بعد
از تمام شدن وقت نهار، از جلوی تدارکاتِ سپاه شوش رد می شدم که دیدم مهندس
«صدرالله فنی» بالای یکی ازکیسههای کمک های مردمی که نان خشک محلی داخلش بود
ایستاده و نان خشک میخورد. ظرف آبی هم کنار دستش بود که گاهی با آن لب تر می کرد.
از دیدن این منظره منقلب شدم و رفتم خدمتشان و گفتم: برادر فنی! غذا
که هست. اگه بگید، بچه ها میارن خدمتتون.
جواب داد: ممنونم. خدا خیرت بده. شما دعا کن خدا بابت
همین چار تیکه نون خشک از من بگذره، چون من کاری واسه اسلام انجام ندادم.
منبع:تا شهدا
211008