این تصویب و تخطئه معنایش این است:
مخطئه معتقد بودند که متن واقعی اسلام یک چیز بیشتر نیست ما که استنباط می کنیم ممکن است استنباط ما صحیح و مطابق با واقع باشد و ممکن است خطا و اشتباه باشد، اجتهاد مجتهد ممکن است صحیح باشد ممکن است غلط باشد. می گفتند پیغمبر هم فرموده است: «للمصیب اجران و للمخطی اجر واحد».
ولی مصوبه اجتهاد را به شکل
دیگری تحلیل کردند می گفتند هر مجتهدی هر جور که استنباط می کند واقعیت همان است
یعنی واقعیت امری است نسبی اگر من در این مساله اجتهاد می کنم که فلان چیز حلال
است نسبت به من واقعاً حلال است، برای من غیر از این چیزی نیست و اگر دیگری
استنباط می کند که فلان چیز حرام است برای او و نسبت به او واقعاً حرام است و یک
واقعیتی سوای آنچه که این یا او اجتهاد کرده وجود ندارد و در زمانهای مختلف اگر
اجتهادها تغییر کرد مثلاً زمانی مجتهدین به شکلی اجماع و انفاق کردند که حکم این
است در آن زمان واقعاً حکم همان بوده که آنها اجتهاد کردند و در زمانهای دیگر که اجتهادها
تغییر می کند و مجتهدین طور دیگری استنباط می کنند باز واقعیت همان است که آنها
اجتهاد کرده اند حال علل تغییر اجتهاد هرچه می خواهد باشد مثلاً تغییر یا پیشرفت
فرهنگها باشد.
اجتهاد و واقعیت مساوی با یکدیگر است و مانعی
ندارد که اسلام در آن واحد راجع به یک موضوع، صد جور حکم داشته باشد از باب این که
ما صدجور اجتهاد داریم.
مخطئه می گفتند این حرفها یعنی چه؟! واقعیت یک چیز بیشتر نیست اجتهادها مختلف است، از این اجتهادهای مختلف حداکثر یکی درست است و باقی همه اشتباه و غلط.
پی نوشت:
اسلام و مقتضیات زمان؛شهید مرتضی مطهری
منبع:جام
211008