عقیق: سعد بن مالك بن سنان انصاري از تيره خزرج ۱۰ سال پيش از هجرت در يثربزاده شد. وي به كنيهاش شهرت داشت. چون نياي او خدره نام داشته، او را خدري گفتند. مادرش انيسه دختر ابوحارثه از قبيله بنينجار، از زناني بود كه با رسول خدا (ص) بيعت كردند. پدرش مالك بن سنان در غزوه احد به شهادت رسيد. پيمان برادري او با حويصة بن مسعود بن كعب برقرار شد. در غزوه خندق و نبردهاي پس از آن و نيز در بيعت رضوان به سال ششم ق. حضور داشت.
ابوسعيد در جنگ بدر به سبب خردسالي حضور نداشت. ۱۳ ساله بود كه پدرش او را براي شركت در جنگ احد معرفي كرد و پيامبر(ص) به سبب خردسالي، شركت او را در جنگ نپذيرفت. در ۱۵ سالگي نخستين بار در غزوه بنيمصطلق شركت كرد و سپس در غزوههاي گوناگون پيامبر(ص) حضور يافت. حضور وي در ۱۲ غزوه گزارش شده است.
از رابطه ابوسعيد خدري با خليفه اول و دوم گزارشي در دست نيست. تنها در زمان خليفه دوم به عنوان يكي از فقيهان مدينه از او نام بردهاند. در زمان خليفه سوم نيز از فقيهان مدينه بود. هنگامي كه عثمان بن عفان خطبه را در نماز عيدين (فطر و قربان) بر نماز مقدم داشت، او روش رسولخدا(ص) را مقدم داشتن نماز بر خطبهها شمرد. او از اصحاب خاص امام علي(ع) بود كه در جنگهاي نهروان، جمل و صفين در ركاب امام علي(ع) حضور داشت و از جمله ياران ايشان در شرطة الخميس بود.
ابوسعيد خدري با بنياميه رابطهاي دوستانه نداشت و در جايهاي گوناگون از سياستهاي آنان انتقاد ميكرد. از جمله به مروان بن حكم كه خطبه عيدين را پيش از نماز خواند، اعتراض كرد و با او درگير شد. وي در ماجراي يورش سپاه معاويه به مكه به فرماندهي يزيد بن شجره رهاوي، قثم بن عباس بن عبدالمطلب، فرماندار مكه، را دلداري داد و او را از تصميم خود براي ترك مكه بازداشت. اين تهاجم شاميان با پيروزي سپاه علي بن ابيطالب(ع) در مكه پايان يافت.
ابوسعيد خدري در روزگار خلافت معاويه، براي اعتراض به كارهاي او به شام رفت. نيز در واقعه حره در حمله سپاهيان شام به مدينه مورد هجوم سربازان بنياميه قرار گرفت. هنگامي كه مروان بن حكم مانع دفن امام حسن(ع) در كنار رسول خدا(ص) شد، او با نقل حديثي از رسول خدا(ص) درباره جايگاه امام حسن(ع) مروان را از اين كار بر حذر داشت. امام حسين(ع) در روز عاشورا هنگامي كه ميخواست حقانيت خود و يارانش را به سپاه ابن زياد ثابت كند، با يادكرد نام ابوسعيد، به حديثي به نقل از وي استناد كرد.
ابوسعيد در سال ۷۳ق. همراه سلمة بن اكوع با عبدالملك بن مروان بيعت كرد. وي در زمره مكثرين روايت (روايتگران احاديث بسيار) بود. در مسند بقي بن مخلد ۱۱۷۰ حديث از وي نقل شده است. از جمله روايتهاي مشهور نقل شده از وي، احاديث فتح خيبر، نزول آيه تطهير درباره علي(ع) و فاطمه(س)، حديث معروف «الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنه»، حديث «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» و حديث ثقلين است.
افزون بر روايتهاي ياد شده، حديثهايي ارزشمند درباره فضايل و مناقب اهل بيت(ع) دارد كه از آن جمله ميتوان به اين دو روايت اشاره كرد: «أنا مدينة العلم و على بابها» و «ما گروه انصار، منافقان را به دشمني علي بن ابيطالب(ع) ميشناختيم». نيز از وي روايتهاي فراوان درباره مهدويت در كتب اصلي شيعه و كتب اهل سنت گزارش شده است.
اصحاب ديگر رسول خدا(ص) چون جابر بن عبدالله انصاري، زيد بن ثابت، انس، ابن عباس، ابن عمر، ابن زبير و شماري از تابعين از جمله سعيد بن مسيب، ابوسلمه، عبيدالله بن عتبه، عطاء بن يسار و ابوامامة بن سهل بن حنيف از وي روايت نقل كردهاند. او از فقيهان اصحاب رسول خدا(ص) بود كه در منابع اهل سنت با عناويني چون امام مجاهد و مفتي مدينه ياد شده است. گفتهاند كه در ميان اصحاب جوان رسول خدا(ص) عالمتر از وي نبوده است. احاديث فقهي وي در موضوعهاي گوناگون در كتب شيعه و اهل سنت آمده است. بر پايه روايتي از امام سجاد (ع) ابوسعيد بر سنت پيامبر(ص) پايدار ماند و دگرگوني در او راه نيافت. نيز از امام صادق(ع) روايت شده است: تشيع و پيروي علي(ع) نصيب ابوسعيد خدري شد و او بر اين عقيده پايدار ماند.
ابوسعيد خدري در سال ۷۴ق. بيمار شد و پيش از وفات وصيت كرد كه در جايي معين از بقيع به خاك سپرده شود كه كسي در آنجا مدفون نشده باشد. او جايي را كه خود در نظر گرفته بود، به فرزندش نشان داد. اين مكان در بخش شرقي قبرستان بقيع، نزديك مقبره فاطمه بنت اسد مادر امام علي(ع) است. سرانجام وي پس از سه روز بيماري سخت در ۸۴ سالگي درگذشت و در همان مكان معين شده در بقيع، به خاك سپرده شد.
منبع:مهر