عقیق:تا
پيش از ابن تيميه (م. ۷۲۸ق.)
«توسل» وارد ميدان بحث و گفتوگوي جدي علمي نشده بود و بابي با نام توسل در كتابهاي
كلامي يا حديثي و يا در ضمن رديهها يافت نميگشت. توسل به دستاويزها براي رسيدن
به اهداف مادّي يا معنوي، امري مطلوب و حتي ضروري از ديدگاه فطري و عقلايي به شمار
ميرود كه در اصل مشروعيت و جواز آن، ترديدي وجود نداشته است. ابن تيميه و پيروان
وي، موسوم به سلفيه، به طور جدي به نقد توسل پرداخته و گونههايي از آن را نامشروع،
بدعت و همراه شرك دانستهاند. آنان توسل را يا به واسطه اعمال و رفتار نيك افراد
ميدانند و يا به معناي واسطه نهادن شخصي ديگر كه در اين صورت، نقش آن شخص تنها در
حد دعاي خيري است كه به درگاه خدا انجام ميدهد و يا آن شخص، خود، واسطه ميان خدا
و بندگان قرار ميگيرد. البته توسل به اين شخص نيز دو حالت دارد؛گاه در زمان حيات
او وگاه پس از مرگ وي صورت ميگيرد.
ابن تيميه در رسالهاي با عنوان قاعدة جليلة في التوسل و
الوسيله بر پايه همين تقسيمبندي، از دوگونه توسل مشروع و نامشروع ياد ميكند.
گونه اول آن است كه ايمان و رفتار صالح، واسطه تقرب به خدا قرار گيرد يا آنكه كسي
از پيامبر (ص) يا هر بنده ديگر در هنگام زندگاني وي و در حال حضورش درخواست دعاي
خير كند. اين نيز تنها در صورتي ممكن است كه آن فرد خود اهل ايمان باشد؛ و گر نه،
دعاي پيامبر (ص) و ديگران براي غير مؤمنان سودي ندارد. نيز سوگند دادن خدا به
پيامبر (ص) و واسطه نهادن مقام و منزلت پيامبر (ص) در طلب حاجت از خدا، بدعت و
نامشروع شمرده شده است. پس توسل به ذات پيامبر (ص) و ديگران در هيچ حال جايز نيست
و بدعت شمرده ميشود. درخواست دعاي خير از ايشان نيز تنها هنگام زندگاني رسول خدا
(ص) و به طور مستقيم و رودررو، در زمره سنت صحابه بوده و جز اين، بدعت قلمداد ميگردد.
ابن تيميه بر مبناي اين نگرش، به نقد و تأويل رواياتي پرداخته كه از توسل اصحاب
پيامبر (ص) به ايشان حكايت ميكنند و در همه موارد ميكوشد كه توسل را تنها به
همان دو معناي مشروع نخست بازگرداند.
اين نگرش سختگيرانه را شماري از پيروان ابن تيميه
پذيرفته و آيات و رواياتي را در اثبات آن برشمردهاند؛ اما بسياري همفكران سلفي وي
به نقد آن پرداخته و مواردي چون واسطه نهادن مقام و منزلت پيامبر (ص) نزد خدا را
جايز و مشروع شمردهاند. نيز ابوالعباس خطيب و شوكاني، از سلفيان پسين، در اثبات
جواز شفاعت جستن از پيامبر (ص) و توسل به او، به روايات متعدد تمسك كردهاند و آن
روايات را صحيح شمردهاند. ابن عبدالسلام نيز به رغم پذيرش كلي ديدگاه ابن تيميه،
توسل به پيامبر (ص) را به جهت وجود روايات معتبر در اين زمينه، از شمول حرمت توسل
استثنا كرده است. برخي نيز با تلاش در تحليل ديدگاه ابن تيميه، به بيان تفاوت آن
با ديدگاه وهابيان پرداخته و مشروعيت توسل از ديدگاه وي را به اثبات رساندهاند.
نگرش ابن تيميه در نقد توسل را عموم دانشمندان مذاهب
اسلامي انكار نموده و رديههاي متعدد در اين زمينه نگاشتهاند. بيشتر اين رديهها
به تحليل ماهيت رفتار افراد در توسل به صالحان و نيكان و رد اتهام شرك پرداختهاند
و به آيه ۳۵
مائده/۵
و نيز آياتي كه از استغفار پيامبر براي مؤمنان ياد ميكند (براي نمونه: يوسف/۱۲، ۹۷-۹۸؛ منافقون/۶۳، ۵) و رواياتي كه از توسل صحابه
به پيامبر (ص) در زندگاني و پس از مرگ ايشان حكايت دارند، استناد ميكنند. براي
نمونه، مردي نابينا به سفارش پيامبر (ص) با توسل به ايشان بينايي خود را بازيافت. همچنين بر پايه دعايي از پيامبر (ص)،
توسل به مقام و منزلت صالحان روا شمرده شده است.گاه نيز از توسل افراد متعدد به
پيامبر (ص) با تعابيري چون «بحق نبيك» در حضور يا غياب ايشان ياد شده است. عدم نهي پيامبر
(ص) از اين كار و انجام آن از سوي چهرههاي پذيرفته اهل سنت، دليلي ديگر بر اعتبار
اين رفتار به شمار ميرود. توسل به پيامبران: نيز در روايات گزارش شده است؛ چنانكه
خود پيامبر (ص) هنگام دفن فاطمه بنت اسد، با توسل به پيامبران پيشين براي او آمرزش
خواست.
منبع:حج
211008