08 آذر 1400 24 ربیع الثانی 1443 - 28 : 19
کد خبر : ۲۹۶۴۵
تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۶
امام خمینی(ره) بدون تردید در طول دوران غیبت صغری و کبرای حضرت بقیةالله‌الاعظم (عج) بی‌بدیل‌ترین نایب امام معصوم(ع) به حساب می‌آید او قطعا برجسته‌ترین مصداق مجدّ اسلام (تجدید و تازه‌کننده اسلام و طراوت‌دهنده به آن) می‌باشد.

عقیق:در آستانه بیست و پنجمین سالگرد ارتحال جانسوز حضرت امام خمینی ایستاده‌ایم. امام را بارها و هزاران بار وصف کرده‌ایم و هزاران بار وصف امام را شنیده‌ایم اما هنوز ذهن برای گفتن کلمات جدید درباره ایشان می‌جوشد و هنوز گوش آماده و بلکه تشنه کلمات جدید درباره حضرت امام خمینی(ره) است.

امام بدون تردید در طول دوران غیبت صغرا و کبرای حضرت بقیةالله‌الاعظم (عجل‌الله تعالی فرج‌الشریف) بی‌بدیل‌ترین نایب امام معصوم(ع) به حساب می‌آید او قطعا برجسته‌ترین مصداق «مجدّ اسلام» -تجدید و تازه‌کننده اسلام و طراوت‌دهنده به آن- می‌باشد. امام در زمانی پا به میدان گذاشت تا به قول خودش «پرچم اسلام را بر قلل رفیع دنیا به احتزاز درآورد» که حتی در میان خواص باور به اینکه می‌توان در این زمان آن آرمان بلندی که قرآن کریم در آیات فراوان طلب کرده را محقق نمود. کم نبودند برجستگان مذهبی که خالصانه و سوگمندانه به امام توصیه می‌کردند که «از این راه برگردد و خود و مومنین را به هلاکت نیاندازد» و البته بسیاری از همین برجستگان در به حق بودن امام و حق بودن راه او کمترین تردیدی نداشتند.

حضرت امام خمینی(ره) در طول سده‌های اخیر، بزرگترین مشعل را برافروخته و آن مشعل،  «جمهوری اسلامی» است. حضرت امام باور داشتند که امکان تحقق آن وجود دارد و این را در هر سلول خود جاری کرده بودند اما بخش دشوار ماجرا، باور کردن همراهان بود. همراهان امام، امام را قبول داشتند ولی پای باور بسیاری از آنان درباره اینکه می‌توان رژیم سلطنتی را واژگون کرد و بر ویرانه‌های آن حکومت اسلامی به پا داشت، می‌لنگید. بسیاری از آنان می‌گفتند چطور می‌توان رژیمی که بر یک ارتش قوی و دستگاه اطلاعاتی بی‌رحم متکی است و از سوی ابرقدرت‌ آمریکا و غرب به طور جدی و همه جانبه حمایت می‌شود را ساقط کرد. در این میان بزرگانی می‌گفتند ما می‌دانیم که این رژیم تا ارتش و حمایت آمریکا را دارد، سقوط نمی‌کند اما در عین حال باید مبارزه کنیم چون یک مرجع تقلید و سیدی مجاهد و دلسوز به میدان آمده و عدم حمایت از او ضمن آنکه جوانمردانه نیست با عقوبت الهی نیز مواجه می‌گردد. بر این اساس این گروه در عین خلوص و مجاهدت، امید چندانی به تحقق ایده جمهوری اسلامی نداشتند. چه رسد به آنهایی که اساسا به مبارزه اعتقاد نداشتند و یا اساسا به حاکمیت اسلامی عقیده‌مند نبودند.

