بهمناسبت انتشار کتاب "حریمالقدس" در بیروت؛
«حریم قدس؛ مقالهای در سیر و سلوک الی الله» تالیف آیتالله سیدمحمد محسن حسینی طهرانی در بیروت به زبان عربی منتشر شد.
عقیق:این اثر در اصل مقدمهای برای ترجمه کتاب «لبّ اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب» نوشته علامه طهرانی قدس سره به زبان فرانسه بوده که با توجّه به اهمیت موضوع سیر و سلوک و تضارب آراء و اختلاف مسالک و مکاتب متنوّع و چه بسا منحرف، اجمالا به شرح منازل و مراحل و شرایط و آداب سلوک الی الله پرداخته است.حریم القدس که تاکنون دو بار به فارسی منتشر شده، اخیرا با همکاری انتشارات مکتب وحی و دار المحجة البیضاء در لبنان (بیروت) به چاپ رسیده است.آشنایی با سیره و مسلک عرفای متأخر از جمله آخوند ملاحسینقلی همدانی از ویژگیهای این کتاب است. مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى از اكابر علماء و فقهاء شيعه اماميّه و از طرفى سرسلسله عرفاى بالله و سرحلقه اولياى الهى است و هرچه از عرفاء شامخين امثال مرحوم حاج شيخ محمد بهارى و حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و آقا سيّد احمد كربلائى و مرحوم آقا سيّد على قاضى و علّامه طباطبائى و مرحوم سيّد هاشم حدّاد و علّامه طهرانى به ظهور رسيده، همه از بركات وجودى نفس قدسى اوست.ذیلا دستورالعمل عرفانى مرحوم ملاحسينقلى همدانى به شاگردان که در این کتاب به نقل از تذكرة المتقين آمده، تقدیم می گردد: «بسم الله الرّحمن الرّحيم الحمدللّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله على أعدائهم أجمعينمخفى نماناد بر برادران دينى كه به جز التزام به شرع شريف، در تمام حركات و سكنات و تكلّمات و لحظات و غيرها، راهى به قرب حضرت ملك الملوك جلّ جلاله نيست؛ و به خرافات ذوقيّه، اگر چه ذوق در غير اين مقام خوب است كما دأب الجهّال و الصّوفيّة - خذلهم الله جلّ جلاله - راه رفتن، لا يوجب إلّا بعدًا. حتّى شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ايمان به عصمت ائمّه أطهار صلوات الله عليهم آورده باشد، بايد بفهمد از حضرت احديّت دور خواهد شد؛ و هكذا در كيفيّت ذكر بغير ما ورد عن السّادات المعصومين عليهم السّلام عمل نمايد.بناءً علی هذا بايد مقدّم بدارد شرع شريف را، و اهتمام نمايد هر چه در شرع شريف اهتمام به آن شده. و آنچه اين ضعيف از عقل و نقل استفاده نمودهام اين است كه اهمّ اشياء از براى طالب قرب جدّ و سعى تمام در ترك معصيت است.تا اين خدمت را انجام ندهى، نه ذكرت و نه فكرت به حال قلبت فائدهاى نخواهد بخشيد؛ چرا كه پيشكش و خدمت كردن كسى كه با سلطان در مقام عصيان و انكار است بىفايده خواهد بود. نمىدانم كدام سلطان اعظم از اين سلطان عظيم الشّأن است؟! و كدام نقار أقبح از نقار با او است؟!فافهم ممّا ذكرتُ أنّ طلبَكَ المحبّةَ الالهيّةَ مع كونك مُرتكبًا للمعصيةِ أمرٌ فاسدٌ جدًّا، و كيف يَخفَى عليك كونَ المعصية سببًا للنّفرة، و كونَ النّفرة مانعةَ الجمع معه المحبّة؛ و إذا تحقّق عندك أنّ ترك المعصية أوّل الدّين و آخره، ظاهره و باطنه، فَبادِرْ إلى المجاهدةِ، و اشْتَغِلْ بتمامِ الجدّ إلى المراقبة، من أوّل قيامك من نومك فى جميع آناتك إلى نومك، و ألزمْ الأدبَ فى مَقْدَس حضرتِه. و اعلم أنّك بجميعِ أجزاءِ وجودِك ذرّةً ذرةً اسيرُ قدرتِهِ، وَ راعِ حرمةَ شريفِ حضورهِ.و اعبُدْهُ كانّك تراه، فإن لم تكن تراه فإنّه يراك؛ و التفتْ دائمًا إلى عظمتِهِ و حقارَتِكَ، و رَفْعَتِهِ و دنائتِكَ، و عزّتِه و ذلّتِك، و غناهُ و حاجتِك، و لا تغفلْ شناعةَ غفلتِك عنه جلّ جلالُه مع التفاته إليك دائمًا؛ و قُمْ بين يديه مقامَ العبدِ الذّليلِ الضّعيفِ، و تَبَصْبَصْ تحت قدميه بَصْبَصَةَ الكلبِ النّحيف؛ أوَ لا يكفيك شرفًا و فخرًا أنّه أذِنَ لك فى ذِكرِ اسمِهِ العَظيمِ بلسانِك الكثيفِ الذّى نَجَّسَتْهُ قاذوراتُ المعاصى؟