19 مهر 1400 5 (ربیع الاول 1443 - 05 : 23
کد خبر : ۳۳۴۹۱
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۲
کیفیتی ندارد، طرز نمازِ بی او/ قبحی است در مجالس، راز و نیازِ بی او
اغراق نیست اگر بگوییم که محمد سهرابی از زمره شاعرانی است که شعر مذهبی دوران ما، بواسطه آن‌ها از جای خود برخاسته و کشف‌های نویی را تجربه می‌کند. در ادامه غزل منتشر نشده «محمد سهرابی» برای حضرت امیر‌المومنین(ع) آمده است.
عقیق:محمد سهرابی یکی از محبوبترین چهره‌های جریان مذکور است که دوستانش همواره از او و شعرش با احترام یاد می‌کنند. او در میان شاعران هم‌نسلش، به لحاظ تئوریک هم چهره‌ای شناخته شده است. او هم شاعر باسواد و اهل مطالعه‌ای است و هم پر از شوق و شور و عشق و جذبه. او این عشق و جذبه را در کشف صریح شاعرانه می‌جوید و برای این کشف در شاعری اهمیت فوق‌العاده قائل است.

او ویژگی بیانی و عناصر زبانی خاص خود را دارد که آنها را مانند مهری بر آثارش می‌کوبد. سهرابی عمیقا معتقد است شعر - معصوم(ع) باشد یا غیرمعصوم(ع) - باید از نظر فنی در حد اعلا باشد تا دیده شود و به آن بها داده شود. خود او هم به شدت به این گزاره پایبند است، به جرات می‌توان گفت شعرهای هیچ شاعر جوانی از همنسلان او به اندازه آثار او به صناعات شعری و فنون ادبی پایبند نیست. همچنین اغراق نیست اگر بگوییم که محمد سهرابی  از زمره شاعرانی است که شعر مذهبی دوران ما، بواسطه آن‌ها از جای خود برخاسته و کشف‌های نویی را تجربه می‌کند.

در ادامه غزلی از محمد سهرابی در مدح حضرت مولا، امیرالمومنین(ع) می‌آید که برای نخستین بار منتشر می‌شود. این غزل را محمد سهرابی برای انتشار به خبرگزاری تسنیم سپرده است، او که «معنی» تخلص می‌کند و به شدت از جشنواره‌ها گریزان است، می‌گوید تاکنون شعرهای زیادی از وی با نام دیگران در محافل و جشنواره‌های ادبی خوانده شده و جوایزی برده است، در حالی که او از این اتفاق آگاه نبوده است. شعر زیر همانگونه که سخت از زبانش پیداست، سروده «محمد سهرابی» است، هرچند یقینا خودِ سهرابی مایلتر است شعرش را متعلق به حضرت مولا(ع) بدانیم.

غزلی در مدح حضرت امیر(ع)

کیفیتی ندارد، طرز نمازِ بی او
قبحی است در مجالس، راز و نیازِ بی او

شغلی که نیست با او، سرگرمیِ وفات است
پروانه‌ای است مرده، برگ جوازِ بی او

فیض حضور دارد، آن بت به کعبه ورنه
در چشم ما شریف است، چین از حجازِ بی او

در هیبت‌اش شکستیم، وقت رکوع قامت
هرچند توبه کردیم، ما از نمازِ بی او

گر کشف، او ندارد، کاشف وضو ندارد
تخته‌ست کار و بارش، آیینه‌سازِ بی او

تنها چه سان بسوزم؟ بی‌کس چه سان بسازم؟
یارب مرا نگه دار، از سوز و سازِ بی او

رازی کزو شنیدی، راز است و مابقی فحش
از فاحشه است کمتر، ای دوست رازِ بی او

قفلی که او ببندد، بر هر دری کلید است
دیوار آهنین است، درهای بازِ بی او

گر فخر می‌فروشی، بر بندگیش بفروش
در کیش ما نیاز است، بی‌پرده نازِ بی او

«معنی»! بسوز با او، در حضرت جنابش
در اصل شعله‌بازی‌ است، سوز و گدازِ بی او

محمد سهرابی

منبع:تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
رضا
|
|
۰۴:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
حاج آقای سهرابی واقعا اشعارتون خیلی زیباست معلومه دل سوخته اید.خیلی دعاکنید مارو.یه بیت شعرتون مستم کرد که فرموده بودید نام مارا بنوسید به ایوان نجف...
علی
|
|
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۳۱
حاج محمد عشقه عشق
کاش بقیه از ادبش یاد بگیرند