05 آذر 1400 21 ربیع الثانی 1443 - 46 : 15
کد خبر : ۳۸۱۲۵
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۹۳ - ۰۶:۲۸
اولیای الهی مقرّب درگاه خداوند و مظهر صفات جمال، کمال، اسمای الهی، قدرت، علم و مانند آن شده‌اند و به اذن و اراده و مشیّت الهی در این عالم تصرف دارند.

عقیق:مسلمانان به طوراتفاق استغاثه و کمک گرفتن از اولیای الهی را جایز دانسته، بلکه آن را راجح و در راستای توحید می‌دانند، زیرا اگر از اولیای الهی، یعنی پیامبر و ائمه معصومین طلب کمک کرده و از آنها مدد می‌جویند به این خاطر نیست که آنان را مستقل در تأثیر دانسته و از آنها حاجت و کمک می‌خواهند، بلکه از آن جهت است که اولیای الهی مقرّب درگاه خداوند و مظهر صفات جمال، کمال، اسمای الهی، قدرت، علم و مانند آن شده‌اند و به اذن و اراده و مشیّت الهی در این عالم تصرف دارند: « و ما تشاؤن إلّا أن یشاء الله ».

اما وهابیون بر خلاف اجماع مسلمین این مسئله را شدیدا تحریم کرده، بلکه آن را بزرگ‌تر از شرک جاهلیت می‌دانند. لذا جا دارد که این مسئله را مورد بحث قرار دهیم:

انواع استعانت ( کمک گرفتن ) از غیر:

کمک گرفتن از غیر، انواع و اقسامی دارد که در ذیل به هر یک از آنها اشاره می‌کنیم:

۱. کمک گرفتن از انسان در زمان حیات

این خود به چند نوع تقسیم می‌شود:

الف: استعانت در مسائل عادی: کمک گرفتن در کارهای عادی که اسباب طبیعی دارد، زیربنای اساسی تمدّن بشری است. خداوند متعال از قول ذی‌القرنین می‌فرماید: « فأعینونی بقوّة أجعل بینکم و بینهم ردما ».[ کهف / ۹۵ ] « پس شما با قوّت بازو به من کمک کنید تا سدّی محکم بسازم تا به کلّی مانع از دست برد به شما شود ».

ب: استعانت به دعای غیر: خداوند متعال می‌فرماید: « و إذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لوّوا رؤسهم و رأیتهم یصدّون و هم مستکبرون ».[ منافقون / ۵ ] « و هرگاه به آنان بگویید بیایید تا رسول خدا برای شما از حقّ آمرزش طلبد، سرپیچی می‌کنند و می‌بینی که با تکبّر و نخوت روی می‌گردانند ».

ج: کمک گرفتن از ولیّ خدا در امور غیر عادی:

کمک گرفتن از زنده در امور غیر عادی، مثل شفای مریض از راه غیر طبیعی و مانند آن است، در صورتی که قدرت اعجاز داشته باشد. این مورد نیز شکی در جوازش نیست، چون در واقع اعتقاد داشتن به قدرت اولیای الهی و معجزات آنهاست، لکن با اعتقاد به این که همۀ امور به دست خداست و تا خداوند نخواهد و اراده نکند کاری انجام نمی‌گیرد، و منافاتی با توحید در خالقیت و ربوبیت ندارد.

۲. کمک گرفتن از ارواح اولیای الهی بعد از مرگ

این نوع استعانت ( کمک گرفتن ) را وهابیون از اقسام شرک دانسته و شدیدا با آن مقابله می‌کنند.

با مراجعه به روایات پی می‌بریم که کمک گرفتن از اولیای الهی و استغاثه به آنان نه تنها اشکالی ندارد، بلکه رجحان نیز دارد، زیرا سیره و سنت بزرگان دین این گونه بوده است که هنگام شداید به ولیّی از اولیای الهی پناه می‌بردند. اینک به برخی از روایات اشاره می‌کنیم:

الف: بخاری به سند صحیح از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل می‌کند که فرمود: « همانا خورشید در روز قیامت چنان به مردم نزدیک می‌شود که از شدّت گرما عرق تا نصف گوش مردم را خواهد گرفت، در این هنگام مردم به حضرت آدم و سپس به حضرت موسی و در آخر به حضرت محمّد پناه می‌برند، تا بین خلایق حکم شود ».[۱]

از این حدیث استفاده می‌شود که در کارهایی که با قدرت خداوند انجام می‌گیرد؛ می‌توان به دیگران متوسل شد، لکن با این اعتقاد که همۀ امور به اذن و مشیّت الهی صورت می‌پذیرد.

ب: ابن حجر عسقلانی در « فتح الباری » می‌گوید: ابن ابی شیبه به سند صحیح از مالک دینار خزانه دار عمر چنین نقل می‌کند: « در زمان عمر قحطی بر مردم عارض شد، شخصی کنار قبر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) آمد و به او استغاثه نمود و عرض کرد: ای رسول خدا برای امّتت باران بخواه، زیرا آنان هلاک شدند ».[۲]

از آنجا که این درخواست بدون شک در منظر صحابه بوده و کسی او را منع نکرده، خود دلیل بر جواز و رجحان استغاثه به ارواح اولیای الهی است.

ج: دارمی در سننش به سند صحیح از ابوالجوزاء اوس بن عبدالله نقل می‌کند که گفت: « قحطی شدیدی بر مدینه عارض شد، مردم از وضع موجود نزد عایشه شکایت آوردند. عایشه دستور داد کنار قبر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رفته و از آن، دریچه‌ای به سوی آسمان باز کنند تا سقفی بین قبر و آسمان مانع نباشد. آنان نیز چنین کردند. راوی می‌گوید: بعد از این عمل آن قدر باران آمد که سبزی‌ها رشد نموده و شتران چاق شدند ».[۳]

د: بیهقی در کتاب  « الشعب » و ابن عساکر از طریق عبدالله بن احمد بن حنبل و نیز عبدالله بن احمد در کتاب « المسائل »[۴] به سند صحیح که البانی[۵] نیز به صحت آن اعتراف کرده نقل می‌کند: از پدرم شنیدم که می‌گفت: « من پنج‌بار حج گزاردم که دو‌بار آن سواره و سه‌بار آن پیاده بود، یا دو‌بار آن پیاده و سه‌بار آن سواره بود. در یکی از سفر‌ها راه را گم کردم. در حالی که پیاده بودم، شروع به گفتن این جمله نمودم: « یا عباد الله دلّونا علی الطریق؛ ای بندگان خدا ما را به مسیر سفر راهنمایی کنید ». همین طور که این جمله را تکرار می‌کردم ناگهان خود را در مسیر یافتم.

ه: اجماع مسلمین بعد از وفات پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) تا این زمان بر استغاثه و استمداد از ارواح اولیای الهی بوده است و این اجماع از جایگاه خاصی نزد اهل‌سنت برخوردار است.

 

 

پی نوشت ها:

[۱]. فتح الباری، شرح صحیح بخاری، ج ۳، ص ۳۳۸.
[
۲]. فتح الباری، ج ۲، ص ۴۹۵.
[
۳]سنن دارمی، ج ۱، ص ۴۳.
[
۴]. المسائل، ص ۲۱۷.
[
۵]. سلسة الأحادیث الضعیفة، ج ۳، ص ۱۱۱.
  منبع:جام

211008

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: