عقیق: امیرالمومنین
امام علی(ع): روز بيعت، فراواني مردم چون يالهاي پر پشت کفتار
بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد
مال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد.
مردم چون گلّههاي انبوه گوسفند مرا در ميان
گرفتند.امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شكستند و
گروهي از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخي از اطاعات حق سر بر
تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداي سبحان را كه ميفرمايد:«سراي آخرت را براي
كساني برگزيديم كه خواهان سركشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران
است» آري به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا
نمود، و زيور آن چشمهايشان را خيره كرد.
سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر
حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نميكردند، و اگر
خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران، و گرسنگي
مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش ميساختم، و
آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب ميكردم، آنگاه ميديديد كه دنياي شما نزد من
از آب بيني بزغالهاي بي ارزشتر است.
گفتند: در اينجا مردي از أهالي عراق بلند شد و نامهاي
به دست امام عليه السّلام داد و امام(ع) آن را مطالعه ميفرمود، گفته
شده، مسايلي در آن بود كه ميبايست جواب ميداد.
وقتي خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا
اميرالمؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز ميكرديد امام عليه
السّلام فرمود: هرگز اي پسر عباس، شعلهاي از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو
نشست.
ابن عباس ميگويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتاري مانند قطع
شدن سخن امام(ع) اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه
دوست دارد به سخن ادامه دهد.
متن حدیث:
وَ النَّاسُ الى كَعُرْفِ الضَّبُعِ
يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ
شُقَّ عطافى مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ
بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ فسق آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ
لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها
لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ
الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ
الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ
الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أن لا
يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا
عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ
دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ
قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ
السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ
كِتَاباً فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ
لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطردت مقالتك مِنْ حَيْثُ
أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ
ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ
كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أن لا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه
السلام بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ.
پی نوشت:
«نهج البلاغه، خطبه 3»
منبع:مشرق
211008