نصیحتی لازم برای طلاب
بحث ما در مورد موعظه قرآنی بود که در آیه 77 سوره مبارکه قصص ذکر شده است. چند نصیحت مهم در این آیه مبارکه ذکر شده بود که به این نصیحت رسیدیم. «وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»
ممکن است کسی به ذهنش بیاید که این نصیحت خیلی با صنف ما طلاب علوم دینی ارتباطی ندارد و شبیه نهی از شرب خمر و گناهان آنچنانی است که مبتلا به ما نیست. اما با مقداری تأمل متوجه میشویم که اتفاقاً این از آن نصایحی است که ارتباطی قوی با این صنف هم دارد. البته سنخ فسادهایی که ممکن است از روحانیون و طلاب و علما سر بزند، با فسادهایی که از دیگران سر میزند، فرق میکند. گاهی انسان میبیند در یک سخنرانی یا در درسی، سخنی گفته میشود که به مقتضای شعاع نفوذ کلمه آن شخص، منشأ فساد و غیبت و اختلافات و منشا ناامیدی میشود. خیلی پیش آمده که کسی مطلبی را از یکی از بزرگان و یا مراجع تقلید در منبر یا در درس نقل میکند بدون اینکه توجه داشته باشد که آن مرجع تقلید این سخن را به چه نحوی و در چه جایی و برای چه اشخاص فرمودهاند. همین نقل کردن در منبر و یا درس، گاهی موجب فساد میشود. همچنین گاهی انسان در میان اقوام و خویشان و عشیره مطلبی را نقل میکند که این مطلب موجب فساد در آن خانواده و آن گروه و آن اقربا میشود؛ به خصوص وقتی که طرف روحانی و طلبه باشد که دیگر شک نکرده و فکر میکنند حتماً راست گفته و درست است.
این دقتها خیلی مهم و لازم است
یکی از بزرگان را میشناختم که اگر در جایی اطلاعیهای زده میشد که مطالب مناسبی در آن نوشته نشده بود، نمیایستادند که آن را بخوانند؛ میفرمودند اگر من بایستم و آن را بخوانم، نظر خیلیها جلب میشود که آقای فلانی مثلاً دارد فلان اطلاعیه را میخواند و این کار هم موجب ترویج آن امر ناصواب میشود و هم باعث می شود افرادی که بیتفاوت رد میشدند و انگیزهای برای خواندن آن نداشتند، الان متوجه این مطلب بشوند و انگیزه برای خواندن پیدا کنند و پس از خواندن، این مطالب را در جاهای مختلفی نقل کنند و همین باعث انتشار این مطلب شود. این دقتها خیلی مهم و لازم است. کسی که روحانی میشود و مورد توجه مردم است، باید با دقت به این امور توجه کند.
سادگی بسیار بزرگ
بنده یادم هست که در دوران نزدیک به انقلاب بود که یکی از اعاظم علمایی که از نظر علمی قابل توجه و نویسنده توانایی بود، وقتی ایشان از مرز عراق وارد ایران شد، در مرز، آن خبیثها که میخواستند از هر چیزی استفاده کنند، با ایشان مصاحبهای کرده بودند. ایشان هم به عنوان اینکه این شاه تنها شاه شیعه و شاه تنها کشور شیعه در عالم هست، دعایی کرده بودند؛ آن دعا هم معلوم نیست چه بوده است.
بنده شاهد بودم که ایشان وارد مجلس ختمی شد و مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی و بزرگان دیگری که بودند، اصلاً بلند نشدند. چرا؟ چون آن وقت تجلیل از این آقا با اینکه آدم خوب و ملایی بود، ولی با این سادگی بسیار بزرگ این اشتباه را انجام داده بود و این احترام از طرف مراجع عظام این نتیجه را میداد که تقویت آنها بود. لذا مراجع و بزرگان با این مداقه و با این محاسبه جلوی ایشان در بین جمعیت بلند نمیشدند تا مردم بدانند که این راه ناصواب است و این شخص مورد حمایت نیست و این مقال درست نیست.
منشأ فساد در انسان
«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» در ذیل همین آیه شریفه روایت جالبی در تفسیر کنزالدقایق آمده و مرحوم مجلسی هم در باب الفساد این روایت را نقل فرموده است که بخشی از آن را در جلسه قبل عرض کردم، در این روایت بیان شده است که منشا فساد در انسانها از درون خودشان نشأت میگیرد. این فساد ظاهر، منشأ درونی دارد و منشأ اصلی آن غفلت از خداوند متعال است. این غفلتی که منشأ فساد ظاهری است، از سه امر دیگر نشأت میگیرد: «و هذا الفساد یتولد من طول الامل و الحرص و الکبر»
ضرورت شناخت امراض نفسانی
آنچه را که ائمه(ع) میفرمایند، برای این است که ما اگر بخواهیم بیماریهای نفسانی و مشکلات اخلاقی خودمان را درمان کنیم و مهذب باشیم، باید منشأ بیماریها را بشناسیم و به فکر ریشهکن کردن آنها باشیم. اگر انسان آنها را اصلاح نکند، به مجرد غفلت یا خسته شدن یا عوامل دیگر، فوراً آن امر درونی کار خودش را میکند. کسی که حسادت درونی خودش را حل نکرده است، هر چقدر هم سعی کند که در ظاهر حسادت نورزد، ممکن است که تا مدتی موفق باشد، ولی ناگهان سر بزنگاهی ظاهر میشود. بخل و حب به شهوات و امراض دیگر نفسانی نیز همه این گونه هستند.
