16 ارديبهشت 1401 5 شوال 1443 - 45 : 03
کد خبر : ۳۶۸۱۶
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۰:۲۳
عقیق: امام رضا(ع) فرمود: پنج فرمان اخلاقی وجود دارد که هر چه در پی آنها بگردید ولو اینکه سواره باشید، مانند آنها را پیدا نخواهید کرد. 1- لایخاف عبد الا ذنبه، هیچ کس جز از گناه خود بیم و هراس نداشته باشد. 2- ولایرجو الا ربه، جز به پروردگار خویش به هیچ کس امید نبندد. 3- ولایستحیی الجاهل اذا سئل عما لا یعلم ان یقول: لا اعلم. اگر پرسشی از او شود که آن را نمی‌داند، بگوید نمی‌دانم. 4- اگر چیزی را نمی‌داند، ننگ نداند از اینکه آن را از اهلش بپرسد. 5- ارزش صبر و بردباری نسبت به ایمان مانند ارزش سر است نسبت به بدن، و ایمان نخواهد داشت شخصی که صبوری نمی‌کند. (عیون اخبار الرضا ج2،ص57)
انسان مؤمن هنگامی که رویکرد و توجه اصلی‌اش به خداست قطعاً سایر مخلوقات در نظرش چیزی به حساب نمی‌آیند. لذا به هیچ‌کس امید نمی‌بندد و از هیچ چیزی نمی‌هراسد. بیم و امیدش فقط به پروردگارش تعلق می‌گیرد و بس.
این چنین انسانی در دنیا با عزت و کرامت زندگی می‌کند و در آخرت نیز در امنیت و آسایش بسر خواهد برد.
نقل کرده‌اند: پیامبر(ص) بر بالین جوانی که مشرف به مرگ بود، آمد و پرسید: خود را در چه حالی می‌بینی؟ گفت: یا رسول‌الله، به خدا امیدوار و از گناهانم بیمناکم. حضرت فرمود: در چنین موقعیتی بر قلب بنده‌ای این دو مطلب وارد نمی‌شود مگر اینکه خداوند آنچه را که او امید دارد به وی مرحمت می‌کند و از آنچه بیمناک است او را مصون می‌دارد. (مجموعه ورام ج1، ص 22)
مرد فاضلی به درخانه بخیلی رفت و گفت: چنین شنیده‌ام که تو مقداری از مال خود را به مستحقان اختصاص داده‌ای، من بی‌نهایت مستحق و فرومانده‌ام. آن مرد بهانه‌ای آورد و گفت: من آنچه را که در نظر گرفته‌ام باید به اشخاص کور بدهم، تو کور نیستی. مرد فاضل گفت: اشتباه دیده‌ای، کور واقعی من هستم که روی از رزاق حقیقی برتافته به سوی چون تو بخیلی شتافته‌ام. این سخن را گفت و برگشت. بخیل تحت تاثیر قرار گرفت و از پی او دوید و هر چه درخواست کرد که برگردد تا خواسته‌اش را برآورده کند نپذیرفت. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص 463)
ای دل مکن ز خلق سیه روی خواهشی
کز خلق نیست هیچ گره را گشایشی
اعتراف به جهل
با توجه به معلومات بسیار اندک آدمی در مقایسه با مجهولات بی‌شمار او شایسته است که در مواجهه با مسائل و موضوعات، ادای عالمان را در نیاورد و برای مصون ماندن از آسیب ها بهتر است به جهل خود اعتراف نماید. در غیر این صورت به فرمایش علی(ع) بی‌اعتباری و ضایع شدن، از عواقب قطعی آن خواهد بود.
من ترک قول «لا ادری» اصیبت مقاتله. انسانی که از گفتن عبارت- نمی‌دانم- اجتناب کند، پایان کارش نابودی است. (حکمت 85)
مرحوم شهید مطهری نقل می‌کنند: ابن‌جوزی یکی از خطبای معروف زمان خودش بود. روزی بر بالای منبر سه پله‌ای سخنرانی  می‌کرد. یک زن از پایین منبر از او مسئله‌ای پرسید. گفت: نمی‌دانم. زن گفت: تو که نمی دانی چرا سه پله از دیگران بالاتر نشسته‌ای؟ گفت: این سه پل را که بالاتر نشسته‌ام بدان اندازه‌ای است که من می‌دانم و شما نمی‌دانید. بنابراین به اندازه معلوماتم بالا رفته‌ام و اگر به اندازه مجهولاتم می‌خواستم بالا روم، لازم بود که یک منبری درست کنم که تا فلک الافلاک بالا می‌رفت.
مرحوم شیخ انصاری(ره) مردی بود که در علم و تقوی نابغه روزگار شمرده می‌شد که هنوز هم علما و فقها به فهم دقائق کلامش افتخار می‌کنند. یکی از صفات نیکو و جالب ایشان این بود که وقتی از او چیزی سؤال می‌کردند، اگر نمی دانست تعهد داشت که بلند بگوید: ندانم، ندانم، ندانم. اینطور می‌گفتند که شاگردان یاد بگیرند که اگر مطلبی را نمی‌دانند از اینکه بگویند نمی‌دانم خجالت نکشند. (حکایت‌ها و هدایت‌ها ص 223-222)
علم دریایی است بی حد و کنار
طالب علم است غواص بحار
گر هزاران سال باشد عمر او
او نگردد سیر خود از جست‌وجو
(مثنوی مولوی- دفتر 6- 3882-3881)

منبع:کیهان
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: