يادداشتي به قلم عضو هيات علمي پژوهشكده مهدويت و آينده پژوهي
عقیق:مقبوليت حج با حضور امام معصوم توجيه پذير ميشود. امام زمان (ع) باحضور خويش در واقع رهبري حج را برعهده گرفته و با هدايت و رهبري ايشان است كه حج مردم مورد قبول خداوند قرار ميگيرد. مطلب زير يادداشتي از حجت الاسلام الهي نژاد، عضو هيات علمي پژوهشكده مهدويت و آينده پژوهي است كه در اين يادداشت به بررسي مسئله حضور امام زمان (ع) در حج ميپردازد. وجود مبارك حضرت بقيةالله، حجت بنالحسن (ع) هر سال در مراسم حجّ و به ويژه در عرفات و منا حضور دارد و در اين خصوص، روايات فراوني داريم كه در ذيل به برخي از آنها اشاره ميشود: چنانكه امام صادق (ع) در اين زمينه ميفرمايد: «يفقد الناس إمامهم؛ يشهد الموسم فيراهم ولايرونه» [۱]. مردم امامشان را نيابند، او در موسم حجّ حاضر باشد و مردم را مىبيند امّا آنها او را نمىبينند. باز امام صادق (ع) ميفرمايد: إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَتَيْنِ يَرْجِعُ فِي إِحْدَاهُمَا وَ فِي الْأُخْرَى لَا يُدْرَى أَيْنَ هُوَ يَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ [۲]. قائم را دو غيبت است، در يكى از آنها برميگردد و در ديگرى معلوم نميشود كجاست. در موقع حج حضور مييابد و مردم را مىبيند ولى كسى او را نمىبيني. همچنين نايب خاص امام زمان (ع)، محمدبن عثمان عَمْري (رضواناللهتعاليعليه) ميگويد: «والله إن صاحب هذا الأمر ليحضر الموسم كل سنة، يري الناس ويعرفهم ويرونه ولايعرفونه» [۳]. به خدا قسم، صاحب الأمر همه ساله در موسم حجّ حاضر مىشود و مردم را مىبيند و مىشناسد و مردم نيز او را مىبينند امّا نمىشناسند. آري در توجيه حضور همه ساله امام زمان (ع) در مراسم حج بايد گفت، كه اصلا مقبوليت حج با حضور امام معصوم توجيه پذير ميشود و نيز امام زمان (ع) با حضور خويش در واقع رهبريت حج را به عهده گرفته و با هدايت و رهبري ايشان است كه حج مردم مورد قبول خدا قرار ميگيرد، از اين رو لازم است مردم قبل از هر چيز، رهبر و امير الحاج را به خوبي بشناسند تا با معرفت و شناخت كامل در راستاي حج مقبول و خدا پسند قدم بردارند. باز در اين خصوص، جعفر حميري از محمد بن عثمان، پرسشي مطرح كرده است: أَ رَأَيْتَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ نَعَمْ وَ آخِرُ عَهْدِي بِهِ عِنْدَ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي [۴] . آيا صاحب الأمر را ديدى؟ گفت: آرى و آخرين ديدار نزد بيت اللَّه الحرام بود و مىگفت: بار الها! آنچه به من وعده فرمودهاى برآور. باز در روايت ديگر حميري ميگويد از نايب دوم شنيدم كه ميگفت: رَأَيْتُهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مُتَعَلِّقاً بِأَسْتَارِ الْكَعْبَةِ فِي الْمُسْتَجَارِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ انْتَقِمْ لِي مِنْ أَعْدَائِي [۵]. امام مهدي (ع) را ديدم كه در مستجار به پردههاى