21 شهريور 1401 16 صفر 1444 - 11 : 07
کد خبر : ۳۹۲۱۳
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۶
اى ابا محمّد! دينارها پنجاه عدد است.

عقیق:در کتاب عيون أخبار الرضا روایتی جالب وارد است که، ابومحمّد غفارى مى ‏گويد:

 قرض سنگينى بر عهده داشتم، نزد خود گفتم: راهى براى ادايش جز كمك جستن از سيد و مولايم ابوالحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام ندارم، هنگام صبح به خانه حضرت آمدم و اذن ورود خواستم، به من اذن داد؛ وقتى وارد شدم به من گفت: اى ابا محمّد! حاجتت را مى‏ دانم، اداى دين تو بر عهده ماست.چون شب شد غذايى براى خوردن آوردند و ما غذا خورديم، حضرت فرمود: شب را نزد ما بيتوته مى‏ كنى يا مى‏ روى؟

گفتم: سرور من! اگر حاجتم‏ را روا كنى رفتن برايم بهتر است، آن حضرت، مشتى پول برداشت و به من داد.از نزد حضرت رفتم و به چراغ نزديك شدم، ناگاه دينارهاى سرخ و زرد ديدم، اول دينارى كه در دستم قرار گرفت و نقشش را ديدم گويا روى آن نوشته شده بود: اى ابا محمّد! دينارها پنجاه عدد است، بيست و شش دينار براى اداى دين و بيست و چهار دينار ديگر براى هزينه خانواده‏ات.صبح روز بعد وقتى در دينارها دقت كردم آن دينار را نديدم و از مجموعه پنجاه دينار هم چيزى كم نشده بود.

 

پی نوشت:

عيون أخبار الرضا: 2/ 218، حديث 29؛ بحار الأنوار: 49/ 38، باب 3، حديث 22.

منبع:جام

211008

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: