18 دی 1400 5 جمادی الثانی 1443 - 22 : 16
کد خبر : ۳۴۷۷۵
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۷
نامسلمانانی که مسلمان شدند/۱
«کریستینا» دانشجوی مسیحی کاتولیکی است که به واسطه برخی از دوستان مسلمانش همزمان با برگزاری مراسم شب قدر برای اولین بار در مسجد حضور می‌یابد و همین امر زمینه تحول در او را سبب می‌شود.
عقیق:«کریستینا» نام دانشجوی مسیحی کاتولیکی است که پس از رسوایی اخلاقی کلیسای کاتولیک در جریان آزار جنسی کودکان، دلزده از این کلیسا همواره به دنبال راهی برای تسکین روح آزرده‌اش است.

او که همواره احساس نزدیکی زیادی با خدای خودش می‌کرده؛ یک شب در ماه مبارک رمضان به واسطه تعدادی از دوستان مسلمانش در دانشگاه برای اولین بار به مسجد می‌رود و آن شب اولین قدم آشنایی و ارتباط روحی او با دین اسلام می‌شود.

و اما بقیه ماجرا از زبان خود او...
ببینید!


*خانواده‌ام به خاطر رسوایی کلیسای کاتولیک دیگر به کلیسا نرفتند

آن شب و احساسی که در آن شب داشتم را خیلی خوب به خاطر می‌آورم، آن شب باعث شد تا ترغیب شوم درباره دین اسلام بیشتر بدانم، من همیشه احساس می‌کردم که ارتباط خاصی با خدا دارم. این ارتباط همواره مانند ارتباط با یک پدر و یا یک مقام عالی بود.

همیشه خوشایندترین قسمت رفتن به کلیسا برای من، دعای پس از اجرای مراسم آیین عشای ربانی بود که با خدا راز و نیاز می‌کردی و چیزهایی مثل این می‌گفتی: خداوندا مادر و هر آن چیزی که دارم را مورد رحمت خود قرار بده  و  این ارتباط معنوی همواره وجود داشت.

زمانی شد که خانواده‌ام به خاطر رسوایی کلیسای کاتولیک به خاطر ارتباط غیراخلاقی کشیش‌های کاتولیک با پسران، دیگر به کلیسای کاتولیک نرفتند و همان موقع بود که توسط یکی از دوستانم در دبیرستان با دین اسلام آشنا شدم.

*اولین باری که در شب قدر به مسجد رفتم با تمام وجود قدرت آن شب را حس کردم

مدتی گذشت و من وارد دانشگاه ویرجینیا شدم و برخی از دوستان مسلمانم که آنها را در انجمن دانشجویان مسلمان ملاقات کرده بودم، از من دعوت کردند که همراهشان به مسجد بروم، من یک غیرمسلمان بودم ولی ماه رمضان بود و همه روزه بودند، آنها آن شب مرا با خودشان به مسجد بردند ، شبی که مراسم لیلةالقدر اجرا می‌شد.

من پیش از آن شب، هیچگاه به مسجد نرفته بودم، زمانی‌که برای اولین بار پا به درون مسجد گذاشتم، قدرت آن شب را با تمام وجودم حس کرد. تاریک بود، برخی دعا و نیایش می‌کردند و بسیاری دیگر نیز گریه. نمی‌دانستم که چه اتفاقی در حال روی دادن است، داخل که رفتم ، چند زن دست مرا گرفتند و وارد صف کردند، مغزم تنها فرمانبرداری فرمان می‌دادم ... بسیار خوب...، سپس کلماتی را دوباره و دوباره شنیدم، الله اکبر، و سپس ناخودآگاه من هم شروع کردم به تکرار و تکرار.

*پس از اولین حضورم در مسجد احساسی برای همیشه در من باقی ماند که مرا به سمت مطالعه اسلام سوق داد

ولی پس آن شب همچنان احساس آن شب با من باقی ماند،‌ و آن شب و همین احساس بود که من را بر آن داشت تا گام بعدی را در جهت مطالعه و تحقیق درباره اسلام بردارم.

من همیشه به مردم می‌گویم که دو نقطه تغییر در زندگی من وجود داشت: یکی شب لیلة ‌القدر و احساسی بود که در من به وجود آورد و دیگری مطالعات من بود. آن شب احساس آرامش عجیبی در رابطه با زندگی‌ام و خالقم به من دست داد.

در نهایت به این نتیجه رسیدم که خوب من اکنون خودم را یک مسلمان می‌دانم و گام بعدی این است که به مسجد بروم شهادتین بگویم.

*خانواده‌ام به خاطر روحیه خوبم، با اسلام آوردن من کنار آمدند ولی با حجاب من مشکل داشتند

درباره واکنش خانواده‌ام نیز باید بگویم که الحمدلله من شامل کسانی نیستم که پس از اسلام آوردن توسط خانواده‌شان طرد شده باشند، والدینم زمانی‌که دیدند من چقدر خوشحال و خوشبختم، در حالی‌که در دبیرستان اینقدر شاد نبودم و متوجه شدند که من چیزی را یافته‌ام که تا این اندازه مرا خوشحال می‌کند خوب آنها نیز خواهان آن چیز برای من شدند.

البته آنها درباره حجاب من چندان خوشحال نبودند و دوست نداشتند که من حجاب بگذارم ولی خوب الحمدلله سرانجام با این مسئله نیز کنار آمدند، در حالی‌که اصلا فکر نمی‌کردم که این اتفاق بیافتد.

*در ماه رمضان تمرین نظمی وجود دارد که همه به آن نیاز دارند

من اخیرا فارغ‌التحصیل شد‌ه‌ام و هم‌اکنون در خانه‌ام ولی با این‌حال آنها کاملا با مسئله حجاب من کنار آمده‌اند و چیزی در این رابطه نمی‌گویند، رابطه‌ام با مادرم خیلی صمیمانه‌تر شده  و خود او برایم لباس‌های محجبه می‌خرد و از این بابت خدا را شکر می‌کنم.

شب‌های ماه رمضان  نه تنها شب‌‌‌های قدر همچنان برای من بهترین شب‌های سال است با همان احساس اولین باری که به مسجد رفتم، بهترین قسمت ماه رمضان که علاقه خاصی به آن دارم، رفتن به مسجد و خواندن نمازهای تراویج است.

به نظر من خاص‌ترین چیزی که در ماه رمضان وجود دارد نظم و قانونی است که در آن  وجود دارد، هیچگاه فکر نمی‌کردند که روزی تا این حد منظم و قانون مدار شوم.احساس می‌کنم چنین نظمی برای  هرکسی خیلی مهم است.

*دوست‌ دارم دیگران را با آرامشی که در دین اسلام وجود دارد آشنا کنم                        

عاشق این هستم که بنشینم و تنها به ندای قلبم درباره اینکه چقدر خوشحال و خوشبختم، گوش دهم. کسانی را می‌شناسم که به خدا و قیامت اعتقادی ندارند، خیلی دوست دارم که آنها را با آرامشی که به واسطه اسلام به آن دست یافته‌ام، آشنا کنم.


منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: