19 مهر 1400 5 (ربیع الاول 1443 - 39 : 18
کد خبر : ۳۰۹۵۱
تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۳
پای صحبت‌‌های بهزادهژبری نفر اول رشته حفظ مسابقات قرآن
6 برادر و 6 خواهر هستیم که همه ازدواج کرده و رفته‌اند من و برادرم حافظ کل قرآن هستیم و یکی از برادرانم 5جزء حفظ کرد و دیگر ادامه نداد. یکی از برادرانم هم روحانی و به کارهای دینی و تبلیغی مشغول است.
عقیق: چهره‌ قرآنی و حافظ کل قرآنی که توانست رتبه نخست بزرگترین رویداد قرآنی جهان اسلام در سال 93 را کسب کند، جوان 28 ساله اهل اردبیل است که به گفته خود در کنار تحصیل و کار در نانوایی توانسته قرآن را حفظ کند.
او برای ما از زندگی شخصی و علایق‌اش تا نحوه شروع حفظ قرآن و تجربه کارش در شغل نانوایی، از احساسش نسبت به فراق والدین مرحومش تا هزینه جایزه‌اش برای راه اندازی جامعه‌القرآن اردبیل،از دیدار چند دقیقه‌ایش با رهبر انقلاب و احوالپرسی به زبان آذری با ایشان  و...گفت.

ابتدا معرفی کاملی از خودتان داشته باشید؟
بنده بهزاد هژبری متولد 1366از استان اردبیل هستم. از دوران کودکی شروع به حفظ قرآن کریم کردم که تقریبا 13 تا 14 سالم بود، اواخر دوران دبیرستان یعنی بعد از سه سال کل قرآن را حفظ کردم .لیسانس الهیات در دانشگاه پیام نور الهیات هستم و در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اردبیل مشغول به کار هستم.

تعداد اعضای خانواده‌تان چند نفر هست؟ به جز شما کسی‌هم در خانواده شما فعالیت قرآنی و حفظ قرآن داشتند؟
(با خنده) خانواده ما پر جمعیت بود. 6 برادر و 6 خواهر هستیم که همه ازدواج کرده و رفته‌اند من و برادرم حافظ کل قرآن هستیم و یکی از برادرانم 5جزء حفظ کرد و دیگر ادامه نداد. یکی از برادرانم هم  روحانی و به کارهای دینی و تبلیغی مشغول است.
من بچه آخر خانواده هستم.سال86  ازدواج کردم و حاصل زندگیمان یک فرزند به نام "محمد حسین" است که الان 10 ماه دارد. همسرم به صورت تخصصی کار قرآنی نمی‌کنند اما در دوره‌های روخوانی و روانخوانی شرکت می کند. به نظر من در زندگی مشترک  همکاری مهم است در این 6 سالی که ما با هم زندگی می‌کنیم اگر با هم همکاری نداشتیم قطعا من به اینجا نمی‌رسیدم کمک همسرم مهم و غیرقابل انکار است و ایشان من را تشویق می‌کردند و من قرآن را از حفظ برای ایشان می‌خواندم و اشکالات من را می‌گفت و این اثرگذار بود .



