13 آذر 1400 29 ربیع الثانی 1443 - 43 : 17
کد خبر : ۳۳۵۱۹
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۳:۳۳
تفسیری از جزء بیست و چهارم:
عقیق:آیات ١ تا ٣ از سوره مبارکه غافر

*بِسمِ اللهِ الرَّحمانِ الرَّحیمِ* حم (١)

تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (٢)

غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ (٣)


معنای آیات

*بنام خداوند بخشنده مهربان* حم. (١)

این کتابى است که از سوى خداوند توانا و دانا نازل شده است. (٢)

خداوندى که آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، داراى مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است; هیچ معبودى جز او نیست; و بازگشت (همه شما) به سوى اوست. (٣)


تفسیر آیات

اوصافى امیدبخش!

در آغاز این سوره، نیز به «حروف مقطعه» برخورد مى کنیم، که در اینجا نوع تازه اى از آن است: «حاء» و «میم». در زمینه تفسیرِ این حروف، بحث هاى فراوانى در آغاز سوره هاى «بقره»، «آل عمران»، «اعراف» و بعضى دیگر از سوره ها، داشته ایم، چیزى که در اینجا باید بر آن افزود، این است که: در بعضى از روایات، و همچنین در بسیارى از کلمات مفسران، دو حرف آغاز این سوره، به نامهائى از خدا که با این دو حرف آغاز گردیده، تفسیر شده است، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) به «حمید» و «مجید» تفسیر گردیده.(1)

بعضى نیز «ح» را به نام هائى مانند «حمید» و «حلیم» و «حنان»، و «م» را به نام هائى مانند «ملک» و «مالک» و «مجید» تفسیر کرده اند.

این احتمال نیز وجود دارد که، «ح» اشاره به «حاکمیت» و «م» اشاره به «مالکیت» خداوند بوده باشد.

از «ابن عباس» نیز نقل شده که، «حم» از اسمهاى اعظم خدا است.(2)

روشن است این تفسیرها با هم منافاتى ندارد و ممکن است همه، در معنى آیه جمع باشد.

* * *

در آیه بعد، همان گونه که روش قرآن است بعد از ذکر «حروف مقطعه» سخن، از عظمت مقام «قرآن» به میان مى آورد، اشاره به این که این کتاب با این همه عظمت، از حروف ساده «الفبا» ترکیب یافته، بنائى چنان عظیم، از مصالحى چنین کوچک، و این خود دلیل بر اعجاز آن است.
مى فرماید: «این، کتابى است که از سوى خداوندِ قادرِ دانا نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).

 «عزت» و قدرتش موجب شده که، احدى نتواند با آن برابرى کند، و علمش سبب گردیده که، محتواى آن در اعلى درجه کمال، و فراگیر همه نیازهاى انسان ها در طریق تکامل باشد.

* * *

آیه بعد خدا را به پنج وصف دیگر، از صفات بزرگش، که بعضى امیدآفرین و بعضى خوف آفرین است، توصیف کرده، مى گوید: «خداوندى که گناهان را مى آمرزد» (غافِرِ الذَّنْبِ).

«توبه ها را مى پذیرد» (قابِلِ التَّوْبِ).(3)

«مجازاتش شدید است» (شَدِیدِ الْعِقابِ).

«نعمتش فراوان است» (ذِی الطَّوْلِ).(4)

«خداوندى که معبودى جز او نیست» (لا إِلهَ إِلاّ هُوَ).

«و بازگشت (همه شما) به سوى او است» (إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).

آرى کسى که واجد این اوصاف است، فقط او شایسته عبودیت است و مالک پاداش و کیفر.

* * *

نکته ها:

1 ـ در دو آیه فوق (آیه 2 و 3) بعد از ذکر نام «اللّه» و قبل از ذکر «معاد» «إِلَیْهِ  الْمَصِیرُ»، هفت وصف از اوصاف الهى بیان شده است که، بعضى از «صفات ذات» و بعضى از «صفات فعل» است و مجموعه اى از توحید و علم و قدرت و رحمت و غضب را بیان مى دارد، و «عزیز» و «علیم» پایه اى است براى نزول این کتاب آسمانى، و «غفران ذنوب» و «قبول توبه» و «شدت عقاب» و «بخشش نعمتها»، مقدمه اى است براى تربیت نفوس و پرستش خداوند یگانه اى که هیچ معبودى جز او نیست.

* * *

2 ـ در میان این اوصاف، «غافر الذنب» مقدم داشته شده و «ذى الطول» (صاحب نعمت و فضل) نیز در آخر آمده، و در این میان «شدید العقاب» است.