گفته می‌شود که مرحوم مهندس بازرگان در پاریس با حضرت امام ملاقات و امام را نصیحت کرده و (نقل به مضمون) گفته است: «از این جمله که «شاه باید برود» عدول کنید. چطور ممکن است شاه برود و به فرض قبول آن، چگونه ممکن است که ارتش شاهنشاهی که فلسفه وجودی‌اش با شخص شاه گره خورده اجازه فروپاشی رژیم شاه را بدهد و به فرض اینکه شاه بپذیرد که برود و ارتش شاه نیز آرام بنشیند، چگونه ممکن است آمریکا اجازه فروپاشی رژیم پهلوی را بدهد!» مرحوم بازرگان می‌گوید امام در پاسخ من فرمودند: «شاه رفتنی است، ارتش برادر ماست و به ما می‌پیوندد و آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند».

امام با استقامت خود و با شکل‌دهی به یک نهضت عظیم، آرام آرام این باور را که می‌توان یک جمهوری اسلامی نیرومند را به وجود آورد، ایجاد کرد. وقتی رژیم پهلوی در 22 بهمن سال 1357 سقوط کرد، این باور امام عمومی و مطالبه تاسیس حکومت اسلامی نه تنها در ایران بلکه در سطح کشورهای اسلامی فراگیر شد. پس از این نه تنها در مجامع شیعی بلکه حتی در مجامع اهل سنت نیز مطالبه‌ای بنام «تاسیس حکومت اسلامی» مورد توجه جدی قرار گرفت و حال آنکه از نظر تاریخی و بنیان‌های کلامی مطالبه حکومت اسلامی از سوی آنان عجیب به نظر می‌رسید.

درخواست برای تاسیس «دولت اسلامی» در هر کشور به یک نهضت فراگیر تبدیل شد. اولین نشانه‌های چنین امری در افغانستان بروز و ظهور پیدا کرد. در بحبوحه جنگ افغانها علیه اشغالگران شوروی سابق، در میان مجاهدین توجه به نقش سیاسی و بطور خاص «فقه سیاسی» اسلام زیاد شد. مجاهدان با تمسک به آیات قرآن و اشاره به نمادهای صدر اسلام از مردم می‌خواستند که به مبارزه ضد «ملحدین شوروی» بیایند و این درخواست تاثیر عمیقی بر جای گذاشت و سبب به زانو درآمدن «ارتش سرخ» در افغانستان شد. شوروی 10 سال پس از اشغال، افغانستان را ترک کرد و مجاهدین افغان اولین دولت اسلامی خود را بر ویرانه‌های اشغال خارجی و رژیم مارکسیستی بنا گذاشتند.

اگرچه مجاهدین افغانی به زودی دچار اختلاف و شکاف شدند لکن این مطالبه در افغانستان با وجود این اختلافات خونین فراموش نشد. بعدها این مطالبه یک جلوه انحرافی پیدا کرد و آن شکل‌گیری یک حکومت طایفه‌ای منازعه‌گرا در کابل به ریاست «ملاعمر» بود. بعد از پایان دوره طالبان در سال 1380، تفکر لزوم تشکیل دولت اسلامی در سرزمین افغانستان باقی ماند ولی در سالهای اخیر علماء اسلامی که بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند به میدان نیامدند و آنانکه به میدان آمدند و بنام اسلام پرچم بلند کردند، قصدشان استفاده  از دین بعنوان وسیله و نه هدف بود و به همین دلیل علیرغم طرح داعیه‌ اسلامی دست به کشتن مردم بی‌گناه زدند. اما تردیدی نیست که اگر همین الان گروهی از علماء خالص که امتحان خود را در دین و پیروی از اصول و فروع آن به درستی داده باشند، پا به میدان بگذارند، قاطبه ملت افغانستان از آنان پیروی خواهند کرد.

تفکر دولت‌ساز حضرت امام خمینی در مناطق دیگر اسلامی نیز آثار خود را نشان داد. این تفکر به زودی قضیه فلسطین را از شکل یک پرونده قومی یا جغرافیایی خارج کرد و در کانون توجه کسانی که دنبال شکل‌دهی به دولت دینی در مناطق مختلف اسلامی بودند، قرار داد و لذا همانطور که حضرت امام هم به این «کلمه رمز» اشاره کرده بود، بحث از فلسطین خود به خود به بحث لزوم تشکیل دولت اسلامی در فلسطین و غیرفلسطین انجامید.

انتفاضه اول فلسطین در سال 1366 که همزمان با شکست ذلت‌بار چند طرح صلح عربی موسوم به طرح فهد، طرح فاس، طرح وادی‌العربه و... همراه شد، جرقه تشکیل دولت اسلامی در فلسطین را زد و با آراء 80 درصدی شهروندان فلسطینی در سال 1384 سبب روی کارآمدن دولت اسلامی حماس به نخست‌وزیری اسماعیل هنیه گردید و همین هدف به نوعی دیگر در کشورهای دیگر دنبال شد و البته از این زمان غرب و رژیم‌های وابسته به آن احساس خطر جدی کرده و همه مساعی خود را برای انحراف آن به میدان آوردند که 8 سال محاصره ظالمانه غزه بطور مشترک توسط رژیم عبری صهیونیستی و رژیم عربی مصر و فشردن گلوی کودکان محاصره شده در غزه یکی از نمونه‌های این رفتار است ولی این فشارها ملت مؤمن فلسطین را به زانو درنیاورد بلکه مقاومت براساس ارزش‌های دینی را در این سرزمین نهادینه کرد و به مطالبه اسلام در سطح منطقه عربی دامن زد که بخشی از محصول آن انقلابات عربی در فاصله سالهای 2011 تا 2013 در منطقه خلیج فارس و شمال آفریقا بود.

پس از انقلابات عربی که بدون شک پایه‌ای دین‌خواهانه داشت و بزرگترین دلیل آن پیروزی اسلام‌گراها در هر کجا که انتخابات آزاد برگزار شد، می‌باشد، تلاش برای منحرف کردن تمایلات دین‌خواهانه از یک سو و مسلط کردن گروه های قدرتمند لائیک از سوی دیگر در دستور کار آمریکا و رژیم‌های وابسته به آن قرار گرفت بعنوان مثال در مصر، رژیم وابسته عربستان سعودی از یک سو به طور آشکار از گروههای افراطی مذهبی نظیر حزب النور، حزب‌الدعوهًْ السلفیه (تأسیس در سال 1351) و حزب الوطن که در دو سال گذشته به اموال مردم هجوم برده و دهها نفر از مردم مصر را به شهادت رساندند، حمایت می‌کرد و از سوی دیگر میلیاردها دلار هزینه کرد تا نظامیان لائیک در مصر جای دولت اسلام‌گرای اخوان را بگیرند! کما اینکه عربستان در لیبی از یک سو از گروههای بشدت افراط‌گرا شامل «المقاتله الاسلامیه» و «المجالس العسکریه» که بارها سبب سقوط دولت قانونی در طرابلس شده‌اند، حمایت می‌کند و همزمان بطور برنامه‌ریزی شده و در هماهنگی با آمریکا و رژیم صهیونیستی به ژنرال «خلیفه هفتر» فرمانده سابق نیروی زمینی لیبی که سالها بعنوان پناهنده در آمریکا بوده مدد می‌رساند تا به نام تأمین امنیت بر لیبی مسلط گردد! کما اینکه همین رویه در یمن و تونس نیز دنبال شده است.

اما واقعیت تاریخی با اقدامات پادشاهان و پادشاه زادگان تغییر نمی‌کند کما اینکه تورق تاریخ 35 سال اخیر می‌گوید تفکر دین‌محورانه امام خمینی(ره) در هر نقطه‌ای که متوقف گردد در چند نقطه دیگر شروع به جوانه‌زدن و ستبر شدن می‌کند. دین‌خواهی نیاز و آرمان ملت‌های این منطقه است و امام خمینی(ره) خالص‌ترین و برجسته‌ترین معمار و ترجمان آن است و امروز در جانشین صالح او حضرت امام خامنه‌ای تداوم یافته و تا زمانی که این نسخه برتری خود را در عمل به الگوها و نمادهای دیگر به اثبات می‌رساند، اسلام‌گرایی از سکه نمی‌افتد، اگرچه در بازار آمریکا و عربستان مهر ممنوع خورده باشد.
 

 پی نوشت:

کیهان 1393/3/12

منبع:جام

211008

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: