در گفتوگو با تسنیم مطرح شد
رجبیدوانی پژوهشگر و استاد دانشگاه امام حسین(ع) میگوید: وهابیون با هدف شبههافکنی مسائل پیش پا افتادهای از اعتقادات شیعه را مطرح میکند و هرگز توان طرح بحث و مناظره درباره موضوعات جدی و قوی اعتقادی با شیعیان را ندارند.
عقیق: محمدحسین رجبیدوانی کارشناس ارشد مسائل تاریخ صدر اسلام و عضو هیئت علمی و معاون پژوهش دانشگاه امام حسین(ع) است. وی فرزند علامه علی دوانی است که مقام معظم رهبری در رابطه با علامه علی دوانی میفرمایند: «علامه دوانی علم رجال را از دانشی تخصصی و ویژه اهل فن، به دانشی عمومی تبدیل کرد و در دسترس همگان قرار داد».
محمدحسین رجبی دوانی مدرک دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی را از دانشگاه تهران گرفت. نام محمدحسین رجبی دوانی بهعنوان یک پژوهشگر تاریخ اسلام، برجسته است. درباره برداشتها و تجربههایش از رویارویی نظری علمای شیعه با علمای اهل سنت و مفتیهای وهابی، با او به گفتوگو پرداختیم.
آقای رجبی، گاهی گفته میشود که در جریان سفر به حج یا هر مواجهه دیگری که بین شیعیان با اهل تسنن و کسانی که تحت تأثیر تفکر وهابی و سعودی قرار دارند، صورت میگیرد، شبههها و مسائلی طرح میشود که گاه یا معتقدان به مذهب شیعه را متزلزل میکند و یا لااقل نتیجه آنها ایجاد نوعی تردید و نسبیگرایی اعتقادی در عالم اسلام، خواهد بود. این مسئله وقتی که شبکههای ماهوارهای متعددی را هم که جریان وهابیت راهاندازی کرده، در نظر میگیریم، از حساسیت ویژهای برخوردار میشود. گاه حتی گفته میشود که وهابیت هم برای خودش دلایل و استدلالات قویای دارد که بنا بر آنها مجاز است، اعتقادات ما را نپذیرد یا نقد کند! حتی عدهای میگویند آنها در این مباحث بسیار قویتر از ما هستند و مثلاً جوانان و دانشجویانشان عمیقاً به این مسائل میپردازند و از دانشجویان امروز ما در این مباحث خیلی قویتر هستند، شما بهعنوان یک تاریخپژوه و متخصص در تاریخ اسلام که پژوهشهای زیادی در این حوزه انجام دادید درباره این تقابل چه نظری دارید؟
اینکه میفرمایید دانشجویان اهل تسنن قویتر از دانشجویان ما هستند، خیر، اینطور نیست. مسئله این است که آنها به این مسئله پرداختهاند ولی ما کمتر به این مسائل پرداختهایم، یعنی علمای آنها از مدتها پیش از اعتقادات شیعه احساس خطر میکردند، آنها میدانستند که تأثیرگذاری و نفوذ تفکر شیعه بسیار زیاد است و از این هراس داشتند.
در این فضا آنها مثلاً به نظر خودشان برخی ضعفها و اشکالات شیعه را به مردم و جوانانشان یاد دادند و جواب لازم را از دید و نظر خود به آنها گفتهاند هرچند تمام اینها در برابر منطق نیرومند شیعه هیچ به حساب میآید و کاملاً قابل پاسخگویی است.
یعنی شما معتقدید بحثهای آنها مبانی علمی ندارد و بیشتر نوعی بهانهجویی است؟
بله. چون بنای کار آنها مچگیری است نه بحث علمی! یعنی آنها به موضوعات مسخرهای میپردازند که مثلاً شیعه میگوید: «بعد از نماز 3 بار دستت را تکان بده و...» یا مثلاً «مهر و نوع مهر گذاشتن شیعه» را بزرگ میکنند و به آن ایراد میگیرند. آنها این نوع مسائل را پیش میکشند و هیچگاه نمیآیند مبانی قوی و نیرومند اعتقادی شیعه در ارتباط با «ولایت و رهبری در اسلام» را مطرح کنند. چرا؟ چون خودشان دستشان خالی است و بههیچوجه وارد موضوعات اساسی اعتقادی نمیشوند. یا مثلاً مباحثی در ارتباط با «عدل خداوند» را مطرح نمیکنند زیرا اصلاً نمیتوانند وارد این بحثهای عمیق اعتقادی شوند.
مهمترین اختلاف روش شناختی که علمای شیعه با علمای آنها دارند چیست؟
متأسفانه الآن طرز تفکر حاکم بر جامعه اهل تسنن در مسائل اعتقادی ــ تحت تأثیر تبلیغات وهابیون ــ همان دیدگاه «جبری» و «اشعری» است که همهچیز را بسته به اراده خداوند میدانند؛ به این معنا که اگر مثلاً حاکمی فاسد و جائر بر شما حکومت کند، این خواست خدا است و اگر فرد عادلی حاکم میشود باز خواست خدا است؛ همچنین اگر مظالم استکبار بر شما حکومت کند، همه این موارد خواست خدا است و از ما کاری برنمیآید! این اعتقاد منطق بسیار ضعیف و غیرقابل دفاعی دارد.
بهخصوص با این رشد فکری که جامعه بشری در این اعصار اخیر داشته است، تمام این مسائل بهخوبی قابل پاسخگویی است. آنها به یکسری مسائل و خرافاتی که در تمام مذاهب هم هست و متأسفانه برخی از شیعیان هم به این مسائل دست زدهاند، استناد میکنند و آنها را عَلَم میکنند، زیرا حرفی برای گفتن ندارند و اگر با آنها وارد مباحث اصلی و عمیق فکری و اعتقادی شوید بهشدت زمین میخورند، یعنی شما اطمینان داشته باشید که مفتیهای وهابی و کسانی که تحت تأثیر آنها قرار دارند در این زمینه شکست میخورند، چه برسد به دانشجویان و جوانان آنها که تحت تأثیر تبلیغات آنها قرار دارند.