با خبر شدیم که پدر و مادرتان به رحمت خدا رفته‌اند دوست داشتید وقتی به چنین موفقیت بزرگ قرآنی می‌رسید آنها هم حضور داشتند؟ آنها برای حضور شما در این مسیر و موفقیتتان آرزویی داشتند؟
بله. تقریبا مادرم 18 سالی می‌شود که به رحمت خدا رفتند و من کوچک بودم. پدرم هم  2 سالی است که از دنیا رفتند.خدا رحمتشان کند آنها صدر در صد در این موفقیت نقش داشتند و تشویق می‌کردند حتی از همان کودکی من 4دبستان بودم که مادرم فوت کرد و خیلی از ایشان خاطره‌ای ندارم ولی همان مقدار جزیی که از ایشان خاطره دارم تشویق ‌می کردند خواهر و برادرانم در این راه بزرگ شوند. پدر مدحومم نیز همواره در کنار زحماتی که برای ما می‌کشیدند، مرا تشویق می‌کردند و حامی من بودند. دوست داشتم الان بودند و می دیدند و وقتی جایزه گرفتم کنار بودم تا دستشان را می‌بوسیدم. البته روح آنها الان خوشحال و راضی است که امیدوارم بتوانم با اعمال و رفتار خوبم همیشه روح آنان را شاد کنم.
تسنیم:خدا رحمتشان کند.ماهم برایشان طلب مغفرت از خدا مسئلت داریم. برادرتان که حافظ کل هستند در مسابقات شرکت نکردند و باهم رقابت نداشتید؟
نه.ایشان یک سال از من بزرگتر است و خیلی هم خوب می‌خواند. نفر اول مسابقات دانشجویی شده و در مسابقات اوقاف کشور زیر 16 سال شرکت کرده است. متاسفانه در سال 85 و در مسابقات بسیج که ما از استان اردبیل می‌رفتیم و برادرم از استان تهران از طرف دانشگاه علامه طباطبایی که در آنجا علوم  سیاسی می‌خواند و قرار بود از آنجا شرکت کند در راه اتوبوسشان تصادف می کند و یک ماه در آی سی‌یو می‌ماند و چند بار عمل شد اما متاسفانه حنجره تارهای صوتی‌اش فلج شد و دیگر نمی‌تواند، قرائت کند ولی حافظ کل قرآن است.

اگر بخواهید مقایسه کنید او  بهتر بود یا شما؟
ایشان بهتر بود چون صدای بهتری داشت او یکسال از من بزرگتر بود  و زحمات زیادی کشیده بود.

ماهم برایشان آروزی سلامتی می‌کنیم.برگردیم به آغاز فعالیت قرآنی و حفظ قرآن توسط خودتان.چگونه شروع کردید و زیر نظر کدام اساتید حفظ را انجام دادید؟
همانطور که عرض کردم از دوران کودکی شروع به حفظ قرآن کریم کردم که تقریبا 13 تا 14 سالم بود و پس از سه سال توانستم حفظ را تمام کنم. زیر نظر استاد "عباس نیک‌نام" کار کردم که ایشان نیز حافظ کل قرآ ن بودند و در شبستان "مسجد رسولیه "کلاس برگزار می‌کردند.کلاس ما تقریبا 10 نفر بودیم که آرام آرام از تعدادشان کاسته شد ولی از آن 10 نفر و با افرادی که پراکنده می‌‌آمدند و تقریبا 15 نفر می‌شدیم، 5 نفر حافظ کل قرآن شدیم :من ،برادم ،آقای پارسایی ،آقای قربان پور حافظ کل و آقای سیف امیری حافظ 10 جز شدند و بقیه هم رها کردند.

دلیل رها کردن آنها چه بود استاد خوب نبود ، کلاس خوب نبود یا امکانات نبود؟
این مسائل نبود. به دلیل آن که حفظ قرآن کار آسانی نیست در حفظ قرآن دو چیز ملاک اصلی است. اول خواست خداست و دوم اراده  است. خدا باید بخواهد و انسان خودش هم اراده کند و در کنار اینها  مسائل فردی مهم است، مثلا بداند برای حفظ قرآن به چه گوش بدهد و چگونه حفظ کند و در کنار آن، دعا کند و نیت و اهداف بزرگ و الهی داشته باشد بنابراین اگر شخصی قرآن را فقط با هدف شرکت در مسابقه و رقابتی حفظ کند موفق نمی‌شود اگر هم موفقیتی داشته باشد کوتاه مدت است.