در حقیقت غضبش، در میان دو رحمت قرار گرفته!، و از این گذشته در کنار این وصف که حاکى از غضب خداوند است، سه وصف از اوصافش که از رحمت او حکایت دارد بیان شده، و همه اینها دلیل بر این است که، «رحمتش بر غضبش پیشى گرفته» است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ».

* * *

3 ـ جمله «إِلَیْهِ الْمَصِیْرُ»، نه تنها اشاره به این است که بازگشت همه در قیامت به سوى او است، بلکه مطلق بودن آن از این حکایت مى کند که، بازگشت همه امور در این جهان و آن جهان، به سوى او و سلسله همه موجودات به دست او است.

* * *

4 ـ قابل توجه این که، جمله «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» که به عنوان آخرین وصف آمده، و حکایت از مقام «توحید عبودیت» و عدم شایستگى غیر او براى پرستش مى کند، به عنوان آخرین صفت، و نتیجه نهائى بیان شده، و لذا در حدیثى از «ابن عباس» آمده است که، مى گوید: او «غافر الذنب» است براى کسى که «لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ» بگوید، «قابل التوب» است، براى کسى که «لا إِلهَ إِلاَّ اللّه» بگوید «شدید العقاب» است براى کسى که «لا إِلهَ إِلاّ اللّه» نگوید، «ذى الطول» و غنى و بى نیاز است از کسى که «لا إِلهَ إِلاّ اللّه» نگوید.

بنابراین، محور همه این صفات، کسانى هستند که، مؤمن به توحید باشند و در گفتار و عمل از این خط اصیل الهى منحرف نشوند.

* * *

5 ـ اسباب آمرزش، در قرآن مجید

در قرآن مجید، امور زیادى به عنوان اسباب مغفرت، و از بین رفتن گناهان معرفى شده است که، به قسمتهائى از آن ذیلاً اشاره مى شود:
1 ـ توبه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اى کسانى که ایمان آورده اید به سوى خدا باز گردید، و توبه خالص کنید، امید است خداوند گناهان شما را ببخشد».(5)

2 ـ ایمان و عمل صالح: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّد وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و نیز به آنچه بر محمّد(صلى الله علیه وآله) نازل شده است، ایمان آوردند، آیاتى که حق است و از سوى پروردگارشان مى باشد خداوند گناهان آنها را مى بخشد».(6)

3 ـ تقوا: إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند براى تشخیص حق از باطل، به شما روشن بینى  مى دهد، و گناهانتان را مى بخشد».(7)

4 ـ هجرت و جهاد و شهادت: فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: «کسانى که هجرت کنند و از خانه و وطن خود رانده شوند، و در راه من آزار بینند و پیکار کنند، و مقتول گردند گناهانشان را مى بخشم».(8)

5 ـ انفاق مخفى: إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر انفاق هاى خود را در راه خدا آشکار سازید، خوب است، و اگر آن را پنهان دارید، و به فقرا بدهید، به سود شما است و از گناهانتان مى بخشد».(9)

6 ـ دادن قرض الحسنة: إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ: «اگر به خداوند قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مى کند و شما را مى آمرزد».(10)

7 ـ پرهیز از گناهان کبیره، که موجب آمرزش گناهان صغیره است: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر از گناهان کبیره که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان صغیره شما را خواهیم بخشید».(11)

به این ترتیب، درهاى مغفرت الهى از هر سو، به روى بندگان باز است که هفت در آن، در بالا به استناد هفت آیه قرآن، ذکر شد، تا از کدامین در وارد شویم، و چه خوبتر که از هر در وارد شویم.

* * *
1 ـ «معانى الاخبار» صدوق، صفحه 22 (باب معنى الحروف المقطعه فى اوائل السور).
2 ـ تفسیر «قرطبى» ذیل آیات مورد بحث.
3 ـ «توب» ممکن است جمع «توبه» و یا مصدر، بوده باشد (مجمع البیان).
4 ـ «طول» (بر وزن قول) به معنى نعمت و فضل است، و به معنى توانائى و رسائى و امکانات و مانند آن نیز آمده است. بعضى از مفسران گفته اند «ذى الطول» به کسى گفته مى شود که نعمتى طولانى به دیگرى مى بخشد،
بنابراین معناى آن اخص از معناى «منعم» است (مجمع البیان).
5 ـ سوره تحریم، آیه 8.
6 ـ سوره محمّد، آیه 2.
7 ـ سوره انفال، آیه 29.
8 ـ سوره آل عمران، آیه 195.
9 ـ سوره بقره، آیه 271.
10 ـ سوره تغابن، آیه 17.
11 ـ سوره نساء، آیه 31.

پی نوشت:
از مجموعه تفسیر قرآن آیت الله مکارم شیرازی
منبع:فردا
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: