عقیق: از اتاق ِ کوچکِ من
تا بین الحرمین راهی نیست
وقتی به نشانه ی احترام دستی به سینه میگذارم و
از عمق جانم السلام علیک میگویم
نامت تمامی علوم جغرافیایی را به هم میریزد
وقتی دانه دانه اشک هایم
به روی سجاده گشوده در همان
اتاق کوچکم فرود می آید
همان جا ، همان سجاده
شش گوشه میشود برایم
رها میشوم از بند هرچه زمان و مکان است
در سیل جمعیت مشتاق که به سوی تو روانند گم میشوم
دستم به شبکه های ضریحت گره میخورد
انگار دنیاست که دارد گرد شما میچرخد
از همان اتاق کوچکم
دلم کبوتری میشود که
سالهاست در هوای حریم حرمت
عاشقانه پرواز میکند و
جغرافیای جهان را از یاد میبرد
از اتاق کوچک من
تا سرزمین بلا راهی نیست
وقتی که بند بندِ وجودم
حس کرده اند
کل الارض کربلا را
کد خبرنگار:211005