پس شما موافق نیستید که آنها دارای چهرههای علمی قوی و استدلالات محکم برای اثبات ادعاهای اعتقادیشان هستند؟
ببینید، من خودم در قبرستان بقیع دیدم که عالمان وهابی را به آنجا آورده بودند برای اینکه اعتقادات شیعه را به چالش بکشانند و عقاید پوچ خودشان را اثبات کنند، منتها اگر کسی مقداری علم نداشته باشند، شاید بحث کاملاً منحرف شود. من خود دیدهام، هرگاه همین افراد و شبههافکنان هنگامی که با عالم ایرانی و شیعی مواجه میشوند بهشدت عقب مینشینند و حرفی برای گفتن ندارند؛ یا بحث را منحرف میکنند و یا بحث را ناتمام میگذارند و میروند.
شما از این بابت نباید ناراحت باشید که آنها قوی هستند، اینطور نیست؛ بلکه آنها را آماده کردهاند تا چنین مباحث چالشی در مورد موضوعات پوچ و پیش پا افتاده بحث کنند. اما ما باید هم در برابر این ایرادگیریها و مسائل پیش پا افتاده که آنها بهعنوان اشکالات شیعه مطرح میکنند، جواب داشته باشیم و هم مبانی را سطح بالا بگیریم.
من سال 84 به حج تمتع مشرف شده بودم؛ در آنجا بر اثر سوء مدیریت و حماقت مسئولان سعودی در اداره حج به نظرم آمد، اگر فاجعهای پیش نیاید این لطف خداوند بوده است! در «منا» شرایط ازدحام بهحدی در راه رفت و برگشت بد بود که انسان سالم و قوی ممکن بود زیر دست و پا بماند، آنوقت در مسیری که میلیونها آدم رفت و آمد دارند، عدهای گدا و عدهای از افراد فقیر آمده بودند آنجا خوابیده بودند و شرایط بسیار فاجعهبار بود، بهطوری که حدود 400 نفر زیر دست و پا از بین رفتند.
یکی از مسئولان بعثه در همان زمان میگفت: «وقتی با مقامات سعودی و علمای آنها صحبت کردیم و گفتیم که چرا در این ارتباط تدبیری درست اتخاذ نکردند؟!» با خشم به آنها گفته بودند: «مگر شما اعتقاد ندارید اینها خواست خدا بوده و اجل اینها رسیده بوده است و باید میمردند»! یعنی آنها بیتدبیری و نفهمی خودشان را پای خواست خدا میگذارند. اگر نظمی در آنجا وجود داشت چنین فاجعهای پیش نمیآمد. خوب، حالا وقتی اینها مسائل را اینگونه مطرح میکنند و هر افتضاحی که پیش میآید و مسببش خودشان هستند ولی تمام این اشتباهاتشان را به خواست خدا وامیگذارند، چه میتوان کرد؟!
آقای رجبی، این تردیدها به هر حال مطرح میشود و متأسفانه تا حدی هم تأثیرهای خود را میگذارد، ضمن اینکه حالا ظاهری هم شده باشد، مبانی استنادی ما تقریباً با آنها مشترک است، ما هم به قرآن و سنت پیامبر(ص) پایبندیم و بسیاری از علمای آنها هم بحثهای خوبی دارند که ما از آنها استفاده میکنیم، نمیتوان نسبت به این موضوعات بیتفاوت بود. تکلیف جوانان ما که به هر حال متخصص نیستند چیست؟
ببینید تمام شبهات و تردیدهایی که اینها مطرح میکنند، پاسخهای محکم و مبنی بر قرآن دارد و ما باید روی قرآن تأکید کنیم، چون آنها ممکن است بگویند ما اصول استدلالی و مبانی شما را قبول نداریم، ولی قرآن را نمیتوانند بگویند. البته بهنظر من بهدروغ استناد میکنند که قرآن اصل است.
اینها حتی بعضی وقتها که کم میآورند بزرگانی از خودشان در عرصه تاریخ و علم کلام و غیره را قبول نمیکنند. من در همان سفرم به حج در یک بحث علمی که در بعثه رهبری معظم انقلاب (حفظه الله تعالی) برگزار شده بود با یکی از علمای آنها بحث کردم و گفتم که «طبری» بهعنوان فقیه بزرگ سنی و مفسر و مورخ بزرگ مورد احترام تمام فرقههای سنی است و او ابتدا این را پذیرفت، اما وقتی من او را در خصوص یکی از اعتقاداتشان به چالش کشیدم و وقتی در برابر منطق کم آورد، اصل موضوع را انکار کرد! من مطرح کردم که طبری این را آورده است و او صراحتاً گفت: «طبری هم دروغ میگوید!» یعنی به جایی میرسد که کم میآورند و تمام چیزهایی را که در پیشینه داشتند رد میکنند. اما راجع به قرآن دیگر نمیتوانند چیزی بگوید، بنابراین اگر استدلالات قرآنی بیاوریم دیگر نمیگویند که خدا نعوذبالله دروغ گفته و این گفتهها درست نیست.
بنابراین باید بدانیم که تمام این مسائل پاسخ دارد و ما باید جوانان خود را در این عرصهها پرورش دهیم و اصول و مبانی را برایشان تبیین کنیم که در مقابل این چالشهایی که مطرح میکنند جواب محکم، قانع کننده و قرآنی داشته باشند.