14 بهمن 1400 2 رجب 1443 - 45 : 22
کد خبر : ۳۹۳۶
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۰
برش هایی کوتاه از گفته های اخلاقی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی:
در روایات ما آمده است که مؤمن ضعیف‌النفسی که نهی از منکر نمی‌کند، دین ندارد و عالمان ساکت در برابر هتک اسلام، از یهود و نصاری هم بدترند!
عقیق: تمام گفتارها و رفتارهای انسان های وارسته، نقشۀ راهی است برای آن ها که می خواهند در مسیر الهی  قدم بردارند. به توفیق الهی، زین پس گفتارهایی کوتاه از دروس اخلاقی مرحوم مجتبی تهرانی را برای استفاده علاقه مندان منتشر خواهیم کرد.
 
سلسله مباحث «امام حسین(ع)؛ انسان ضد غرور» حاج آقا مجتبی،درباره خطبه‌ای است که حضرت ابی‌عبدالله(ع) دو سال قبل از واقعه عاشورا برای گروهی از صحابه و تابعین در منا ایراد فرمودند:

((..بحث ما راجع به خطبه امام حسین(ع) بود که در سال 58 در منا ایراد فرمودند. ما آن خطبه را به سه بخش تقسیم کردیم. یک بخش شامل روایات مجعولی است که بنی‌امیه و دست نشانده‌های آنها از پیغمبر اکرم(ص) نسبت به امرا و رهبران جامعه ـ به تعبیر خودشان «نسبت به خلفا» ـ ساخته و جعل کرده بودند. مضمون برخی از این جعلیات این بود که اگر کسی جامعه اسلامی را به دست گرفت و مرتکب هر گناهی هم که شد، مردم حق ندارند به آنها اعتراض کنند.

امام حسین(علیه‌السلام) همه اینها را می‌دانست و این مسائل برایش خیلی روشن بود. حالا امام حسین(ع) باید چه کار کند؟ یک دسته از آن روایاتی را که بنی‌امیه و عمالشان جعل کرده بودند، نسبت به مدح صحابه بود که حضرت با بخش اول خطبه، مشتشان را تقریباً باز کرد؛ چون همه مخاطبان حضرت، صحابه و تابعین بودند، لذا ایشان با روایاتی از پیغمبر اکرم(ص)، جایگاه خلافت و امامت در جامعه اسلامی را تبیین فرمودند.
 
شما از یهود و نصاری بدترید!

اما بخش دوم: در اینجا حضرت سراغ آیات قرآنی در باب امر به معروف و نهی از منکر رفتند. آنها روایاتی جعل کرده بودند که کسی حق ندارد به امرا اعتراض کند، ولو آنها هر غلطی بکنند و هر کبیره‌ای مرتکب شوند، مردم باید از آنها اطاعت کنند. حضرت به همین افرادی که در آنجا بودند، یعنی صحابه و تابعین خطاب کردند: «اعْتَبِرُوا أَیُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَه» در این قسمت از خطبه حضار، مخاطب امام نیستند و به عبارتی دیگر «مخاطب» دیگر جنبه صنفی و شخصی ندارد، بلکه مخاطب ایشان، عموم مردم هستند؛ حضرت «یا ایها الناس» را به کار می‌برد که ای مردم، از پندهای الهی به اولیائش، پند بگیرید. تعبیر «ای حاضرین» یا «ای مؤمنین» نیست. حتی حضرت، قیدی هم نیاورد که سخنش را منحصر به صحابه و تابعین کرده و به اصطلاح دانه درشت‌های جامعه را مورد خطاب قرار دهد؛ مخاطب حضرت همه مردم هستند.

حالا از این نکته مسئله بسیار زیبایی به دست می‌آید که توضیح می‌دهم؛ بعد از آنکه حضرت این جملات را می‌گویند، می‌فرمایند: «وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ»؛ خدا احبار و ربانیون، یعنی چهره‏های مذهبی یهود و نصاری را نکوهش می‌کند. خداوند اینها را نکوهش کرده است برای اینکه آنها ظالمانی که کارشان منکرات و فساد بود را می­دیدند، اما نهیشان نمی‌کردند. «فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِک» حضرت روی این مسئله دست می‏گذارد و موضوع را سمت دین یهود و نصاری می‏برد؛ این یعنی اینکه شما از یهودی‌ها و نصرانی‌ها هم بدتر هستید!

