عقیق: در واپسین سالهای عمر معاویه، روزگاری که زیادهخواهیهای او سایهای سنگین از فساد و تباهی بر جامعه مسلمین انداخته بود، تولد نوزادی دختر به نام رقیه (علیهاالسلام) شادی و شعف را به خانه گلین و ساده امام حسین (علیهالسلام) فرا خواند و اشک شوق را مهمان نگاههای منتظر کرد و امام، آرامش کوتاه و زودگذری در سایه خرسندی از مولود خجسته خود پیدا کرد و لبخندی از سرور بر چهره خسته و اندوهگیناش از ظلم و جور زمانه نشاند؛ زمانهای که هتاکی به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و دشنام دادن به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سکه رایج شده بود.
اگر چه بسیاری از منابع تاریخی، نام او را در خاطره خود حفظ نکردهاند، اما دلایل گویایی بر اثبات وجود او در دست است که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
نوشتار حاضر، رهاوردی است از چکیده آن چه تاریخ، به نام و خاطره رقیه (علیهاالسلام) در خود ثبت کرده است و تلاش دارد تا دریچهای به اقیانوس بیکران درد و رنج دخترک خورشید بگشاید و قطرهای از دریای معرفت و بینش او را در کام تشنگان زلال حقیقت بریزد، اما گفتنی است به دلیل نبود منابع کافی و محدود بودن شرح حال او، نگارنده بیشتر به بیان آن چه درباره ایشان نگاشتهاند، همت ورزیده است تا مخاطب به مطالبی که نقل شده، اشراف یابد. از این رو، بدون داوری در مورد اخبار نقل شده، به گردآوری آن دست یازیده است.
میلاد نور
غنچهای دیگر، به باغ حسین (علیهالسلام) روییده بود و همه بر گلبرگ رخش، غنچههای عاطفه نثار میکردند. رقیه (علیهاالسلام) در آن شب شکفت، و مادر تاریخ، کتاب کهن خویش را گشود و بر صفحهای مبهم از آن، قلم را به تکاپو واداشت. ولی آن صفحه مبهم تاریخ، در کوران تاخت و تازهای روزگار، از دفتر گذار زمان جدا گشت و از حافظه آن ناپدید گردید. در کتابچه کوچک زندگانی رقیه (علیهاالسلام)، لحظه روییدنش بدون هیچ سطری، سفید ماند و نام هیچ روزی به عنوان زادروزش ثبت نگردید.
درباره سنّ شریف حضرت رقیه (علیهاالسلام) نیز در میان تاریخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد ایشان را بپذیریم، مشهور این است که ایشان سه یا چهار بهار بیشتر به خود ندیده و در روزهای آغازین صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.
مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)
بر اساس نوشتههای بعضی از کتابهای تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیشتر همسر امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیهالسلام) به عقد امام حسین (علیهالسلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام) از بانوان
بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار میآید
بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.
نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) در بعضی کتابها، امجعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی میکند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیهالسلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیهالسلام) نیز به شمار میآید.
این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیهالسلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 ه .ق دانستهاند. از این رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل میباشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو (مادر امام سجاد (علیهالسلام)) است.
نام گذاری حضرت رقیه (علیهاالسلام)
رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیهالسلام) کمتر به چشم میخورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیهالسلام) باشد، وجود دارد.
غنچه ای پرپر در صفحات خونین عاشورا
در بعضى روایات آمده است : حضرت سکینه (علیها السلام) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (که به احتمال قوى همان رقیه علیه السلام باشد) گفت : بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود وکشته شود.امام حسین (علیه السلام) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه (علیها السلام) صدا زد : بابا! مانعت نمى شوم . صبر کن تا ترا ببینم امام حسین علیه السلام او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیده اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که :العطش العطش ، فَاِنَّ الظَمَا قَدا اَحرَقَنى بابا بسیار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است .