لذا در برخی از روایات، منشأ این امراض را به ما تذکر میدهند و میفرمایند که اگر میخواهید کار حسابی انجام دهید که دیگر گرفتار نشوید، باید منشأ واقعی آن را اصلاح کنید و دنبال اصلاح آنها باشید.
حب دنیا
منشأ اینکه انسان حرص میورزد و آرزوهای طولانی و درازمدت دارد که حتی از عمرش هم بلندتر است، چیست؟ حضرت(ع) طبق این نقل میفرمایند: «اصلها من حب الدنیا و جمعها و متابعة النفس و هواها واقامه شهوات ها و حب المحمدة و مرافقة الشیطان و اتباع خطواته و کل ذالک یجتمع تحت الغفلة عن الله و نسیان مننه»
علاقهمندی به دنیا و جمع کردن مال دنیا باعث میشود که هر روز حرص انسان بیشتر شود و آرزوها و آمالش افزون و طولانیتر شود و حالت تکبر و نخوت در او به وجود آید. بعضیها خیال میکنند که مال و ثروت داشتن امتیازی است و برای همین بر فقرا و کسانی که در آن سطح از ثروت نیستند، تکبر میورزند و دیگر دوست ندارند که با آنها هم غذا و همنشین شوند و رفت و آمد کنند. علت این بیماری چیست؟ حب دنیا و جمع کردن مال دنیا. چون چند تا باغ و خانه و ماشین دارند، وقتی اینها را که حساب میکنند، خودشان را از دیگران بالاتر میبینند.
همچنین منشأ دیگری هم ذکر کردهاند که پیروی کردن از مشتهیات و خواسته های نفس است؛ نفسی که تربیت نشده و خواستههایش، خواستههای ناصوابی است.
گاهی نعوذبالله همین چیزهایی که ظاهرش هم دنیا نیست، اما در واقع دنیاست، انسان را فریفته میکند. برخی از مناصب روحانی، مثل همین تدریس کردن، گاهی همین گونه است؛ از اینکه افاده و تدریس کند و کر و فر داشته باشد و حرفها را نقد کند و طرف مقابل را از نظر علمی مقهور خود کند، لذت میبرد و قصدش از این کار، اقامه حق و ابطال باطل نیست.
حکایتی از آیتالله سیدمحمد فشارکی
آقای شیخ مرتضی حائری نوشتهاند که والد ما میفرمود که مرحوم سیدمحمد فشارکی میفرمودند «من بحمدالله توفیق دارم که درسی را که میگویم، برای خدا باشد، ولی هنوز یک چیز برای من حل نشده و آن این است که اگر کسی به من اشکال کند و بخواهد حرفم را رد کند، وقتی جواب اشکال را میدهم، نمیدانم برای خدا و دفاع از حق است یا اینکه دفاع از نفس است.» این بزرگان با این چنین دقتهایی کارهای خودشان را محاسبه و بررسی میکردند و دلسوز به حال خودشان بودند.
ما باید در این قسمتها به خدا پناه ببریم، چون از همین جاها کم کم شیطان تقویت میشود تا به جاهای بالاتر میرسد. حالا ببینید تا کجاها میرسد. شلمغانی را که حالش را شما میدانید که چقدر مرد بزرگی بوده است! کتاب التکلیف شلمغانی یک رساله عملیهای بوده که بین امامیه منتشر بوده است. اما وجه انحرافش را آن طور که در شرح حالش نوشتهاند، این بود که بعد از اینکه حضرت مهدی(عج) او را برای اینکه از نواب خاص حضرت باشد، انتخاب نکردند، انحراف پیدا کرد و از دین خارج شد.
منشأ دیگری که حضرت(ع) ذکر فرمودهاند، این است: «و حب المحمده»؛ یعنی آدم دوست داشته باشد که دیگران او را ستایش و تمجید کنند. البته این حب تا حدودی مطابق طبق انسان است، اما این حب وقتی طغیان کند، باعث میشود که انسان مبتلای به فساد شود.
منشأ دیگری که حضرت(ع) ذکر فرمودهاند: «و موافقه الشیطان»؛ القائات و خطراتی که شیطان به نفس انسان وارد میکند، انسان را به فساد میکشاند.
علت اینکه این بیماریها در وجود انسان پیدا میشوند و رشد میکنند، چیست؟ همه اینها برای این است که انسان غافل از خدای متعال میشود و نعمتهایی را که خداوند داده، فراموش میکند. زیر بنای گرفتاریهای نفسانی انسان، غفلت از خداست.
منبع:فارس
211008