امر به معروف و نهی از منکر، قوام دیگر فرائض

خدا آنها را نکوهش می‌کند که چرا اینهایی که به عنوان چهره‌های مذهبی در جامعه هستند، در مقابل فساد و منکرات اینها نمی‌ایستند و نهی از منکر نمی‌کنند. تعلیل را دقت کنید: «فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا»؛ خدا از امر به معروف و نهی از منکر شروع کرده است و آن را واجب کرده است برای اینکه می‌داند اگر به فرائضی که در دین مقدس اسلام وارد شده است عمل شود، احکام الهی به پا داشته می‏‌شود، یعنی مردم معروف را انجام می‏‌دهند و از منکر پرهیز می‏‌کنند، همه اینها در صورتی است که امر به معروف و نهی از منکر انجام شود. «وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَام»اگر این کار انجام شود، موجب می‌شود که مردم به اسلام دعوت شوند.

امام حسین «دردِ دین» داشت!

پس درد امام حسین(ع) درد دین است، درد اسلام است، نه درد حکومت. امام دنبال حکومت نبود. او می‏دانست که بنی امیه می‌خواهند براندازی کنند، اما نه براندازی حکومت، بلکه قصدشان براندازی دین و آیین اسلام بود. آنها لاابالی‌گری را در جامعه ترویج می‌کردند، چون این کارشان موجب براندازی دین می‏شود و امر به معروف و نهی از منکر جلوی این براندازی را می‌گیرد، یعنی نمی‌گذارد چنین چیزی در جامعه وارد شود.
گفتیم: امام حسین در وصیتنامه‌اش که به برادرش محمدبن‏حنفیه نوشت و در مدینه به او داد، فرمود: من دارم برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر می‌روم، قیام من برای ریاست و اینها نیست. در خطبه‌ای هم که حضرت خواندند، فرمودند: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُنْتَهَى عَنْه»

اسلام و کفر از اعمال بیرونی جامعه فهمیده می‏‌شود

در اینجا نکته‌ای را تذکر می‏دهم که قبلاً به آن اشاره کرده‌ام و الآن هم چون مربوط به بحثم هست، باید بگویم. منظور از «دین» که ما می‌گوییم، مجموعه‌ای از اعمال درونی و بیرونی است. اما در مورد اعمال درونی، معلوم نمی‌شود که در ذهن شما چه می‌گذرد یا به چه چیزی اعتقاد دارید. من در دل شما نیستم و اینها را نمی‌فهمم، شما هم، اعمال درونی من را نمی‌دانید، نه من درونیات شما را می‌بینم و نه شما درونیات من را می‌بینید. پس ما از کجا می‌توانیم دین یک شخص یا جامعه را کشف کنیم؟ راه شناسایی دین و آیین شخص و جامعه چیست؟ اعمال بیرونی است نه درونی. این که چه کارهایی را انجام می‌دهد و چه کارهایی را ترک می‌کند، از اینجا می‌توان فهمید که شخص یا جامعه چه دینی دارد.

در اینجا امام حسین(ع) می‌گوید: اگر امر به معروف و نهی از منکر اقامه شود، اینجا است که اسلام در جامعه درست پیاده شده است، چون ما که از اعمال درونی افراد چیزی نمی‌فهمیم. نه می‌فهمیم مسلمان است و نه می‌فهمیم که کافر است، اسلام و کفر جامعه را هم از اعمال بیرونی می‌فهمیم، یعنی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به کارهای بیرونی است.

مؤمن بی‌دین کیست؟

از پیغمبر اکرم دارد که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ» خدا آن مؤمن ضعیف‌النفسی را که دین ندارد، مبغوض می‌دارد. چه مؤمنی است که دین ندارد؟ «فَقِیلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ» سؤال کردند چه طور شد؟ مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست؟ «قَالَ الَّذِی لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ»کسی که نهی از منکر نمی‌کند. این سخن پیغمبر، این نکته را مطرح می‌کند که ما به وسیله کارهای بیرونی افراد می‌فهمیم که چه کسی دین دارد و چه کسی ندارد.

