پاسخ:
اولا: نهج البلاغه به اعتراف مؤلّف و گردآورنده آن، همه سخنان امام را در بر ندارد. از همین رو تاکنون بر این کتاب تکمله ها و مستدرک هایی نوشته اند.(1)
ثانیا : نهج البلاغه به سبک و سیاق کتب حدیث تدوین نشده است تا انتظار داشته باشیم احادیث معتبر باب یا ابواب خاصّی را بی کم وکاست در خود فراهم آورده باشد،بلکه این کتاب، چنان که از نام آن نیز پیداست، با نگاه ادبی و بلاغی فراهم آمده است.
ثالثا :بعید نیست که چون بیشتر مدّعیان خلافت به قرابت و خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه وآله تمسّک می جسته اند، امام نیز در خطابه هایش به قرابت نسبی بیشتر از نص تکیه و استدلال کرده باشد.
نبودن ذکر صریح حدیث غدیر در نهج البلاغه هرگز بدان معنی نیست که امام برای اثبات بر حق بودن خود به این حدیث استدلال و احتجاج نکرده است، بلکه از مطالعه و بررسی منابع حدیثی و تاریخی بر ما معلوم میشود که امام بارها در برابر مخالفان و احیانا در برابر مردمی که در حجة الوداع نبوده و حادثه غدیر را به چشم خود ندیده بودند، برای اثبات ولایت خود به حدیث غدیر استدلال کرده و حاضران و ناظران آن حادثه را به شهادت فرا خوانده است؛
برای نمونه موارد زیر را می توان یاد کرد:
1ـ در روز شوری به سال 23ق. وقتی عمر خلافت را میان شش تن به شوری وا نهاد، بنا به نقل ابوالطفیل عامر بن واثله که بر در ایستاده بود، علی علیه السلام بر یک یک مناقب خود از حاضران اقرار گرفت و از جمله در مقام احتجاج به اعضای شوری گفت:
«شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما جز من کسی
هست که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره اش گفته باشد «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه. اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه
و انصر من نصره. لیبلّغ الشاهدُ الغائبَ»؟
حاضران گفتند: نه».(2)
2ـ امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی شنید مردم سخن او را مبنی بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله وی را بر دیگران مقدّم داشته است نمی پذیرند، در جایی به نام «رحبه» در کوفه به میان آن مردم آمد و در مقام پاسخ به منازعه کنندگان، مردم را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم آن سخن را از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیده است به پا خیزد و جز کسی که از رسول خدا شنیده برنخیزد.
در آنجا شماری از صحابه که تعدادشان به روایتی 12 تن(3) و به روایتی 12 تن بدری(4) و به روایتی دیگر 13 تن(5) و به قولی 30 تن(6) و به دیگر روایت 10 تن و اندی(7) یا 17 تن(8) بود به پا خاستند و شهادت دادند که آن سخن را از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده اند(9).
3ـ حاکم نیشابوری به سند خود از رفاعة بن ایاس ضبّی از پدرش از جدّش [نُذَیر که از کبار تابعین است] آورده است که گفت: در روز جنگ جمل همراه علی بودیم. او به طلحه پیغام فرستاد که به دیدار من بیا، طلحه پیش امام آمد.
امام گفت: تو را به خدا سوگند میدهم آیا از پیغمبر نشنیدی که می گفت: «من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه. اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه؟».
طلحه گفت: آری.
امام گفت: پس چرا با من می جنگی؟
طلحه گفت: فراموش کرده بودم. راوی گوید: در نتیجه این گفت و گو طلحه منصرف شد(10).
4ـ همچنین علی علیه السلام به سال 37ق. در صفّین بر فراز منبر شد و مردم را فراهم آورد و آنان را سوگند داده از آنان بر مناقب و فضایل بیمانند خود و از جمله حدیث غدیر اقرار گرفت(11).
همچنین گفتنی است شیخ طوسی با اسناد پیوسته از امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام گزارش کرده: آن حضرت که در میان جمعی از خواص خود از فضیلت عید غدیر سخن می گفت، از پدرانش نقل کرده است که در یکی از سال های زندگانی امیرالمؤمنین علیه السلام عید غدیر با جمعه مصادف شد.