كعبه آويخته بود و مىگفت: بار الها! از دشمنان من انتقام بگير. قال عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ أَنَّهُ رَآهُ عِنْدَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ النَّاسُ يَتَجَاذَبُونَ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ مَا بِهَذَا أُمِرُوا [۶] عبد اللَّه بن صالح گويد كه خود او آن حضرت را نزد حجر الاسود ديد و مردم (براى بوسيدن حجر) نزاع و كشمكش داشتند، و آن حضرت ميفرمود: باين وضع مأمور نشدهاند (بلكه اگر بوسيدن بدون مزاحمت ممكن شد بايد ببوسند، و گر نه باشاره با دست اكتفا كنند). «همچنين بايد گفته شود كه بسياري از تربيتيافتگان و شاگردان خاص آن حضرت در ميان حجگزاران حضور دارند و به مدد عنايت خاص حضرتش از ملكوت افراد آگاهي مييابند و به آنها كمك ميرسانند. شايان ذكر اينكه، اگرچه ممكن است مشكلات برخي زائران، ناخودآگاه به بركت امام زمان (ع) حل شود، ليكن چنين نيست كه هر عمل خارقعادت و كرامتي كه در ايام حج و در سرزمين منا و عرفات روي داد، مستقيماً بهدست وجود مبارك آن حضرت انجام گيرد. ممكن است ناآشنا يا سالمندي راه خيمه و چادر خود را گم كند يا در بين راه بدون زاد و راحله بماند و ولي از اولياي الهي كه تربيت شده مكتب ولايت وليّعصر (ع) است او را راهنمايي كند. پس اين شخصِ گرفتار، معالواسطه خدمت آن حضرت رسيده است، نه بلاواسطه. تشرّف مستقيم و بيواسطه به محضر نوراني امام زمان (ع) لياقت و شايستگيهاي ويژهاي ميطلبد. از اين رو تنها اَوحَدي از موحّدان توفيق مييابند كه وجود مبارك آن حضرت شخصاً به بالين او بيايد. البته عنايت ايشان شامل اوليا و صالحان و شهيداني كه تربيت كرده است، شده و آنان به دستور آن حضرت مشكلات ديگران را حل ّميكنند». [۷] در نقلي صدوق از قول اودي چنين ميگويد: هنگامى كه در طواف بودم، در شوط هفتم متوجه شدم كه در طرف راست كعبه گروهى اجتماع كردهاند و جوان خوش صورت و خوش بوئى كه آثار هيبت و عظمت از چهرهاش نمودار بود با زبان شيرينى براى مردم سخن ميگفت، من بطرف او رفتم تا با وى حرف بزنم، مردم مرا از نزديك شدن بطرف او منع كردند، پرسيدم: اين كيست؟ گفتند: اين فرزند حضرت رسول (ص) ميباشد كه در هر سال يك روز براى مردم ظاهر ميگردد و با خواص خود سخن ميگويد. عرض كردم اى آقاى من آمدهام تا مرا هدايت كنيد، او سنگ ريزهاى به من داد و من ديدم يك تكه طلا است، من بطرف او رفتم و سپس از من پرسيد حجت بر تو ثابت شد و حق را درك كردى و بصيرت يافتى، مرا ميشناسى؟ گفتم: نميشناسم فرمود: من مهدى و قائم زمان هستم، من زمين را پس از جور و ستم از عدل و داد پر خواهم كرد، زمين هرگز از حجت خالى نميشود و مردم در فترت نميمانند و اين موضوع در دست تو امانت است به برادرانت كه از اهل حق هستند برسان [۸] «ابونعيم انصارى زيدى گويد من در مكه بودم و با جمعى از مقصره كه محمودى و علائى كلينى و ابو هاشم دينارى و ابو جعفر احول همدانى در حدود سى مرد بودند در نزد مستجار كنار خانه كعبه نشسته بوديم؛ در ميان اين جمع بنظر من جز محمد بن قاسم عقيلى مخلص موجود نداشت، در اين ميان كه روز ششم ذى حجه سال دويست و نود و سه از هجرت انجمن كرده بوديم به ناگاه از صف طواف جوانى نزد ما بيرون آمد كه در دو ازار محرم بود و نعلين در دست داشت چون چشم ما بدو افتاد از هيبت او همه از جا برخاستيم و احترام كرديم و كسى از ما نبود كه بپا نايستاد و باو سلام نداد، او در ميان ما نشست و براست و چپ نگريست و فرمود شما ميدانيد كه ابو عبد اللَّه امام ششم در دعاى الحاح چه مى گفت؟ گفتيم چه ميگفت؟ فرمود ميگفت: بار خدايا من از تو خواهش دارم بدان نام تو كه آسمان بدان برپا است و زمين بدان بر جا است و بدان حق را از باطل جدا كنى و بدان جداها را گرد آورى و گرد شده را پريشان سازى و بدان ريگها را بشمارى و كوهها را بسنجى و دريا را پيمانه گيرى كه بر محمد و خاندانش رحمت فرستى و در هر كارم به من فرج و گشايش بدهى سپس برخاست بطواف رفت و ما همه باحترامش بپا ايستاديم تا برگشت و فراموش كرديم بپرسيم تو كيستى؟ چون فردا همين وقت شد باز از صف طواف جدا شد و نزد ما آمد و چون روز گذشته باحترام او بر پا ايستاديم و باز در ميان ما نشست و براست و چپ نگريست و فرمود آيا ميدانيد امير المؤمنين (ع) پس از نماز فريضه چه ميگفت؟ عرضكرديم چه ميگفت؟ فرمود ميگفت: بار خدايا آوازها بسوى تو بلند است و صورتها بر آستان تو بخاك است و گردنها براى تو فرود است محاكمه اعمال با تو است، اى بهترين سؤال شده و بهترين عطابخش اى راستگو، اى آفريننده، اى كسى كه دستور دعا دادى و ضامن اجابت شدى، اى كسى كه فرمودى مرا بخوانيد تا پاسخ گويم، اى كسى كه فرمودى چون بندگانم مرا بخوانند من نزديك و جوابگويم دعاى خواننده را چون مرا بخواند و بايست از من جواب خواهند و بمن معتقد باشند تا شايد رهبرى شوند، اى كسى كه گفتى اى بندگان من كه اسراف و خلاف كرديد خودتان از رحمت خدا نوميد مباشيد بدرستى كه خدا همه گناهان را مى آمرزد بدرستى كه او آمرزنده و مهربان است سپس بعد از ذكر اين دعا براست و چپ نگريست و فرمود ميدانيد امير المؤمنين در سجد شكر چه ميفرمود؟ عرضكرديم چه ميفرمود فرمود عادت داشت كه ميگفت: اى كسى كه اصرار اصراركنندهها جز جود و كرم او نيفزايد، اى كسى كه خزينههاى آسمانها و زمين از آن او است، اى كسى كه خزينه هر كم و بيش از او است. بد كردارى من تو را از خوشرفتارى با من باز ندارد. من از تو خواهش دارم كه با من چنان كنى كه شايسته تو است تو اهل جود و كرم و گذشتى پروردگارا خدايا با من آن كن كه شايسته آنى تو بر كيفر توانائى و من در خور آنم نه در برابرت دفاعى دارم و نه پوزشى، من از گناهانم بيزارم و رو بسوى تو دارم. من بگناهان خود اعتراف مىكنم تا از من درگذرى. تو بهتر از من آنها را ميدانى بحضرت تو برگشتم از هر خطائى كه كردم. از هر بدى كه نمودم پروردگارا مرا بيامرز. بمن مهربانى كن و از