این معنا را میتوان در جای جای روایت سرگذشت این قوم در قرآن کریم دریافت؛ آنجا که با دیدن معجزات متعدد حضرت موسی عَلی نَبیّنا وَ آلِهِ و عَلَیهِالسّلام از جمله شکافتن نیل، حاضر نشدند ورود به بیتالمقدس را بپذیرند، در ماجرای گرفتن تورات در طور توسط حضرت موسی(ع) گروهی از بنیاسرائیل که همراه او بودند ایمان به خدا را منوط به دیدن آن ذات پاک کردند و عدهای دیگر که در شهر مانده بودند مشغول گوسالهپرستی شدند، در ماجرای ذبح گاو برای شانه خالی کردن از دستور خدا آنقدر بهانه گرفتند؛ در ماجرای ورود به بیتالمقدس و آنجا که دستور یافتند تا طلب آمرزش کنند این دستور را به سُخره گرفتند، در بیابان تیه به رزقی که خدا مخصوص آنها قرار داده بود قانع نشدند و طلب سبزی، خیار، سیر یا گندم و عدس کردند و هنگامی که دستور یافتند که روز شنبه ماهی صید نکنند برای خود «کلاه شرعی» ساختند.
همانگونه که میبینید این قوم سرسختی و لجاجت عجیبی در اجرای فرامین الهی داشتهاند.
خداوند حکیم نیز در مقابل چنین خلق و رفتاری از ابزار «تهدید» استفاده کرده است.
مفسر ارجمند آیتالله «مکارم شیرازی» ذیل آیه 63 سوره مبارکه بقره در این باره مینویسد: مفسر بزرگ اسلام مرحوم «طبرسى» از قول «ابو زید» چنین نقل مىکند: «هنگامى که موسى علیهالسلام از کوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد کتاب آسمانى آوردهام که حاوى دستورات دینى و حلال و حرام است، دستوراتى که خداوند برنامه کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید.
یهود به بهانه این که تکالیف مشکلى براى آنان آورده، بناى نافرمانى و سرکشى را گذاشتند، خدا هم فرشتگان را مأمور کرد، تا قطعه عظیمى از کوه طور را بالاى سر آنها قرار دهند.
در این هنگام موسى علیهالسلام اعلام کرد چنان چه پیمان ببندید، به دستورات خدا عمل کنید و از سرکشى و تمرد توبه نمائید، این عذاب و کیفر از شما برطرف مىشود وگرنه همه هلاک خواهید شد.
آنها تسلیم شدند، تورات را پذیرا گشتند و براى خدا سجده نمودند، در حالى که هر لحظه انتظار سقوط کوه بر سر خود را مىکشیدند، ولى به برکت توبه، سر انجام این عذاب الهى از آنها دفع شد».
همین مضمون در آیه 93 «بقره» و 154 «نساء» و 171 «اعراف» با مختصر تفاوتى آمده است.
یادآورى این نکته در اینجا نیز ضرورى است که در چگونگى قرار گرفتن کوه بالاى سر بنىاسرائیل، جمعى از مفسران معتقدند به فرمان خداوند، طور از جا کنده شد و همچون سایبانى بر سر آنها قرار گرفت.
در حالى که بعضى دیگر مىگویند: زلزله شدیدى در کوه واقع شد و چنان کوه به لرزه درآمد که افرادى که پائین کوه بودند، سایه قسمتهاى بالاى آن را بر سر خود مشاهده کردند و احتمال مىدادند هر لحظه ممکن است بر سر آنها فرود آید، ولى به لطف الهى زلزله آرام و کوه به جاى خود قرار گرفت.
این احتمال نیز وجود دارد که قطعه عظیمى از کوه به فرمان خدا بر اثر زلزله و صاعقه شدید از جا کنده شد و از بالاى سر آنها گذشت به طورى که چند لحظه، آن را بر فراز سر خود دیدند و تصور کردند بر آنها فرو خواهد افتاد.
پیمان اجبارى چه سودى دارد؟
بعضى در پاسخ این سؤال گفتهاند: قرار گرفتن کوه بر سر آنها جنبه «ارهاب» و ترسانیدن داشته نه اجبار، وگرنه پیمان اجبارى ارزشى ندارد.
ولى صحیحتر این است که گفته شود: هیچ مانعى ندارد افراد متمرد و سرکش را با تهدید به مجازات در برابر حق تسلیم کنند، این تهدید و فشار که جنبه موقتى دارد، غرور آنها را در هم مىشکند، آنها را وادار به اندیشه و تفکر صحیح، و در ادامه راه با اراده و اختیار به وظائف خویش عمل مىکنند.
و به هر حال، این پیمان، بیشتر مربوط به جنبههاى عملى آن بوده است و گرنه اعتقاد را نمىتوان با اکراه تغییر داد.
منبع:فارس
211008