پس اى عزيز! چون اين كريم رحيم، زبان تو را مخزن كوه نور يعنى ذكر اسم شريف قرار داده، بىحيائى است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غيبت و دروغ و فحش و اذيّت و غيرها من المعاصى نمودن؛ مخزن سلطان بايد محلّش پر عطر و گلاب باشد، نه محبس مملوّ از قاذورات؛ و بىشكّ چون دقّت در مراقبت نكردهاى، نمىدانى كه از جوارح سبعه يعنى گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج، چه معصيتها مىكنى، و چه آتشها روشن مىنمائى، و چه فسادها در دين خودت برپا مىكنى، و چه زخمهاى مُنكره به سيف و سنانِ زبانت به قلبت مىزنى، اگر نكشته باشى بسيار خوب است. اگر بخواهم شرح اين مفاسد را بيان نمايم در كتاب نمىگنجد، در يك ورق چه مىتوانم بكنم؛ تو كه هنوز جوارحت را از معاصى پاك نكردهاى، چگونه منتظرى كه در شرح احوال قلب چيزى به تو بنويسم؟! پس: البَدارُ البَدارُ إلى التّوبةِ الصّادقَةِ ثُمَّ العجلُ العجلٌ فى الجِدِّ و المُراقَبَةِ.خلاصه، بعد از سعى در مراقبت، البته طالب قرب، بيدارى و قيام سحر را اقلًا يك دو ساعت به طلوع فجر مانده إلى مطلع الشمس از دست ندهد، و نماز شب را با آداب و حضور قلب بجا بياورد، و اگر وقتش زيادتر باشد، به ذكر يا فكر يا مناجات مشغول بشود، ليكن قدر معيّنى از شب بايد مشغول ذكرِ با حضور بشود، در تمام حالاتش خالى از حزن نبوده باشد، اگر ندارد تحصيل نمايد به اسبابش، و بعد از فراغ، تسبيح سيّدة نساء، و دوازده مرتبه سوره توحيد، و ده مرتبه لا إله إلّا الله وحده لاشريك له، له الملك الى آخر، و صد مرتبه لا إله إلّا الله، و هفتاد مرتبه استغفار بخواند، و قدرى از قرآن شريف تلاوت نمايد، و دعاى معروف صباح، اعنى: يا من دَلَعَ لسان الصّباح الى آخر البته خوانده شود، و دائماً با وضوء باشد، و اگر بعد از هر وضوء دو ركعت نماز بكند، بسيار خوب است.بسيار ملتفت باشد كه به هيچ وجه اذيّتش به غير نرسد و در قضاء حوائج مسلمين لا سيّما علماء و لا سيّما اتقيائهم سعى بليغ نمايد و در هر مجلس كه مظنّه وقوع در معصيت است، البتّه، البتّه، البتّه اجتناب نمايد، بلكه مجالست با اهل غفلت به غير شغل ضرورةً مضرّ است، اگر چه از معصيت خالى بوده باشد، كثرت اشتغال به مباحات و شوخى بسيار كردن و لغو گفتن و گوش به اراجيف دادن قلب را مىميراند.اگر بى مراقبت مشغول به ذكر و فكر بشود بى فائده خواهد بود، اگر چه حال هم بياورد، چرا كه آن حال دوام پيدا نخواهد كرد، گول حالى را كه ذكر بياورد، بى مراقبه نبايد خورد. زياده طاقت ندارم، بسيار التماس دعا از همه شماها دارم! اين حقير كثير التّقصير و المعاصى را فراموش ننمائيد و در شب جمعه صد مرتبه و در عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر بخوانيد.و از جمله ابواب عظيمه ايمان، حبّ فى الله جلّ جلاله و بغض فى الله جلّ جلاله مىباشد، و قد عقد له فى «الوسايل» و غيرها من كتب الاخبار بابًا مستقلًا، فارجع اليها لعلّك تعرف عظمته، و تأخذ لنفسك نصيباً منه.شكّى نيست كه محبوب اوّل، ذات اقدس كبريائى جلّ جلاله مىباشد، بل و كلّ محبّة لا ترجع الى محبّته فليس بشىء. ثمّ بعده، بايد هر كس اين سلطان عظيم الشأن را بيشتر دوست داشته باشد، پس اوّل محبوب، بعد از واجب الوجود، وجود مقدّس ختمى مَآب صلوات الله عليه و آله مىباشد، ثمّ بعده أميرالمؤمنين عليهالسّلام، ثمّ الأئمّة المعصومين عليهم السّلام، ثمّ الأنبياء و الملائكة، ثمّ الاوصياء، ثمّ العلماء و الاولياء. و در زمان خودش، اتقياء زمانش را، لا سيّما اگر عالم باشد، ترجيح بدهد در محبّت بر كسانى كه بعد از اويند در درجه، و هكذا يتنزّل؛ وليكن سعى نمايد صادق باشد در اين محبّت، مرتبه آسانى نيست، اگر متفكّر باشيد، خواهيد فهميد كه اگر آثار محبّت در حركات و سكنات ظاهر شد، شخص مدّعى اين محبّت، صادق است و إلّا فلا. ليكن گمان ندارم كه به كنه و لوازمش برسى، و حقير هم بيش از اين در وسعم نيست. الحاصل، لا طريق إلى القرب إلّا بشرع شريف فى كلّ كلّى و جزئى؛ انتهى.»
منبع:مهر