آنچه ميدانى در گذر زيرا تو عزيزتر و كريمترى و برخاست و بطواف رفت و ما هم باحترام او برخاستيم. باز فردا همين وقت برگشت و ما هم چو نگذشته بپيشواز او بپاخاستيم و در ميان ما نشست و براست و چپ نگريست و فرمود على بن الحسين (امام چهارم) را شيوه اين بود كه در اينجا (با دست خود اشاره بحجر وزير ميزاب طلا كرد) بسجده ميرفت و ميگفت: كوچك بندهات در آستان تو است. مستمندت بر آستانه تو است. از تو خواهشى دارد كه جز تو بر آن توانائى ندارد، سپس براست و چپ نگريست و رو بمحمد بن قاسم علوى كرد و فرمود اى محمد بن قاسم تو عاقبت بخيرى ان شاء اللَّه و برخاست و بطواف رفت. همه ماها آنچه از دعا بما آموخت ياد گرفتيم و همه فراموش كرديم كه از حال او يادآور شويم تا روز آخر اقامت در مكه روز آخر محمودى بماها رو كرد و گفت شناختيد اين جوان را؟ گفتيم نه گفت بخدا اين صاحب الزمان بود، گفتيم اى ابو على از كجا ميگوئى؟ گفت من هفت سال است كه از درگاه خدا خواهش داشتم كه صاحب الزمان را بمن بنمايد، گويد يك شب عرفه بود كه همين جوان را بعينه ديدم كه دعاى شب عرفه را ميخواند از او پرسيدم از چه مردمى هستى؟ گفت از اين مردم از كدام قسم مردم از عرب يا از موالى؟ از مردم عرب از كدام تيره عربها از شريفترين و بزرگوارترين آنان شريفترين و بزرگوارترين آنان كيانند؟ بنو هاشم از كدام خاندان بنى هاشم؟ از صاحب برترين مقام و بلندترين درجه آنها كدام خاندان بنى هاشمند آنان كه سرها را شكافتند و مردم را اطعام كردند و در دل شب كه مردم بخوابند نماز گزارند من دانستم كه او علوى نژاد است و او را براى آنكه از نژاد على است دوست داشتم ولى يكباره از نظرم پنهان شد و ندانستم بآسمان بالا رفت يا بزمين فرو شد، از آن مردمى كه اطرافش بودند پرسيدم شما اين علوى را ميشناسيد؟ آرى او هر سال با ما پياده به مكه مىآيد، گفتم سبحان اللَّه بخدا من در او اثر پياده روى نديدم سپس از عرفه با دلى از فراقش پر غم و سينه پر هم به مزدلفه برگشتم و در آنجا خوابيدم و در خواب رسول خدا (ص) را ديدم و بمن فرمود اى محمد مقصود خود را ديدى عرض كردم اى آقاى من كدام بود؟ فرمود آن را كه در سر شب ديدى صاحب الزمان شما بود. » [۹] «آري وجود مبارك حضرت بقيّة الله، حجة بن الحسن (عج) هر سال در مراسم حجّ حضور دارد [۱۰]، در عرفات و منا حاضر است. همچنين بسياري از شاگردان خاصش مانند ابوبصيرها، سدير صيرفيها و زهريها و… كه تربيت شده او هستند در مراسم حضور دارند. حضرت (ع) ميتواند به شاگردان خود از راه ملكوت بفهماند كه چه كسي انسان است و چه كسي حيوان. ممكن است كسي در سرزمين عرفات و منا به وجود مبارك بقية الله الاعظم دعا هم بكند و دعاي فرج را هم بخواند امّا قلب او قلب انسان نباشد. ممكن است كسي مشكلي داشته باشد و مشكلش ناخودآگاه به بركت حضرت حجت (ع) حل شود امّا چنين نيست كه اگر عملي خارق عادت در حج يا در منا و عرفات پيدا شد، مستقيماً توسّط وجود مبارك حضرت حجّت