در پاسخ به این شبهه باید گفت: موضوع وصيت كردن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و وصى بودن اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام ميان مردم قبل از زمان سيد رضى رحمه الله و پس از آن زمان مطلب مشهورى است و در اغلب كتب تفسير و حديث و تاريخ و كلام و شعر از آن نام برده شده است و موضوعى نيست كه بر كسى پوشيده باشد.
علامه ى امينى قدس سره در يازده جلد كتاب الغدير شعراء الغدير را از زمان خود رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تا اين زمان گردآورى كرده و حديث غدير متواتر ميان شيعه و اهل سنت- و مورد قبول تمام مسلمانان- يكى از قوى ترين ادله وصى بودن على عليه السلام است.
اگر در اسلام بر هر مسلمان لازم است نسبت به مال و ثروت و ديون خود وصيت كند و وصى تعيين نمايد- تا آنجا كه در صحيح بخارى "ج 3 ص 2" و صحيح مسلم "ج 4 ص 10" آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: 'هيچ مسلمانى- اگر ثروتى داشته باشد- حق ندارد دو شب بر او بگذرد مگر آنكه وصيتش را نوشته و نزدش باشد'.
و در صحيح مسلم افزوده: ابن عمر گفت: از آن زمانى كه اين حديث را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم شبى بر من نگذشت مگر آنكه وصيتم نزدم بود.
حال چرا می بایست وصيت را نسبت به خلافت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و شريعت ماندگار اسلام و آنچه موجب تامين سعادت دنيا و آخرت مسلمانان است انكار كنيم بويژه آنكه مردم قدرت تشخيص و انتخاب آن فرد صالح و شايسته اى جانشينى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و زعامت مسلمين را ندارند.
پس بناچار بايد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم با انتخاب خداى متعال كه 'علام الغيوب' است جانشين و خليفه ى پس از خود را تعيين كند و امامانى "همچون خود پيامبر اسلام" معصوم از هر گونه گناه و خطا تا روز قيامت پرچم داران اسلام و مفسران قرآن و مبيان احكام الهى و شريعت آسمانى بوده باشند.
آيا معقول است گفته شود ابوبكر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به مصالح امت اسلامى آگاه تر بوده لذا وصيت كرد كه عمر پس از او خليفه ى مسلمانان باشد؟
آيا ممكن است بگوئيم 'عائشه' از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به مصالح مسلمانان دلسوزتر بوده لذا به عبدالله بن عمر مى گويد: فرزندم سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو امت محمد را بدون سرپرست نگذارد و كسى را به جانشينى خود تعيين كند چونكه من مى ترسم اگر آنها را به حال خود رها سازد دچار فتنه و آشوب شوند.('الامامه و السياسه' تاليف ابن قتيبه دينورى، ج 1 ص 22.)
آيا عبدالله بن عمر مثل ترك جانشين را بهتر از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى داند ابن سعد در "طبقات ج 3 ص 249" از عبدالله بن عمر نقل مى كند كه به پدرش گفت: كسى را به جانشينى خود تعيين كن، عمر گفت: چه كسى را خليفه ى خود بگردانيم؟ عبدالله گفت: تلاش كن كسى را پيدا كنى تو كه خداى آنها نيستى؟
آيا اين چنين نيست كه اگر تو سرپرست زمينهاى كشاورزى خود را فراخوانى، آيا دوست ندارى كسى را به جانشينى خود بگمارد تا زمانى كه به آجا بازگردد؟
عمر گفت: آرى.
عبدالله بن عمر گفت: آيا اگر چوپان گوسفندانت را فراخواندى، آيا دوست ندارى كسى را به جانشينى خودش تعيين كند تا زمانى كه برگردد؟
لذا عمر تصميم گرفت شوراى شش نفرى جهت انتخاب رهبر تشكيل دهد.
آيا معاويه بن ابى سفيان ترس آن را دارد كه امت محمد را همچون گوسفنداان بدون شبان رها كند و لذا به جانشينى يزيد وصيت مى كند؟ ولى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به آينده ى امت خود بى تفاوت بود و اين ترس را نداشت؟ 'تاريخ طبرى، ج 6، ص 170'.