شنیده‌ایم شما مدتی کار دیگری مثل نانوایی انجام می‌دادید و این یک افتخار است که انسان در کنار کار و تلاش برای تامین معاش، حفظ قرآن  را هم انجام دهد و این می تواند الگویی برای جوانان باشد.مقداری در این باره صحبت کنید؟
بله  آن زمانی که ما حفظ می‌کردیم مقطع راهنمایی و دبیرستان بودم همزمان در نانوایی هم کار می‌کردم. قبل از نوجوانی من و برادرانم در نانوایی کار می کردیم و کارمان همین بود و بعد از ازدواج آنها به کارهای دیگری مشغول شدند و من ادامه دادم. نانوایی مال خودمان بود در آن زمان من 5 صبح تا 11 ظهر کار می‌کردم و بعد می‌رفتم مدرسه و در بازگشت به کلاس قرآن می‌رفتم و در فرصت زنگ تفریح مدرسه حفظ را مرور می‌کردم و از این زمان برای مرور حفظیاتم بهره می‌بردم.

در حین کار  و مدرسه با ‌آن فشار  چگونه این کار را کردید آیا فکر می‌کردید روزی در مسابقات بین‌المللی شرکت کنید و اول شوید؟
من معتقدم در هرکار اگر علاقه و اراده و خواست خدا باشد انسان موفق می‌شود اما من اصلا به این موضوع فکر نمی‌کردم و هدفم مسابقه و امثال اینها نبود. فقط نیتم قرآن بود و می‌خواستم حافظ کل باشم.به نظر من انسان هر چقدر مشغله‌اش بیشتر باشد قدر وقت را بهتر می‌داند، بچه‌هایی که می‌گفتند در تعطیلات تابستان حفظ می‌کنند به نظر من بهانه بود. زیرا هر کس در زمانی که کم وقت دارد حفظ نکند، تابستان هم نمی‌تواند این کار را انجام دهد. به نظر من رئیس جمهور هم با آن همه مشغله می‌تواند حافظ کل باشد. چرا که ما در روز 24 ساعت داریم کدام دانش‌آموز کل 24 ساعت را درس می‌خواند؟ رئیس  جمهور هم بگوید،وقت ندارم من قبول نمی‌کنم زیرا وقت همیشه است. اگر انسان مقداری از وقت رادیو و تلویزیون و تفریحات بزند می‌تواند آن وقت را برای  قرآن سپری کند و با کلام الهی انس بگیرد.

اولین باری که به طور رسمی در مسابقات قرآنی شرکت کردید کی بود و چه مقامی کسب کردید؟
مسابقات دانش آموزی بود که من در آن مسابقات اول شدم و به استانی رفتم.سال دوم  یا سوم راهنمایی بودم و تازه حفظ را شروع  کرده بودم در مسابقات استانی در زنجان ششم شدم در یک جز. آقای ‌ پرهیزگار هم از داوران بودند. یک خاطره‌ هم از این مسابقات دارم چون اولین مسابقه‌ام بود و تجربه نداشتم اتفاق جالبی برایم افتاد. صبح روز مسابقه کت‌ و‌ شلوار را پوشیدم آن روز صبحانه کره و مربا دادند اما من نخوردم، با خودم گفتم بخورم صدام می‌گیرد، رفتم روی سن و خواندم آمدم پایین دیدم بقیه می‌خندند، متوجه شدم کره آب شده و تمام لباسم روغنی شده است و با کلی زحمت آن را شستم.

بعد از آن چه مقام‌هایی کسب کردید؟
بعد از آن دومین مسابقه،مسابقات کشوری دانش‌آموزی بود که دوم شدم.در مسابقات اوقاف هم پنج بار شرکت کردم  و در استانی همیشه اول می‌شدم. من در مسابقات کشوری سه بار فینال رفتم از 5 بار، 2 بار هم نرفتم و از این سه بار یکبار اول شدم یک بار چهارم و یکبار هم نهم شدم.