باشد. احتمال دارد، وجود حضرت باشند و احتمال دارد اوليايي كه دست پرورده آن حضرت هستند باشند. ممكن است سالمندي، زن يا مرد، و يا نا واردي راه خيمه و چادر را گم كند يا در بين راه بدون زاد و راحله بماند و وليّي از اولياي الهي كه تربيت شده مكتب ولايت امام عصر ارواحنا فداه است او را راهنمايي كند. گرچه اين شخص مع الواسطه خدمت حضرت حجّت رسيده است اما بلا واسطه نبوده است. چنين نيست كه هر اثر غيبي در مراسم حجّ مستقيماً مربوط به وجود مقدس حضرت ولي عصر ارواحنا فداه باشد. خيلي توفيق ميخواهد و چنين تشرّفي براي اَوحَدي از موحّدان پيش ميآيد كه وجود مبارك حضرت سلام الله عليه شخصاً به بالين او بيايد. البته عنايت ايشان شامل اوليا و شاگردان و صالحين و صديقين و شهدايي را كه تربيت كرده است، ميشود. آنها مأموران ايشان هستند و به دستور ايشان مشكلات ديگران را حلّ ميكنند وخلاصه اين كه وجود مقدّس حضرت و دست پروردگان ايشان، باطن ما را ميبينند» [۱۱]. پي نوشت ها: [۱]. كليني، محمد، كافي، ج۱، ص۳۳۷ [۲]. نعماني، محمد، الغيبه، ص۱۷۶ [۳]. صدوق، محمد، من لايحضره الفقيه، ج۲، ص۵۲۰ [۴]. صدوق، محمد، كمال الدين، ج۲، ص۴۴۱ [۵]. صدوق، محمد، كمال الدين، ج۲، ص۴۴۱ [۶]. كليني، محمد، كافي، ج۱، ص۳۳۱ [۷]. جوادي آملي، عبدالله، صهباي حج، ص۴۳۴ [۸]. قَالَ بَيْنَا أَنَا فِي الطَّوَافِ وَ قَدْ طُفْتُ سِتّاً وَ أُرِيدُ السَّابِعَ فَإِذَا بِحَلْقَةٍ عَنْ يَمِينِ الْكَعْبَةِ وَ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ طَيِّبُ الرَّائِحَةِ هَيُوبٌ مَعَ هَيْبَتِهِ مُتَقَرِّبٌ إِلَى النَّاسِ يَتَكَلَّمُ فَلَمْ أَرَ أَحْسَنَ مِنْ كَلَامِهِ وَ لَا أَعْذَبَ مِنْ مَنْطِقِهِ فِي حُسْنِ جُلُوسِهِ فَذَهَبْتُ أُكَلِّمُهُ فَزَبَرَنِي النَّاسُ فَسَأَلْتُ بَعْضَهُمْ مَنْ هَذَا فَقَالُوا هَذَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ يَظْهَرُ لِلنَّاسِ فِي كُلِّ سَنَةٍ يَوْماً لِخَوَاصِّهِ يُحَدِّثُهُمْ فَقُلْتُ سَيِّدِي مُسْتَرْشِداً أَتَاكَ فَأَرْشِدْنِي فَنَاوَلَنِي حَصَاةً وَ كَشَفْتُ يَدِي عَنْهَا فَإِذَا بِسَبِيكَةِ ذَهَبٍ فَذَهَبْتُ فَإِذَا أَنَا بِهِ ع قَدْ لَحِقَنِي فَقَالَ لِي ثَبَتَتْ عَلَيْكَ الْحُجَّةُ فَظَهَرَ لَكَ الْحَقُّ وَ ذَهَبَ عَنْكَ الْعَمَى أَ تَعْرِفُنِي فَقُلْتُ لَا فَقَالَ أَنَا الْمَهْدِيُّ وَ أَنَا قَائِمُ الزَّمَانِ أَنَا الَّذِي أَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ لَا تَبْقَى النَّاسُ فِي فَتْرَةٍ وَ هَذِهِ أَمَانَةٌ فَحَدِّثْ بِهَا إِخْوَانَكَ مِنْ أَهْلِ الْحَق، طبرسي، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص۴۵۰ [۹]. صدوق، محمد، كمالالدين، ج۲، ص۴۷۰ [۱۰]. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۱ [۱۱]. جوادي آملي، عبدالله، عرفان حج، ۳ منبع: پايگاه اطلاع رساني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي