حديث:
فی الکافی، عن الصادق (علیه السلام) قال لحِمران بن أِعین... وِ اعلَم أنّ العملَ الدائمَ القلیل علی الیقین أفضلُ عند الله تعالی من العمل الکثیر علی غیر یقین، و اعلَم أنهّ لاوَرعَ أنفعَ منِ تجنبِّ محارم الله، و الکفّ عن أذی المؤمنین و اغتیابهِم.[1]
شرح:
دِنبالۀ روایت حمران از امام صادق (علیه السلام) است، حضرتِ میفرماید: عمل کم ولی مستمرّ و همراه با یقین، بهتر است از عمل انبوهی که انسان آن را بدون یقین انجام بدهد. یقین یعنی یقینِ به حقیقتِ توحید ،یقینِ به حضور در مقابل پروردگار عالم، یقین به این که خدای متعال عمل ما را می بیند، سخن ما را میشنود و به ما جزا می دهد آنچنان که خودش وعده فرموده است. البته یقین مراتبی دارد، هم از لحاظ سعۀ دایرۀ متیقَن، هم از جهت عمق یقین و روشن و نورانیِ بودن آن. به هر حال، آن مقداری که واضح است، یقین به خدای متعال، یقین به وعدۀ او، یقین به سمع و بصر او است.
استمرار در عمل را هم در روایاتِ زیادی تأکید کردند. اینطور نباشد که انسان یک احساس و هیجانی پیدا کند و عمل نیکی را انجام بدهد ،بعد فراموش بکند! میفرمایند: عمل ولو کم ولی باید مستمرّ باشد.
ورع یعنی: حالت خویشتنداری و پرهیز، خویشتنداری و پرهیز فی نفسه حالتِ خوبی برای انسان است، که انسان رفتار و عملِ عادیِ زندگی اش تابع هوی و هوس نباشد، بتواند در مقابل خواهش ها و هوس ها خویشتن داری کند؛ در مقابلِ خشمِ خودش خویشتنداری کند، در مقابل محبتّ زیاد خویشتن داری کند.
نفس این خویشتن داری یک صفت محموده ای است، لکن یک خویشتن داری ای وجود دارد که از همۀ خویشتن داریها بالاتر است و در این حدیث شریف دو مصداق برای آن ذکر می فرمایند، یکی: تجنبّ از محارمِ الله، انسان در مقابل محرّمات الهی خویشتن داری بکند. این، از همۀ خویشتن داریها انفع است. علت هم این است که اگر تجنبّ از محارم الله در ما نباشد، بسیاری از کارهای نیک ما هم آن اثر مطلوب را نخواهد بخشید. علاوه بر این که کار بد و محارم الله، انسان را ساقط می کند و انحطاط درجه بوجود میآورد، از علوّ درجه و ارتقاء مقام معنوی بوسیلۀ خیرات هم مانع میشود.
مکرّر مثال زدیم، مثل این است که در یک استخری، چندین لولۀ قطورِ باز می کنید و آب وارد استخر میشود، اماّ می بینید استخر پر نمی شود! این همه آب وارد استخر می شود اماّ همچنان اسِتخر خالی است! بعد که دقت می کنید، می بینید استخر ترَک دارد! آب آن هرز می رود! هر چه آب می ریزید، فایده ای نخواهد داشت، پر نخواهد شد. گاهی ما اینطور می شویم، به خاطر وارد شدن در حیطۀ گناه وضعیت ما طوری میشود که نافله می خوانیم، قرآن می خوانیم، خیرات و احسان میکنیم ،لکن میبینیم هیچ علوّی در روان ما، در دل ما بوجود نمیآید، هیچ حالتِ نورانیتی در خودمان احساس نمیکنیم! بنابراین، نفعِ ورع، هم از این جهت است که ورع موجب می شود انسان دچار ظلمات ناشی از گناه نشود، و هم دچار محرومیت و محجوب شدن از برکات و خیراتِ عبادات نشود.
نوع دیگری از ورع هم وجود دارد که حضرت می فرمایند از همۀ ورع ها انفع است، و آن این که: انسان خودداری کند از آزار مؤمنین، غیبت مؤمنین را نکند. غیبت هم یک نوع آزاردادن است اماّ تخصیصِ به ذکر آن، بخاطر اهمیت آن است و بخاطر این که رائج و دمِ دست است! ما خیلی اوقات دستمان نمی رسد کسی را اذیت کنیم، لکن دستمان می رسد که از او بدگویی کنیم، بنشینیم پشت سر او حرف بزنیم، غیبت کنیم، علاوه که گناه بزرگی است، لذا آن را بطور خاص ذکر فرمودند.[2]
پی نوشت ها:
[1] - الشافی، صفحه 851
[2] - 24/2/1392
منبع:مشرق
211008