او فرمود : کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم آنگاه امام حسین (علیه السلام) برخاست تا به سوى میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت : یا اَبَه اَینَ تَمضى عَنّا؟
بابا جان کجا مى روى ؟ چرا از ما بریده اى ؟ امام (علیه السلام) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد . (وقایع عاشورا سید محمد تقى مقدم ص 455 و حضرت رقیه علیها السلام تالیف شیخ على فلسفى ص 550)
آخرین دیدار امام حسین علیه السلام با حضرت رقیه علیها السلام
وداع امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا با اهل بیت (علیهم السلام) صحنه اى بسیار جانسوز بود، ولى آخرین صحنه دلخراش و جگر سوز، وداع ایشان با دخترى سه ساله بود که ذیلا مى خوانید:
هلال بن نافع ، که از سربازان دشمن بود، مى گوید: من پیشاپیش صف ایستاده بودم . دیدم امام حسین (علیه السلام) ، پس از وداع با اهل بیت خود، به سوى میدان مى آید در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکى افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گامهاى لرزان ، دوان دوان به دنبال امام حسین (علیه السلام) شتافت و خود را به آن حضرت رسانید. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:
یا اَبه ! اُنظُر ِالىَّ فَاِنى عَطشان .
بابا جان ، به من بنگر، من تشنه ام
شنیدن این سخن کوتاه ولى جگر سوز از زبان کودکى تشنه کام ، مثل آن بود که بر زخمهاى دل داغدار امام حسین (علیه السلام) نمک پاشیده باشند. سخن او آنچنان امام حسین علیه السلام را منقلب ساخت که بى اختیار اشک از دیدگانش جارى شد. با چشمى اشکبار به آن دختر فرمود:الله یَسقیکِ فَاِنَّهُ وَکیلى . دخترم ، مى دانم تشنه هستى خدا ترا سیراب مى کند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است .
هلال مى گوید: پرسیدم این دخترک که بود و چه نسبتى با امام حسین (علیه السلام) داشت ؟به من پاسخ دادند: او رقیه (علیها السلام) دختر سه ساله امام حسین (علیه السلام) است . (سرگذشت جانسوز حضرت رقیه علیها السلام ص 22 به نقل از الوقایع و الحوادث محمد باقر ملبوبى ج 3 ص 192)
به یاد لب تشنه پدر آب نخورد!
عصر عاشورا که دشمنان براى غارت به خیمه ها ریختند، در درون خیمه ها مجموعا 23 کودک از اهل بیت علیه السلام را یافتند. به عمر سعد گزارش دادند که این 23 کودک ، بر اثر شدت تشنگى در خطر مرگ هستند. عمر سعد اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتى که نوبت به حضرت رقیه (علیها السلام) رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حرکت کرد.
یکى از سپاهیان دشمن پرسید: کجا مى روى ؟ حضرت رقیه (علیها السلام) فرمود: بابایم تشنه بود. مى خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم ، او گفت : آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهید کردند! حضرت رقیه (علیها السلام) در حالی که گریه مى کرد، فرمود: پس من هم آب نمى آشامم.
در کتاب مفاتیح الغیب ابن جوزى آمده است که ، صالح بن عبدالله مى گوید: موقعى که خیمه ها را آتش زدند و اهل بیت علیهم السلام رو به فرار نهادند، دخترى کوچک به نظرم آمدکه گوشه جامه اش آتش گرفته ، سراسیمه مى گریست و به اطراف مى دوید و اشک میریخت
مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامه اش را فرو نشانم . همین که صداى سم اسب مرا شنید اضطرابش بیشتر شد. گفتم: اى دختر، قصد آزارت ندارم . بناچار با ترس ایستاد. از اسب پیاده شدم و آتش جامه اش را خاموش نمودم و او را دلدارى دادم . یکمرتبه فرمود: اى مرد، لبهایم از شدت عطش کبود شده ، یک جرعه آب به من بده . از شنیدن این کلام رقتى تمام به من دست داده ظرفى پر از آب به او دادم . آب را گرفت و آهى کشید و آهسته رو به راه نهاد. پرسیدم : عزم کجا دارى ؟ فرمود: خواهر کوچکترى دارم که از من تشنه تر است . گفتم مترس ، زمان منع آب گذشت ، شما بنوشید گفت : اى مرد سوالى دارم ، بابایم حسین علیه السلام تشنه بود ، آیا آبش دادند یا نه ! گفتم : اى دختر نه والله ، تا دم آخر مى فرمود: (اسقونى شربه من الماء) مى فرمود: یک شربت آب به من بدهید، ولى کسى او را آبش نداد بلکه جوابش را هم ندادند.