ممکن است کسی از نظر درونی به کار خلاف و حرام اعتقاد نداشته باشد و خودش هم انجام ندهد، ولی از نظر بیرونی وقتی دیگران آن کار را می‌کنند، بی‌تفاوت از کنار آن می‌گذرد. پیامبر می‌فرماید: این شخص دین ندارد، مؤمن ضعیفی است که دین ندارد. مؤمن است چون درونش واقعاً اعتقاد دارد، اما دین ندارد چون از نظر ظاهر مبرزی ندارد که گویا باشد چه دین و آیینی دارد.

چهره‏‌ای دیگر از امربه‏ معروف‏ و نهی‏ از منکر در روایات عامه

 کسانی که آمدند آن روایات مجعول را در جامعه اسلامی از پیغمبر اکرم(ص) پخش کردند که با امرایتان مقابله نکنید، حتی اگر از آنها منکر و کبائر هم دیدید، او را اطاعت کنید، همان افراد از دستشان در رفته است و روایاتی را در باب امر به معروف و نهی از منکر نقل کرده‌اند.

من چون اسم یکی از آن کتب را بردم، این روایت را هم از همان کتاب می‌گویم. در کنز العمال دارد، دیگران هم دارند، اما چون آن روایت جعلی را از این نقل کردم، اینجا هم از خود آن نقل می‌کنم، دارد که پیغمبر اکرم فرمود: «قال لا ینبغی لنفس مؤمنه تری من یعص الله فلا تنکر علیه»برای هیچ نفس مؤمنی سزاوار نیست که ببیند کسی دارد معصیت خدا را می‌کند، ولی او نهی از منکر نکند. شما که گفتید: جایز نیست علیه رهبر فاسد قیام کرد! می‌گفتید: هر کاری که او می‌کند، باید اطاعتش کنید! پس این روایت دیگر چیست؟ آن روایات چه بود که نقل کردید و این امر به معروف و نهی از منکر چیست که نقل می‏کنید؟

امر به معروف و نهی از منکر حاکمان ظالم، بالاترین جهاد

باز از پیغمبر اکرم(ص) دارد که فرمودند: «افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر»با فضیلت‌ترین جهاد، سخن عادلانه گفتن نزد پیشوای ستمگر است. حضرت در اینجا بحث را بسیار زیبا به صورت قالبی مطرح کرد. امام، یعنی کسی که زمام امور مسلمین را در دست گرفته است. شما که گفتید کسی حق ندارد به امیر چیزی بگوید، اینجا چگونه می‌گویید: پیغمبر(ص) فرمود: «افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر»؟!

روایتی را از پیغمبر اکرم(ص) نقل می‌کنند که در صحاح هست، به نظرم ابی‏عمامه است که نقل می‌کند، می‌گوید: «عرض لرسول الله رجلٌ عند الجمره الاولی فقال یا رسول الله ای الجهاد افضل؟» وقتی که پیغمبر اکرم به حج رفته بود، در رمی جمره اولی، حضرت داشت رمی جمره می‌کرد که شخصی سؤال کرد: کدام جهاد در بین جهادها فضیلتش از همه بالاتر است؟ «فسکت!» آقا جوابش را نفرمود «فلما رمی جمره الثانیه». جمره اولی تمام شد و سراغ جمره دوم رفتند. آنجا شروع کردند رمی کردند که «سأله: ای الجهاد افضل؟» باز جلو آمد و همان سؤال را کرد، «فسکت!»؛ حضرت جوابش را نداد و سکوت کرد. «فلما رمی جمره العقبه»، دارد جمره عقبه را هم که انجام دادند «وضع رجله لیرکبه» حضرت پایش را در رکاب گذاشت که سوار شود و برود، چون حضرت روی زمین ایستاده بود اما مرکبش همراهش بود، «قال: این سائل» کسی که از من آن سؤال را کرد کجاست؟ «قال: انا یا رسول الله» من اینجا در خدمتتان هستم «قال: کلمه حق تقال عند زی سلطان جائر»حضرت فرمودند: بهترین جهادها، کلمه حقی است که نزد کسی بگویی که سلطه بر ابدان پیدا کرده است و سزاوار آن نیست. این عجیب است که اینها را هم خودشان نقل می‌کنند...))
 
ادامه دارد...

منبع: خبرگزاری تسنیم

کد خبرنگار 211007

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: