عقیق: آیتالله محمدعلی جاودان در یکی از مباحث اخلاقی خود به مناسبت فرا رسیدن سالروز وفات حضرت خدیجه کبری(س) نکات جالبی را مطرح کرد که در ادامه میخوانیم:
پیامبر کسی است که باید پرچم تبلیغ دین را به دوش بگیرد. وقتی کسی این کار را بکند، از اطراف و اکناف انواع دشمنیها برایش میبارد، بنابراین باید کسی را داشته باشد که خودش را سپر کند تا کار تبلیغ پیامبر به سرانجام میرسد. پیامبر این سپر را داشت که حضرت حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بودند.
گفتهاند ایشان ثروتمندترین زن عرب بود. حتی گفتهاند ایشان ثروتمندترین ثروتمند عرب بودند. هیچ زنی به ثروتمندی ایشان نبود؛ حضرت خدیجه جریان تجاری بسیار عظیمی داشت. ایشان تا آخرین ذره ثروتشان را در راه اسلام صرف کردند.
آن سه سالی که مسلمانان و پیامبر و بنیهاشم در شعب ابیطالب محاصره هستند، نان نباید به آنجا میرفت. ذرهای نباید از آنجا بیرون میرفت. یک ذره هم نباید به آنجا وارد میشد. ما گاهی در ایام جنگ قطعهای میخواستیم و باید به پنج برابر قیمت از فلان جا میخریدیم.
آنها هم باید گندم را مثلاً به پنج برابر قیمت میخریدند. هرکس گندمی به آنها میفروخت در معرض نابودی بود و دیگر قریش با او معامله نمیکرد؛ او را راه نمیدادند؛ کاملاً در معرض خطر بود. خب با این شرایط باید اجناسش را بسیار گران حساب میکرد. تمام ثروت حضرت خدیجه اینگونه مصرف شد. گندم میخریدند تا این جمعیت زیادی که در شعب ابیطالب بودند یک نانی داشته باشند بخورند.
میگویند اگر کسی بیرون این شعب می ایستاد، صدای کودکان را که از گرسنگی ناله میکردند میشنوید!
قریش قرار گذاشته بودند که به آنها چیزی نفروشند، از آنها چیزی نخرند، به آنها دختر ندهند و از آنها دختر نگیرند. هیچ ارتباطی نداشتند. همه چیز قطع بود. وقتی حضرت خدیجه اموالش را صرف میکرد اصلا فرض برگشت نداشت. ما رفتهایم یک جا و در محاصرهایم و تا نفر آخر کشته میشویم یا از گرسنگی میمیریم. هیچ کس هم نیست ما را دفن کند. اصلا فرض اینکه ما بیرون میآییم و فردا پیروز میشویم وجود نداشت. به این شعب که رفتند از همه چیزشان گذشتند. این خیلی مهم است.
هر مسلمانی که به شعب آمده بود فرض برگشت، پیروزی، زنده ماندن و سربلند بیرون آمدن برایش وجود نداشت. مانند داستان اصحاب حضرت حسین (ع) که فرمودند هرکس بماند فردا کشته میشود. یک مرد در این خیمهها نمیماند. آنجا هم چنین حالتی را داشت. نه اینکه پیغمبر فرموده باشند همه شما کشته میشوید اما فرض دیگری هم وجود نداشت.
در هر صورت یک جمعیت صد یا دویست نفره به شعب آمده بودند که فرض برگشت نداشتند. تا آخرین نفس میمانند.
همه اموال حضرت خدیجه در شعب ابیطالب مصرف شد. دقت کنید ندادند که چیزی بگیرند. در داستان شهدای کربلا هم در زیارت عاشورا فرموده «بذلوا مهجهم دون الحسین». میگویند بذل آن دادنی است که برگشتن برایش وجود ندارد. نمیدهد که بعد چیزی بگیرد. اگر میدهد که چیزی بگیرد بذل نیست. بذل آن است که فقط میدهد. اصلا یادش نیست که بعد چه میشود. چنین افرادی به جایی میرسند.
حضرت خدیجه ۳۰ سال با رسول خدا زندگی کرده بودند اما باز از ایشان حیا میکردند. میگویند کار به جایی رسیده بود که برای پیامبر پیغام فرستاد که لباسی از خودتان را بدهید تا مرا کفن کنند. حالا معنای این درخواست این بود که ایشان حتی کفن هم نداشت یا اینکه میدانست یک روز قیامتی هست و میخواست آن لباس را برای آن روز بردارد. ایشان گفت آقا من خیلی از فشار قبر میترسم. رسول خدا قبل از اینکه ایشان را دفن کنند آمد در قبرشان خوابید. پیامبر فرمود من از خدا خواستم فشار قبر را از شما بردارد.
منبع:فارس