وقتى که آن دختر این سخن را از من شنید، آب را نیاشامید. (حضرت رقیه علیها السلام شیخ على فلسفى ص 13)
کناره سجاده ، چشم به راه پدر بود
از کتاب سرور المومنین نقل شده است : حضرت رقیه علیه السلام هر بار هنگام نماز، سجاده پدر را پهن مى کرد، و آن حضرت بر روى آن نماز مى خواند. ظهر عاشورا نیز ، طبق عادت ، سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار نشست . ولى پس از مدتى ، ناگهان دید شمر وارد خیمه شد.
رقیه علیه السلام به او گفت : آیا پدرم را ندیدى ؟ شمر بعد از آنکه آن کودک را در کنار سجاده ، چشم به راه پدر دید، به غلام خود گفت : این دختر را بزن . غلام به این دستور عمل نکرد. شمر خود پیش آمد و چنان سیلى به صورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه در آمد.
پاسخ به پرسشی بنیادین و مشهور
آیا نبودن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسین (علیهالسلام) در کتابهای معتبری چون ارشاد مفید، اعلام الوری، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ دلالت دارد؟
1. در دوره زندگانی ائمه اطهار (علیهمالسلام) و در صدر اسلام مسائلی مانند کمبود امکانات نگارشی، اختناق شدید حکمرانان اموی، کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، جانب داریها و... سبب بروز بعضی اختلافات در نقل مطالب تاریخی میشده است.
2. در اثر تاخت و تازها و وجود بربریت و دانش ستیزی بعضی حکمرانان، بسیاری از منابع ارزشمند از میان رفته است. به همین دلیل، این گمان تقویت میشود که چه بسا بسیاری از این اسناد و منابع معتبر، در جریان این درگیریها، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.
3. تعدد فرزندان، تشابه اسمی و به ویژه سرگذشتهای شبیه در مورد شخصیتهای گوناگون تاریخی و گاه وجود ابهام در گذشتهها و پیشینه زندگی افراد، امر را بر تاریخ نویسان مشتبه کرده است. همان گونه که این مسأله در مورد دیگر شخصیتهای تاریخی ـ حتی در جریان قیام عاشورا ـ نیز به چشم میخورد.
4ـ امام حسین (علیهالسلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامیشان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علی میگذاشتند. این امر خود منشأ بسیاری از سهوِ قلمها در نگاشتن شرح حال زندگانی فرزندانِ امام حسین (علیهالسلام) گردیده است. قراین و شواهدی نیز در دست است که رقیه (علیهاالسلام) را فاطمه صغیره میخواندهاند. احتمال دارد همین موضوع سبب غفلت از نام اصلی ایشان شده باشد.
بنابراین، نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتابهای تاریخی، اگر چه شک در وجود تاریخی او را بسیار تقویت میکند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهمترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانی کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علی اصغر (علیهالسلام) نیز به جرأت میتوان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسیار بر این جریان نبود، نامی از حضرت علی اصغر (ع) نیز امروز در بین کتابهای معتبر شیعه به چشم نمیخورد؛ زیرا تاریخنویسی فنی است که با جمع آوری اقوال سر و کار دارد که بسیاری از آنها شاهد عینی نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعی که در آن مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، درستی و یا نادرستی آن از حیث ثقه بودن راوی است که البته این موضوع فقط در تاریخ اسلام وجود دارد.
افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوی نیز بر اثبات ایشان در تاریخ ذکر شده است. امام رو به خیام کرده و فرمودند: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی میماند؟ ای رقیه و ای امکلثوم! شما امانتهای خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.هم چنین در سخنی که امام برای آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان میفرماید، آمده است: «یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَیَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلیَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید.
در پایان رجوع به کتب کامل بهائی، لهوف، منتخب طریحی جهت استفاده مطالعاتی بیشتر به دوستداران آن بانوی نور توصیه میگردد..
بسیار عالی