آقای هژبری،به عنوان فردی که در یک رقابت بین‌المللی نام ایران را سربلند کرده و موفقیت بزرگی در عرصه قرآنی بدست آورده است،الان در زندگی خود چه دغدغه‌هایی دارد ؟
مهمترین دغدغه‌ای که دارم راه اندازی جامعه‌القرآن شهرم اردبیل است. قبل از مسابقات بین‌المللی، مجوز موسسه جامعه القرآن را گرفتم تا زیر پرچم یک موسسه بروم و کار تبلیغ و نشر قرآن را انجام دهم اما برای این کار مشکلاتی وجود دارد. لذا دغدغه من این است که مکانی را اجاره کنم و بتوانم صندلی و تجهیزات لازم را تهیه کنم البته مکانی دیده‌ام که هفت اتاق دارد و این اتاق‌ها تجهیزات و چند میلیون پول می‌خواهد.دوست دارم در این مکان به روز جلو برویم، مثلا تدریس مربی با پرژکتور و پاورپونت و ... باشد و لازمه‌اش این است که هزینه کنیم و من بعد از برگشت از مسابقات می خواهم این کار را دنبال کنم و بتوانم پولی از ارگانی ‌تهیه کنم.

شما در یکی از مصاحبه‌هایتان قبل از مسابقات گفته‌ بودید اگر اول شوم جایزه‌ام را برای راه‌اندازی این جامعه‌القرآن اردبیل هزینه می‌کنم؟!
بله گفته بودم چون من برای رهن مکان این موسسه چک دادم و باید 40 میلیون بدهم و تا حالا ارگانی کمک نکرده مجبورم تا سررسید این چک خودم هزینه کنم به هر حال باید دینم را به قرآن ادا کنم البته برخی مسوولان قول هایی داده‌اند که امیدوارم محقق شود.

چند ماه پیش شما در مسابقات کشوری اول شدید آیا مسوولان استانی و نهادهای مرتبط به سراغتان آمدند؟
متاسفانه در مرحله کشوری زیاد نه. دلیل آن هم این بود که یکدفعه شد. چون  سالها بود که استان  ما به فینال نمی‌رفت و این یکباره شد. بعضی از مسئولان هم قدر و منزلت این کار را نمی‌دانستند که با گذشت زمان به مسابقات بین‌المللی آمدم،جایگاهش را پیدا کرد. البته بعد از  مسابقات بین‌المللی ستاد استقبال از طرف استاندار تشکیل شد و نهادهای فرهنگی، مدیر کل ارشاد و دارالقرآن و تبلیغات اسلامی آقای صفری زنگ زدند و معاون تبلیغات استان هم زنگ زدند و تبریک گفتند.

مقداری درباره مسابقات بین‌الملل صحبت کنیم. پس از مسابقات کشوری چقدر وقت گذاشتید برای حضور آماده‌ در این رقابت‌ها به هرحال این مسابقات عنوان بزرگترین رویداد قرآن جهان اسلام بود با چه کسانی مشورت کردید و چقدر وقت گذاشتید؟
بله تمریناتم را روزانه دو تا سه جزء ادامه دادم اما چون مشغله زیاد داشتم و جامعه‌القرآن را آماده می‌کردیم زیاد وقت نشد.دوبار هم برای دوره آمادگی شورای عالی قرآن رفتم که با همکاری سازمان اوقاف برگزار شد و آن هم تاثیر داشت و از محضر اساتید  بهره بردم و از تجربیاتشان استفاده کردم  اما با استاد خاصی در این مدت کار نکردم  وخودم هم به دنبال آن نبودم چرا که محل زندگی من اردبیل بودم و اگر می‌خواستم رفت و امد کنم به تهران سخت می‌شد. در رشته حفظ اصل بر حُسن حفظ  و  تمرین است و نیاز به استاد ندارد و باید خودت تمرین کنی ما بقی مباحث مهم نیست یعنی نه که مهم نباشد خیلی مهم نیست.

مسابقات و رقبایتان را چطور دیدید؟
مسابقات هم خوب بود و در سطح بالایی برگزار شد.بعضی کشورها هم خوب خواندند.

شما با اختلاف نسبت به رقبایتان اول شدید؟
من نمره‌‌ام را نمی‌دانم ولی می‌گویند اینطور بوده است.

اولین نفری که از آشناها به شما تبریک گفت که بود ؟
یادم نیست ولی فکر کنم داداشم بود چون کنارم بودند و بعد همسرم زنگ زدند که روز مسابقه با فرزندم به تهران آمده بودند.