خداوند متعال به رسولش مى فرمايد: "يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ".اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى كند[ سوره ى مائده، آيه ى 67. ]
اگر بخواهيم در اينجا احاديثى را كه در مورد وصيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابى طالب عليه السلام آمده است ذكر كنى و در اين باره به تفصيل سخن گوئيم دهها جلد كتاب خواهد شد ولى به عنوان نمونه به ذكر يك حديث و به قطره ای از دريا اكتفا مى كنيم:
ابن شهرآشوب از علمای اهل سنت در 'مناقب آل ابى طالب' ج 3 ص 47 به نقل از كتاب 'الولايه' تاليف محمد بن جرير طبرى روايت مى كند كه سلمان فارسى گفت: به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گفتم يا رسول الله هيچ پيامبرى نبوده جز آنكه وصى و جانشين داشته، پس وصى و جانشين شما كيست؟ فرمود: وصى و خليفه من و بهترين كسى كه من پس از خود به جا مى گذارم آنكه ديون مرا مى پردازد و به وعده ها من عمل مى كند "اگر به كسى وعده داده ام كه به او چيزى را بدهم او آن را خواهد داد" على بن ابى طالب است.
محقق ارجمند جناب آقاى سيد عبدالزهراء حسينى خطيب در كتاب ارزشمند 'مصادر نهج البلاغه و اسانيده' "ج 162 -142" بيش از هفتاد حديث از كتابهاى اهل سنت نقل كرده كه در آن لفظ وصى و وصايت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابى طالب عليه السلام آمده است.
و همچنين علامه امينى قدس سره در كتاب معتبر 'الغدير' نام دهها كتاب را كه تاليف برخى از آنها پيش از تولد سيد رضى رحمه الله بوده از قرن اول هجرى تاكنون به نام 'الوصيه' و 'الولايه' تاليف شده ذكر نموده است.
آيا بعد از اين همه احاديث اشعار و كتابهايى كه قبل از زمان سيد رضى رحمه الله و پس از آن پيرامون وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمده است هيچ عاقلى به خود اجازه مى دهد كه چنين شبهه اى را مطرح كند و بگويد: نهج البلاغه سخنان سيد رضى است چونكه او اول كسى است كه از وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابى طالب عليه السلام سخن گفته است.
1- البته پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم با وصى و جانشين خود اين عهد و پيمان را بسته بود كه آماده ى پيمان شكنى و خيانت امت باشد و اينكه امامت او را نخواهند پذيرفت.
خطيب بغدادى در تاريخ بغداد "ج 11 ص 216" به سند خود از اميرالمومنين عليه السلام نقل كرده كه فرموده: 'از آنچه پيامبر با من عهد كرده اين است كه پس از من به تو خيانت خواهد شد "مما عهد الى النبى صلى الله عليه و آله و سلم ان الامه ستغدر بك من بعدى" حاكم در مستدرك ج 3 ص 142 -140 پس از نقل اين حديث آن را صحيح شمرده است و حديث ديگرى را نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: 'پس از من مشكلات فراوانى خواهى داشت على عليه السلام گفت: آيا دينم سالم خواهد بود؟ فرمود: 'آرى همراه با سلامت دينت مى باشد' حاكم و ذهبى اين حديث را صحيح شمرده اند.
علامه ى امينى رحمه الله در 'الغدير' ج 7 ص 173، از 'كنوز الدقائق' تاليف مناوى ص 188 نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: يا على پس از من تو گرفتار خواهى شد ولى با آنان نجنگ.
براى اطلاع بيشتر به كتابهاى ذيل مراجعه شود: 'المراجعات' تاليف سيد شرف الدين 'اصل الشيعه و اصولها' تاليف كاشف العظاء، 'عقائد الاماميه' تاليف محمد رضا مظفر، 'ثم اهتديت' تاليف تيجانى و... ] ]
منبع:جام
211008