامامة و الصلاة، بی جا، مؤسسه دار الاسلام، دوم، 1418هـ.ق، ص 34. ۱۲. مسلم، صحیح، ج 4، ص 1871. منبع:فارس