بعد از مسابقات خدمت مقام معظم رهبری رسیدید گفته بودید یکی از آرزوهای شما ملاقات با ایشان بوده، در این باره توضیح دهید؟
خیلی خوب بود این روز برای من یک روز ماندگار بود و هیچ وقت فراموش نمی‌کنم من فکر می‌کردم  مثلا برم پیش آقا استرس می‌گیرم ولی اینطور نشد بعد از این که خواندم و رفتم خدمت آقا و روبوسی کردم خیلی خوب بود واین صحنه جذابی و فراموش ناشدنی و مثل یک رویا بود.

بعد از تلاوت وقتی به خدمت ایشان رفتید شما چیزی گفتید؟ به ترکی گفتید یا فارسی؟
من چیز خاصی نگفتم. اما آقا خودشان ترکی حرف زدند. انگار می‌دانستند من اردبیلی هستم. به ترکی فرمودند: هارالیسان؟ منم عرض کردم: اردبیلی هستم.

آیا توصیه و نصیحتی برای شما نداشتند؟
البته دقیق آن را نمی‌دانم چون متاسفانه یادم نمانده از بس فضا رویایی و خوب بود دقیق یادم نیست که دیگر چه چیزی فرمودند اما کلیت آن این بود که آقا از من ترکی سوال کردند و تشویق کردند و "احسنت" گفتند.

درباره نحوه تلاوت شما چیزی نفرمودند؟ چون شما با حزنی می‌خوانید و این مورد تاکید آقا هم هست.
آن لحظه خیلی شیرینی بود دیدن آقا نه تنها آرزوی من که آرزوی همه ولایت دوستان است و این توفیق خدا بود.آقا نکته خاصی نفرمودند. از قبل شنیده بودم وقتی قاری و حافظی نزد ایشان تلاوت می‌کند، آقا یک نکته خاصی را به او می‌فرمایند مثلا می‌گویند اینطوری نخوان یا بخوان. من هم فکر می‌کردم باید یه چیزی به من بگویند من منتطر بودم چیزی بگوید که نگفتند و فقط تشویق کردند اما نکته فنی درباره تلاوتم نفرمودند بلکه بیشتر تشویقم می‌کردند.

شما توجه مقام معظم رهبری به عنوان رهبر جامعه اسلامی به قرآن را چطور می‌بینید؟ این درحالی است که بعضی از سران کشورهای اسلامی حتی توان خواندن روی قرآن را هم ندارند.
ایشان توجه خاصی به قرائت و حفظ قرآن دارند و این را می‌رساند که ایشان معنای دقیق قرآن را می‌دانند که قرآن برای چه نازل شده است و خوب آن را لمس و درک می‌کنند و توجه ایشان به این بحث به ما هم روحیه می‌دهد و اینکه ما هم باید مثل رهبرمان قرآن بخوانیم و سعی کنیم به مفاهیم آن عمل کنیم.

آقای هژبری! امروز خیلی از جوانان تحت تاثیر و هجوم شبکه‌های ماهواره‌ای و تهاجم فرهنگی هستند. شما به عنوان یک جوان دهه 60 چه توصیه‌ای به آنها دارید و چه آثار و برکاتی از انس و الفت با قرآن در زندگی خود دیدید؟
اگه مقایسه کنیم مثلا من موسیقی گوش نمیدم چون از قرآن خجالت می‌کشم و قرآن خودش موسیقی است قرآن خودش موسیقی و صوت ولحن دارد نمی‌گویم که با موسیقی مخالفم اما اگر فرصت انتخاب داشته باشم قرآن را انتخاب می‌کنم چون هزاران بار از موسیقی برتر است کلام خدا خودش آهنگین است و دارای موسیقی است و هیچ چیز بهتر از شنیدن حرف خدا نیست.

