آنگاه زن گفت از خدا بخواه من از زيباترين زنان باشم.
مرد دعا كرد زن زيباترين زمان خود گشت. چندان نگذشت
شديدا مورد توجه پادشاهان هواپرست و جوانان ثروتمند و عياش قرار گرفت.به شوهر پير
و فقير خود اعتنا نمي كرد و روش ناسازگاري و بدرفتاري را به همسرش در پيش گرفت.
مرد مدتي با او مدارا نمود هنگامي كه ديد روز به روز
اخلاق او بدتر مي شود ديگر رفتارش قابل تحمل نيست، دعا كرد خداوند او را به صورت
سگي درآورد و دعا مستجاب شد. پس از اين ماجرا فرزندان آن زن دور پدر جمع شده گريه
و ناله كردند و اظهار مي داشتند مردم مرا سرزنش مي كنند كه مادرمان به صورتي سگي در
آمده و از پدر خواستند مادرشان بصورت اوليه بازگردد و مرد نيز دعا كرد.
زن به حال اول بازگشت. و بدين گونه سه دعاي مستجاب آن
مرد هدر رفت
پی
نوشت:
داستانهاي بحارالانوار مولف ناصری
منبع:جام
211008