در ابتدای این جلسه حجت الإسلام والمسلمین استاد محمد علی جاودان به ایراد سخن پرداختند، سپس ذاکرین اهل بیت علیهم السلام به مدیحه سرایی پرداختند.
متن کامل بیانات استاد جاودان را اینجا بخوانید؛
در ادامه نکاتی از سخنرانی استاد جاودان را بخوانید:
* من از سرمایه
ای که برای عالم آخرت لازم است چقدرش را دارم؟ عمل لازم است، چقدر دارم؟ اخلاق لازم
است، چقدر دارم؟ اعتقادات لازم است، من چقدر دارم؟ حداقل اعتقادات یقین است، یقین
یعنی چه؟ یعنی توپ به آن ببندی تکان نمی خورد. توپ یعنی چه؟ یعنی صد تا شبهه وارد
کنند دست نمی خورد.
* ترازوهای آخرتی با
ترازوهای این عالم فرق می کند، اینجا مثلا فرض کنید، یک کسی یک سال نماز می خواند،
نماز قضای پدر فلانی را، این مقدار به او می دهند، این همین که شکل و قیافه نماز
را شما درآوردی و خم و راست شدی، درست است، به تو مزدت را می دهند. آنجا اینطوری
نمی دهند.
* امام حسین علیه السلام
نگاه کردند به یارانشان گفتند: کسی بدهکار مردم نباشد، بخواهد بیاید در لشکر ما،
یکی گفت: من بدهکارم، می روم برای شهادت در راه امام حسین، فرمود نه اگر بدهکاری
نیا. یعنی بدهکاری اینقدر مهم است، زنش گفت: من عهده دار می شوم بدهکاری او را،
فرمودند: زن چگونه می تواند عهده دار بشود، یک کسی باشد که دستش به مالی برسد، تو
چطور می توانی بدهکاری مالی او را گردن بگیری؟
* من فرصت دارم، وسایل
لازم را دارم، برای یک ساختمان، ساختمان چند طبقه؟ همتت چقدر است؟ حداقل یک طبقه
است، کمتر از یک طبقه نداریم، تا بی نهایت طبقه شما می توانی بسازی برای ساختمان
آینده، سرنوشت آینده خودت را می توانی تا بی نهایت طبقه بسازی، همه وسایل ها هم هست،
همت می خواهد به صورت جدّی.
* ما آنجا را جدی نمی
دانیم، اما اینجا را جدی می دانیم، تمام شرائط جدی بودن اینجا را مراعات می کنیم.یک کسانی هستند که ما معتقدیم که آنها به داد ما می رسند، درست است دیگر؟ یک
کسانی هستند به داد ما می رسند، قرآن سه اصطلاح به کار برده است: ولی، به کار برده
است، در آخرت، نصیر و شفیع، این ولی را باید شما تحصیل کرده باشید، از آن طرف نمی
آید، اینها ولی اند، اما نه این معنای ولی که ما می گوییم، ولی اند بر کل عالم،
همه عالم زیر سیطره ولایت امام حسین علیه السلام است، اما ولی من هست یا نیست؟ ولی
را باید تحصیل کنم، یعنی کاری کنم که ایشان ولایت مرا بپذیرند، یعنی عهده دار
ولایت من بشود، یعنی ولی، آن سرپرستی من را بپذیرد.هر کسی را سرپرستی نمی کنند.
* نصیر؛ من یک پایم لنگ
است، نمی توانم در آخرت راه را طی کنم، یک نفر باید کمک بکند، باید این را هم در
اینجا به دست بیاورم، شفیع را من باید تحصیل کنم، ببینید همه اینها تحصیل
کردنی است.
* همه چیز آخرت را حتی
یک برگش را باید من خودم بسازم، یک برگ، انشاالله در باغ های سرنوشت شما هزاران درخت باشد، حالا درخت آخرت، هر دانه برگش را باید خودت بسازی. هیچ
چیزی نیست که برای آدم بیاورند، اگر هم بیاورند، مال کاری است که انجام دادی،
بیمارستان ساختی، صد سال یا دویست سال این بیمارستان مانده، خب هر روزی که این بیمارستان
به داد مردم می رسد، برای من هم چیزی می آورند، این را هم باز خودم کردم، چیزی
نیست آنجا که کسی برای آدم بیاورد، من پدرم فلان است، می آید به دادم می رسد، نه
نیست.