چگونه می‌شود لذت انس با کلام الهی را چشید؟
باید دلهای خود را آماده کنیم واز این خواند‌ن‌ها هدف داشته باشیم و هدف ما تزکیه باشد. از خدا بخواهیم که با قرآن خواندن یک پله به بالاتر برویم و در هر قرائت به خدا نزیکتر شویم اینکه یک صفحه  می‌خوانیم یک صفحه در روحیه ما نقش موثری داشته باشد، مهم اینکه اگر کسی قرآن بخواند و در رفتار کردار و روحیات آن اثری نگذارد این یعنی خواندن آن هیچ فایده‌ای نداشته است.

اخیرا ایام سالگرد ارتحال امام را پشت سرگذاشتیم،انقلاب امام و نهضت ایشان برگرفته از پیام‌های قرآنی بوده و امروز به برکت انقلاب، قرآن در جامعه اسلامی ما جاری و ساری است.در این باره چه حرفی دارید؟
همه این برکات و برگزاری مسابقات و آرامش و هر چه داریم مدیون نظام مقدس جمهوری اسلامی و خون شهدا هستیم. مخصوصا تلاش‌های امام راحل که خیلی برای این انقلاب زحمت کشیدند. امام همواره به آیات و احکام  قرآن عمل می‌کردند. قرآن میگوید:"بگو شما را موعظه می‌کنم به یک چیز و آن این است که یکی یکی و یا دو تا دو تا برای خدا قیام کنید" و امام (ره ) به این آیه عمل کرد و  درنهایت سر افراز شد.

در مورد شهدا به ویژه شهدای قرآنی چه صحبتی دارید؟ما چه وظیفه‌ای در برابر جانفشانی و رشادت‌های آنها داریم؟
من در مراسم اختامیه گر‌یه‌ام گرفت و یاد آن  قاری‌ و حافظانی افتادم که اگر بودند حتما در این برنامه‌ها و مراسمات بودند ولی حالا نیستند، با خودم گفتم خدایا از این مراسم‌ها  ثوابی به آنها برسان. به هرحال ما نمی‌توانیم فداکاری و رشادت آنها را فراموش کنیم امروز مادران آنها نیز دوست داشتند فرزندشان بود و شاهد رشد و موفقیت‌هایشان بودند و لذت می‌بردند البته الان هم اجرشان با خداست. جامعه قرآنی به ویژه وظیفه دارد در قبال شهدای قرآنی که یاد و خاطره آنان را همیشه زنده نگه دارد.

منبع: تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
هادی عرب
|
|
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۱
شعری از حاج مهدی مختاری در وصف امام زمان(عج) و برائت از داعش ملعون در پی حمله به سامرا

بهانه ها همه جور است تا خراب شوم

به یک نگاه پر از غمزۀ تو آب شوم

وبا دعای دو دست تو مستجاب شوم

به خمره سر کوی تو من شراب شوم

شراب و مستی من از دیار خوش عهدی است

و باده ام،دو لب ناز حضرت مهدی است

به جرم عاشقی تو به گردنم زنجیر

و عشق می کنم از این طناب گردن گیر

و کاش پای تو باشم همیشگی درگیر

چه خوش بود که درِ این خانه گردم پیر

غلامم وهمۀ ایل من غلام تو اند

و نسل من همگی شان فقط به نام تو اند

تو آمدی و جهان را بهار بخشیدی

به این کویر دل ما بهار بخشیدی

به هر خزان زده آقا بهار بخشیدی

به کوه و جنگل و دریا بهار بخشیدی

گل همیشه بهارخدا بیا مهدی

فقط برای دل مرتضی بیا مهدی

عدوی خیره سر تو چه بی حیا شده است

ببین که وارد وادی سامرا شده است

و در تدارکات جنگ خود خدا شده است

بیا که وقت خروشیدن شما شده است

بیا و این سر ما و قدوم پاک شما

و چشم تک تک ما هست روی خاک شما

آهای باد صبا با شکوه طوفانی

بگو به داعش بی شرم آنچه می دانی

شده زمانۀ جنگیدن و رجزخوانی

بترس از غضب” قاسم سلیمانی "

من از قبیله سلمان و نژاد مختارم

برای یاری رهبر همیشه عمارم

مهدی مختاری

۲۳خرداد۱۳۹۳ مصادف با نیمه شعبان۱۴۳۵هجری