امام پس از آنکه پنج ساعت از آن روز بالا آمده بود، بر فراز منبر شد و خداوند را حمد و ثنایی بی مانند گفت و حاضران را فرمود در این روز با یکدیگر مصافحه کنند و به همدیگر تهنیت گویند. حاضران فضیلت این روز را به گوش غایبان برسانند و ثروتمندان از تهیدستان و توانگران از ناتوانان دستگیری کنند. چه اینکه رسول خدا صلی الله علیه وآله مرا به چنین کارها فرمان داده است.
سپس خطبه جمعه را آغازید و پس از نماز با فرزندان و پیروانش برای صرف طعامی که برایشان مهیا کرده بود به سرای امام ابو محمّد حسن بن علی علیهماالسلام رفتند(12).
نتیجهنتیجه سخن آنکه نبودن حدیث غدیر در نهج البلاغه هرگز بدان معنا نیست که امام علیه السلام به آن احتجاج نکرده یا شریف رضی درباره صدور آن شکّ و تردیدی روا داشته است.
بنابراین، فقدان حدیث مزبور در کتاب مورد بحث هرگز به تواتر و قطعی الصدور بودن آن خللی وارد نمی کند؛ چه، نه تنها منابع شیعی، بلکه قریب به اتفاق منابع حدیثی، رجالی و تاریخی اهل سنّت آن را نقل کردهاند. منتهی آنان در تفسیر کلمه «مولی» با شیعیان اختلاف کرده و از حدیث مزبور نتیجه ای متفاوت گرفته اند(13)
پی نوشت ها:
[1]. از باب نمونه میتوان از این اثر یاد کرد: نهج
السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، محمّد باقر محمودی، تهران، 1376ش. گفتنی است که
بجز شریف رضی دیگران نیز به گردآوری و ضبط و تدوین سخنان مولای متقیان همّت
گماشتهاند. از آن جمله دو اثر زیر را میتوان نام
برد:
الف ـ غرر الحکم و درر الکلم، اثر عبدالواحد بن محمّد
آمدی تمیمی، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1410ق. نیز: صیدا، 1349ق.
ب ـ دستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشیم، تألیف قاضی
محمّد بن سلامه قضاعی (د. 454ق)، به کوشش عبدالزهراء حسینی خطیب، بیروت، 1401ق.
[2]. خوارزمی، المناقب، ص 217؛ به نقل از: امینی،
الغدیر، 1/159-160. امینی روایت عامر
بن واثله را با اسانید و متون دیگری نیز از منابع مختلف فراهم آورده است. برای
آگاهی از آن اسانید و متون رجوع شود به: 1/159-163.
[3]. ابن حنبل، المسند، 1/118.
[4]. پیشین، 1/88؛ 1/119.
[5]. پیشین، 1/84.
[6]. پیشین، 4/370.
[7]. ابن اثیر، اسدالغابه، 3/307؛ 5/205.
[8]. پیشین، 5/276.
[9]. باید دانست حدیث غدیر تنها در مسند احمد بیش از سی
بار با اسنادهای مختلف و از زبان بیش از ده تن از صحابه نقل شده است. (سلفی، مرشد
المحتار، 3/156-157). بسیاری از این حدیثها به
اعتراف حدیثشناسان اهل سنت صحیح الاسناد و معتبرند؛ مثلاً بنگرید به: ابن حنبل،
المسند، چاپ شاکر، حدیث شماره 950 و توضیحات احمد محمّد شاکر ذیل همان حدیث.
[10]. مستدرک، 3/371. مقایسه شود با: مسعودی، مروج
الذهب، 2/364. نیز رجوع شود به امینی، الغدیر، 1/186-187.
[11]. سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص 147-148.
[12]. طوسی، مصباح المتهجد، ص 524-530.
[13]. برداشت فریقین از کلمه «مولی» به همراه ادلّه آنان
در کتب کلامی ایشان مسطور است.
منبع:جام
211008