21 مهر 1400 7 (ربیع الاول 1443 - 11 : 05
کد خبر : ۳۵۴۴۴
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۹
ویژه ایام شهادت امام جعقر صادق (علیه‌السلام)
عقیق: عرصه زمانی امام محمد باقر و امام جعفر صادق (علیهما السلام) به گونه‌ای بود که مجال بیشتری برای فعالیت فرهنگی -سیاسی یافته‌اند به گونه‌ای که هزاران نفر به طور مستقیم در پای درس امام صادق (علیه‌السلام) کسب علم و دانش کرده‌ و قریب به ۴ هزار دانشمند در این مکتب به ثمر رسیده‌اند.

اما جهاد فرهنگی در این زمان تنها به تربیت شاگردان منحصر نگردید، بلکه این شاگردان با اعزام به اقصی نقاط جهان اسلام به سر حلقه‌های ارتباط تشکیلات بزرگ علوی تبدیل گردیدند. شبکه بزرگی از شیعیان و علویان زیر نظر امام صادق(علیه‌السلام) در سرتاسر جهان اسلام اقدام به فعالیت و تبلیغ اسلام راستین و ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کرده و هزاران نفر از شیعیان را در سرتاسر جهان با معارف اسلام آشنا می‌نمایند.

در اینجا مجال بحث در خصوص آن که چرا حرکت امام صادق (علیه‌السلام) منجر به تشکیل حکومت اسلامی نگردید نیست و باید به کتب تاریخی که در این زمینه نوشته شده است مراجعه کرد تا متوجه برخی اشتباهات استراتژیک شیعیان که با نافرمانی از دستورات امام صورت گرفت گردید. امری که در نهایت موجب شد عباسیان با با قیام‌های ابوسلمه در کوفه و ابومسلم در خراسان و شعار محوری «برگزیده‌ای از خاندان پیامبر (ص)» مردم را با خود علیه بنی‌امیه همراه کرده و سلسله عباسیان را پایه گذارند.

 اما مروری بر این روایت تاریخی بیشتر از آنکه عجیب باشد گویای بسیاری از واقعیت‌هاست. درحالی‌که یاران امام، عده و عده خود را بیشتر از صد هزار شمشیرزن آماده جهاد برآورد می‌کردند، امام (ع) با امتحانی نچندان ساده «سهل» را که ادعای فرماندهی و جهاد در رکاب امام را داشت را آزمودند تا میزان آمادگی وی برای جهاد و اعتماد به فرمان امام را بسنجند.

بازخوانی این روایت برای ما که مدعی انتظار مهدی آل محمدیم و سیر حوادث تند روزگار خیلی هامان را به این باور آخرالزمانی رسانده است که جهان آماده ظهور آخرین ذخیره الهی است واجب و موجب عبرت است.
 



«مأمون رقّى» - که یکى از دوستان امام جعفر صادق (علیه‌السلام) است - حکایت می‌کند:

«در منزل آن حضرت بودم، که شخصى به نام سهل بن حسن خراسانى وارد شد و سلام کرد و پس از آن که نشست، با حالت اعتراض به حضرت اظهار داشت: یا ابن رسول اللّه! شما بیش از حدّ عطوفت و مهربانى دارید، شما اهل بیت امامت و ولایت هستید، چه چیز مانع شده است که قیام نمی‌کنید و حقّ خود را از غاصبین و ظالمین باز پس نمی‌گیرید، با این که بیش از یک صد هزار شمشیر زن آماده جهاد و فداکارى در رکاب شما هستند!؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: آرام باش، خدا حقّ تو را نگه دارد و سپس به یکى از پیش خدمتان خود فرمود: تنور را آتش کن. همین که آتش تنور روشن شد و شعله هاى آتش زبانه کشید، امام (علیه‌السلام) به آن شخص خراسانى خطاب نمود: برخیز و برو داخل تنور آتش بنشین.

سهل خراسانى گفت: اى سرور و مولایم! مرا در آتش، عذاب مگردان، و مرا مورد عفو و بخشش خویش قرار بده، خداوند شما را مورد رحمت واسعه خویش قرار دهد. در همین لحظات شخص دیگرى به نام هارون مکّى - در حالى که کفش‌های خود را به دست گرفته بود - وارد شد و سلام کرد.

حضرت امام صادق (علیه‌السلام)، پس از جواب سلام، به او فرمود: اى هارون! کفش‌هایت را زمین بگذار و حرکت کن برو درون تنور آتش و بنشین.

هارون مکّى کفش‌های خود را بر زمین نهاد و بدون چون و چرا و بهانه اى، داخل تنور رفت و در میان شعله هاى آتش نشست. آن گاه امام (علیه‌السلام) با سهل خراسانى مشغول مذاکره و صحبت شد و پیرامون وضعیّت فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و دیگر جوانب شهر و مردم خراسان مطالبى را مطرح نمود مثل آن که مدت‌ها در خراسان بوده و تازه از آن جا آمده است.

پس از گذشت ساعتى، حضرت فرمود: اى سهل! بلند شو، برو ببین در تنور چه خبر است. همین که سهل کنار تنور آمد، دید هارون مکّى چهار زانو روى آتش‌ها نشسته است، پس از آن امام (علیه‌السلام) به هارون اشاره نمود و فرمود: بلند شو بیا؛ و هارون هم از تنور بیرون آمد.

بعد از آن، حضرت خطاب به سهل خراسانى کرد و اظهار داشت: در خراسان شما چند نفر مخلص مانند این شخص - هارون که مطیع ما می‌باشد - پیدا می‌شود؟
سهل پاسخ داد: هیچ، نه به خدا سوگند! حتّى یک نفر هم این چنین وجود ندارد.

امام جعفر صادق (علیه‌السلام) فرمود: اى سهل! ما خود می‌دانیم که در چه زمانى خروج و قیام نماییم و آن زمان موقعى خواهد بود که حدّاقلّ پنج نفر هم دست، مطیع و مخلص ما یافت شوند، در ضمن بدان که ما خود آگاه به تمام آن مسائل بوده و هستیم. (بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۲۳)

 
منبع:سبک زندگی اسلامی
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: