24 مهر 1400 10 (ربیع الاول 1443 - 50 : 06
کد خبر : ۲۷۷۸۶
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۱
چمران به من گفت: این روستا، روستایی است که وقتی کاروان امام حسین در راه شام بودند، اهالی این روستا برای کاروانیان، نان و غذا آورده اند. بعد چمران با دستش یک روستای دیگری را به من نشان داد و گفت: آنجا را هم ببین.

عقیق: حاج محمد نوروزی مداح اهل بیتی است که اغلب بچه های مذهبی تهران ایشان را می‌شناسند و به قول حاج علی انسانی: محمد آقا طوری روضه می خواند که آدم احساس می کند از بچه های امام حسین در کربلا بوده و همه ی وقایع کربلا را دیده است. البته حاج محمد خود را شاگرد علی انسانی معرفی می‌کند.

محمد نوروزی خاطره ای شنیدنی از شهید چمران بیان کرد که به شرح ذیل است:

یک سفر لبنان بودم. آن زمانی که شهید چمران هم زنده بود. به واسطه امام موسی صدر رفته بودیم لبنان.

یک روز کنار چمران بودیم. شهید چمران مرا صدا زد و گفت: محمد بیا! رفتم کنارش. روی یک تپه به حالت نیم خیز دراز کشید و در حالیکه دوربینی به دست داشت گفت: بیا ببین. در سینه کش یک تپه یک روستا را به من نشان داد و گفت ببین. دوربین را گرفتم و دیدم.

چمران به من گفت: این روستا، روستایی است که وقتی کاروان امام حسین در راه شام بودند، اهالی این روستا برای کاروانیان، نان و غذا آورده اند. بعد چمران با دستش یک روستای دیگری را به من نشان داد و گفت: آنجا را هم ببین.

با دوربین نگاه کردم .تقریبا فاصله ی زیادی باهم نداشتند اما خب از هم دور بودند و ما چون از روی بلندی می دیدیم، خوب به هر دو روستا اشراف داشتیم.

شهید چمران گفت: تمام اهالی این یکی روستا وقتی کاروان اهل بیت به اینجا رسیدند، اهل بیت را سنگ باران کرده و هلهله کردند.

بعد شهید چمران به من گفت :هر دو روستا در تیر رس موشک های اسرائیلی هستند. اما تا زمانی که من به یاد دارم آن روستایی که برای اهل بیت غذا آوردند یک دانه موشک اسرائیلی ها هم به آن برخورد نکرده است.

اما این یکی روستا، هر بار اسرائیلی ها موشک می زنند انگار فقط باید به این روستا بخورد و هرچه موشک است نصیب این روستایی می شود که اهل بیت حسین را سنگباران کرده اند و ماهم هر تدبیری اندیشیدیم که این روستا بمباران نشود، نشد که نشد.



منبع:عرش نیوز

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: