17 بهمن 1400 5 رجب 1443 - 58 : 14
کد خبر : ۳۵۰۴۳
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۲
هرچند مأمون با واگذاری ولایت عهدی در صدد تخریب چهره امام رضا علیه السلام بین مردم بود، اما گاه عظمت شخصیت و علو مقام آن حضرت باعث می شد علی رغم میل باطنی به برتری عالم آل محمد(ص) لب به اعتراف بگشاید.

عقیق:بهترین خلق خدا روی زمین
یکی از مواردی که مأمون به بزرگواری امام رضا(ع) اعتراف نموده در زمان گزارش رجاء بن ابی ضحاک از سفر امام از مدینه به مرو است. رجا می گوید: وقتی ایشان را نزد مأمون بردم از من درباره احوالات امام پرسید. من آنچه را دیده بودم برای او گفتم از رفتار و اعمال ایشان، رفتن و ماندن‌شان، همه آنچه که اتفاق افتاده بود. مأمون گفت: ای پسر ضحاک این مرد بهترین خلق خدا روی زمین است، از همه‌ی مردم دانشش و عبادتش بیشتر می‌باشد آنچه که از ایشان دیدی نزد کسی دیگر نگو تا بزرگواری او بر کسی آشکار نشود مگر از زبان خود من.(1)

شایسته‌ترین فرد در فضل و شرافت وعلم

یکی دیگر از جاهایی که مأمون به شایستگی امام رضا علیه السلام در فضل و شرافت، علم، ورع، زهد اقرار نمود، در جریان ولایتعهدی بود. در این ماجرا امام رضا(ع) در برابر شگرد فریبنده مأمون با ظرافت عملی بی مانند، روشی اتخاذ کرد که هم خواسته مامون تامین نشود و هم مردم در سراسر بلاد پهناور اسلام به حق نزدیک شوند و دریابند خلافت راستین اسلامی، فقط از طرف خداوند و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر عهده امامان است و کسی جز آنان شایسته و سزاوار این مقام نیست.
مأمون در حکمی که برای ولایتعهدی می نویسد، می گوید: خلیفه در پی این راز و نیازها به تحقیقش در میان عباسیان و علویان پرداخت و به این جست و جو ادامه داد تا همگان را شناخت و تمامی دودمان را آزمود و از آن میان تنها «علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب» را شایسته‌ترین یافت و او را برای تصدی این مسؤولیت برگزید. چه این که فضل و شرافت، علم، ورع، زهد، دوری از دنیا و مردم‌داری او را مشاهده کرد و همگان را بر عظمت و بزرگی او متفق یافت.

شخصیتی ادیب و فاضل محبوب
بار دیگر مأمون پس از آنکه امام رضا (ع) رساله ذهبیه را نگاشت سر تعظیم در برابر علم و حکمت امام (ع) فرو آورد . جملاتی که دستخط مامون عباسی بر رساله ذهبیه امام رضا (ع) آورده شده ، نشان از اعتراف تاریخی این خلیفه عباسی بر شخصیت بی‌نظیر و علم نامحدود و الهی عالم آل محمد (ص) دارد. در بخشی از آن آمده است: «به درستی که من در رساله پسر عموی علوی‌تبار خود که شخصیتی ادیب و فاضل محبوب و فرهیخته منطقی و طبیبی حاذق است، با دقت تمام نگریستم و آن‌را در راستای اصلاح، بهبود، انتظام جسم آدمی، تدبیر امور نظافت، استحمامف تنظیم و تعدیل برنامه غذایی یافتم و ملاحظه نمودم که این رساله به بهترین وجه ممکن، تماما به مسایل مهم پرداخته است و آن‌را در جهت تبیین عالی‌ترین نعمت‌ها یافتم و عمیقا آن‌را بررسی و مطالعه و در مفاهیم آن اندیشه نمودم

وارثان پیامبر(ص)
و بار دیگر که مأمون لب به اعتراف درباره جایگاه علمی امام رضا (ع) گشود زمانی بود که یحیی بن ضحاک سمرقندی را مأمور مناظره با امام (ع) کرد و او با رفتار خود باعث محکومیت جریان خلافت شد، مأمون آنچنان عصبانی و ناراحت شد که بی مقدمه فریادی کشید که همه آن عده متفرق شدند.
سپس رو کرد به بنی هاشم و گفت: « مگر من نگفتم حضرت رضا را شروع کننده بحث قرار ندهید و بر علیه او جمع نشوید؟! اینها علمشان از علم رسول الله است !» (2)
در جریان شبهه مأمون به مباهله و پاسخ امام رضا (ع) هم وقتی مأمون با پاسخهای حکیمانه و استدلالهای محکم امام رضا(ع) مواجه شد سر تسلیم فرود آورد و تصدیق کرد شایسته است که ائمه(ع) را فرزندان رسول خدا(ص) بخوانند. این فرزند خواندن به اعتبار حضرت فاطمه زهراست و بنی عباس گرچه از سادات عباسی هستند ولی به آنها ابنا رسول خدا(ص) نمی گویند.

معجزه در اختیار اهل بیت(ع) است
یکی دیگر از جاهایی که مأمون به حقانیت امام رضا(ع) و اهل بیت اعتراف کرد در جریان گستاخی حمید بن مهران به امام رضا(ع) و دستور امام به تصویر یا مجسمه شیرها برای دریدن حمید بن مهران بود که مأمون بیهوش شد؛ امام رضا ـ علیه‌السلام ـ به آن دو شیر فرمود: توقف کنید، آنها توقف کردند... و عرض کردند: به ما چه فرمان می‌دهی؟ امام ـ علیه‌السلام ـ فرمود: به جایگاه خود برگردید. آنها به تصویر قبلی روی مسند به همان صورت قبل بازگشتند، مأمون وقتی که به هوش آمد، گفت: «حمد و سپاس خداوندی را که ما را از شر حمید بن مهران کفایت نمود»؛ سپس به امام رضا علیه‌السلام عرض کرد: «ای پسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله! چنین حادثه‌ای از اختیارات جد شما رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و سپس از اختیارات شما است.(3)


پی نوشت ها:
1.
ابن بابویه صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اکبر غفاری، ج2، ص 421
2.
مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 404 – 405
3.
بحارالانوار، مجلسی، ج 50، ص 146 و 147.
  منبع:قدس

211008

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: