عقیق: ابو هرون گويد به ملاقات ابو سعيد خدرى رفته پرسيدم :
آيا در كارزار بدر حضور داشته ‏اى؟ 
گفت: آرى و بالاخره از شنيده‏ هاى خود چنين نقلى كرد روزى فاطمه(س) با چشم گريان حضور پيغمبر آمده و مي گفت :
زنهاى قريش مرا از نادارى على(ع) سرزنش مي كنند؛ 
پيغمبر(ص) فرمود: به سخن آنان اعتنا نكن زيرا تو را همسرى بزرگوار داده‏ ام كه پيش از همه ايمان آورده و علمش از همه زيادتر است.
خداى متعال به همه اهل زمين توجه كرد و پدرت را از ميان آنها برگزيد و او را به نبوت اختيار كرد و بار ديگر بدانها توجهى كرد و از آنها شوهرت را برگزيد و او را جانشين من قرار داد و به من وحى كرد تا تو را به ازدواج او درآوردم.
اى فاطمه مگر نمي دانى بر اثر اهميتى كه در پيشگاه خدا دارى او ترا به همسرى مردى درآورده كه از همه بردبارتر و داناتر و پيش قدم تر به اسلام است. اينجا بود كه فاطمه عليها سلام خنديد و خوشحال شد.

پيغمبر(ص) فرمود: اى فاطمه على(ع) هشت دندان تيز و برنده دارد كه هيچ يك از گذشتگان و آيندگان داراى آنها نبوده‏ اند.
او در دنيا و آخرت، برادر منست و هيچ يك از افراد بشر چنين برادرى ندارند و تو اى فاطمه كه سيده زنهاى آخرتى، همسر او هستى و دو فرزندت كه نشانه رحمت خدايند دو يادگار اويند و برادر او جعفر كه دو بال به او اعطا شده و با فرشتگان در هر كجاى بهشت بخواهد پرواز مي كند، و علم اولين و آخرين در اوست و او نخستين كسى است كه به من ايمان آورده و آخرين كسى است كه به پيمان من وفا نموده و او جانشين من و وارث وصيين است.