اعلام برائت و تبری لسانی از دشمنان دین، اگرچه یک وظیفهی مهم دینی است که مؤمنان باید همواره به آن اهتمام داشته باشند، اما بااینحال در انجام آن، حدود و قوانینی وجود دارد که ملاحظهنکردن این قانونها و محدودیتها موجب مشکلاتی میکنند
عقیق: از ابتدای اسلام تاکنون، طرح متهمساختن شیعه به توهین و ناسزاگویی به اصحاب پیامبر- صلی الله علیه و آله- و خصوصاً خلفای بعد از ایشان، بخش مهمی از فعالیتهای ضدشیعی را به خود اختصاص داده است. آنگونهکه گفتهاند، حکومتها هرگاه تصمیم میگرفتند شیعهای را بهدلیل مذهبش تعقیب و مجازات کند، از علی- علیهالسلام- اسمی به میان نمیآوردند؛ بلکه او را به اتهام توهین به ابوبکر و عمر عقوبت میکرد. آری، از گذشته تابهحال، صاحبان قدرت و دشمنان قسمخوردۀ دین، از این ترفند و ابزار درجهت حذف فرهنگی و سیاسیِ شیعه استفادهها کردهاند. امروز نیز دشمنان دین در تلاشاند تا با تبلیغ اتهام توهینِ شیعه به صحابه و خلفا، به تحریک احساسات سایر مسلمانان بپردازند و آنها را از اندیشههای عدالتخواهانۀ شیعه دور کنند و مانع الگو گیری آنها از مکتب تشیع شوند. امروز کتابهای عالمان شیعه با این تهمت که حاوی توهین به صحابه است، در کشورهای اسلامی بهعنوان کتبِ ضاله معرفی میشود و نشر و پخش آنها ممنوع است. در عصر حاضر، تندروهای اهلسنت بهاتهام توهین به خلفا، بیش از گذشته به جان و ناموس شیعیان تعرض میکنند. اما مهمتر از همۀ اینها این است که امروز در میان شیعیان نیز جریانی مشکوک در لباس عالمان دین، به ترویج و توجیهِ توهین به مقدسات اهلسنت میپردازد. متأسفانه این جریان با تحریف آموزۀ تبری از دشمنان دین، جامعۀ اسلامی و خصوصاً شیعه را بهسمت تعصبات کور مذهبی و ایجاد دشمنیهای بیفایده بین مسلمانان سوق میدهد. این درحالی است که این گونه برداشت از آموزۀ تبری برخلاف تعالیم مکتب اهلبیت- علیهمالسلام- است و بسیاری از عالمان شیعه نیز آن را ناصواب میدانند. از همین رو بایسته است، تعریفی روشن و جامع از تبری و ابعاد گوناگون آن ارائه شود تا با درک صحیح از این آموزۀ دینی، بتوانیم به تبیین قوانین و محدودیتهای آن بپردازیم. کتاب لعنهای نامقدس که در این راستای به قلم حجتالاسلام مهدی مسائلی به تحریر درآمده است، در ابتدا به تبیین معنای تبری پرداخته و ابعاد گوناگون قلبی، گفتاری و رفتاری آن را تشریح مینماید. و پس از آنکه تصوری صحیح از آموزه مهم تبری ارائه نمود، به بحث مهم قوانین و محدودیتهای تبری میپردازد. نویسنده معتقد است اعلام برائت و تبری لسانی از دشمنان دین، اگرچه یک وظیفهی مهم دینی است که مؤمنان باید همواره به آن اهتمام داشته باشند، اما بااینحال در انجام آن، حدود و قوانینی وجود دارد که ملاحظهنکردن این قانونها و محدودیتها موجب میشود مؤمنان وظایف دینیِ مهمتری را ترک کنند و گناهان بزرگی را مرتکب شوند؛ هرچند بهخیال خود به وظیفۀ تبری عمل کردهاند و مستحق ثواباند. نویسنده در ادامه پرهیز از فُحش و دُشنام و توهین را یکی از قوانین تبری برشمرده و با بررسی عنوان وجود «دشنام در قرآن و روایات» به بیشتر شبهات مطرح شده در این زمینه پاسخ میگوید. وی همچنین «پرهیز از تهمت و افترا» را یکی از لوازم تبری میداند و معتقد است تهمت و افترا از سلوک اهلباطل بوده و با تکیه بر چنین روشهایی نمیتوان به معرفی اهل باطل پرداخت و به مصاف آنها رفت؛ پس چه مضحک است اگر کسی بگوید برای مقابله با بدعتگذارانی که اهل دروغ و نیرنگ و فریب هستند، باید با بُهتان و تهمت و نسبتهای دروغین، مردم را از آنان رویگردان کنیم. نویسنده سپس بحث مفصلی پیرامون بعضی از روایاتی دارد که عدهای با تمسک به آنها خواستهاند تهمت و افترازدن به مخالفان را توجیه نمایند. در همین راستا وی به موضوع «نسبت حرامزادگی به مخالفان عقیدتی» نیز پرداخته و از برخورد شدید ائمۀ شیعه- علیهمالسلام- با این طرز تفکر خطرناک، پرده بر می دارد.
اما یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی این کتاب، موضوع لعن میباشد. شاید بحث از لعن با رویکرد و صراحت این نوشتار، برای اولین بار باشد که در کتابی مستقل مطرح میشود و عنوان آن کتاب را به خود اختصاص میدهد. نویسنده در مقدمهی کتاب بیان میدارد که اگرچه بیشتر شیعیان دشنام و توهین به مقدسات دیگران را عملی خلاف و نادرست میدانند، اما در این میان بعضی نیز حساب لعن را از دشنام و توهین جدا دانسته و بیان آن را در هر صورتی جایز میدانند. این درحالی است که لعن به مقدسات اهلسنت، به بزرگترین مانع درجهت انسجام مسلمانان تبدیل شده است و هرگونه تلاش و حرکتی را برای تقریب مذاهب اسلامی با مشکل روبهرو میسازد. امروز در دنیای اهلسنت، بهجز بخشی از ناآگاهان افراطی و ابزار امپریالیسم، همه از گفتوگوهای سازنده برای وحدت جهان اسلام استقبال میکنند؛ اما در مذهب اهلسنت، آنها نیز از این ناراحت هستند که به خلفای بعد از پیامبر اهانت و لعن میشود. از همین رو لازم است بدانیم: حقیقت تبری چیست؟ آیا برای انجام وظیفۀ تبری لازم است حتماً به مقدسات اهلسنت توهین و لعن شود؟ آیا واقعاً این تفکر، آنگونهکه مطرح میشود، از ضروریات و لوازم مکتب تشیع است یا چنین نیست و بدون اهانت و لعن به مقدسات اهلسنت نیز میتوان شیعه بود؟ تفاوت لعن با دشنام چیست؟ آیا لعن در هرجا و بههرصورتی جایز است؟ نویسنده در کتاب یادآور میشود که لعن و توهین به خلفا، امروز خدمتی بزرگ به جریان افراطگری در اهلسنت است. افراطیهای اهلسنت ابزاری مؤثرتر از این توهین برای ترویج افکار ضدشیعی خود ندارد. بسیاری از اندیشههای شیعه که زمینهساز بیان تهمتها و برداشتهای سوء و غیرواقعی افراطگرایان اهلسنت به شیعه است، در میان جریانهای اعتدالگرای اهلسنت نیز پذیرفته است و از همین رو اینان تهمتها و نسبتهای سوء افراطگرایان اهلسنت را در این موضوعات نمیپذیرند. اما موضوع لعن و توهین خلفا نزد هیچکدام از فرقههای اهلسنت پذیرفته نیست و همۀ آنها از بیان آن منزجرند. از همین رو جریان افراطگرای اهلسنت با استفاده از این ابزار، گروههای اعتدلالگرای اهلسنت را با خود همراه میسازند و به موضعگیری و ضدیت با شیعه فرا میخوانند. در همین راستا نویسنده با بررسی مسئلۀ لعن، از نهی خاص اهلبیت-علیهم السلام- درباره توهین و لعن یاد میکند. افزون بر این، «لعنهای موجود در قرآن و روایات» نیز مورد بررسی قرار میگیرد. «سخنی دربارۀ زیارت عاشورا» و « شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل» از دیگر عناوین این بخشند. همچنین نویسنده در ادامه بحثهایی پیرامون «تقیه» و «سیره و روش اهل بیت علیهمالسلام» در این باره ارائه میدارد. نویسنده در پایان نیز گزارشهایی تاریخی را بیان میکند که عناوین آنها عبارتند از: « محقق کرکی و لعن علنی خلفا» «تیزهوشی میرزای شیرازی» « این کتابها هرچه بیش نشود، بهتر است» «انتشار کتابهای تفرقه انگیز در قم» و «چند توصیه از مرحوم آیتاللهبهجت». منبع:تسنیم