"یک بعد روزهای شهادت اهل بیت(ع) اشک و سینه زنی است اما یک
بعد هم معرفت نسبت به ائمه است زیرا سینه زدن و ریختن اشکی که با معرفت باشد،
خیلی ارزش دارد، آنچه که از قرآن و تاریخ فهمیده می شود، این است که همراه بودن،
استقامت کردن و تا اخر خط رفتن با اولیای خدا بسیار مشکل است.
بنابراین
هر کس نمی تواند کنار اولیای خدا طاقت بیاورد، البته ممکن است مدت کوتاهی پشت سر
او حرکت کند اما تا آخر خط بودن با اولیاء همراه با صفات پاک و فضیلت ها کار آسانی
نیست.
به
عنوان مثال در سوره مبارکه کهف سه داستان نقل شده به طوری که علامه طباطبایی(ره)
در تفسیر المیزان می گوید سوره کهف برای این سه داستان؛ داستان اصحاب کهف،
ذوالقرنین و همراهی حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) نازل شده است.
حضرت
موسی(ع) یکی از پیامبران اولی العزم بود. به این معنا که صاحب شریعت بود و این 5
پیامبر اولی العزم مبلغان پیامبران دیگر بودند، حضرت موسی بعد از مبعوث شدن به
پیامبری و دیدن نوری در دل تاریکی و تکلم با خدای عزو جل در روایات در تفسیر نور
الثقلین دارد که مقداری عجب بر حضرت وارد شد.
همانجا
خطاب به جبرئیل رسید که بنده ما را دریاب که دارد هلاک می شود. به او بگو که
بالاتر از تو هم هست. حضرت خضری هم هست که باید در پیش او شاگردی کنی. اگرچه تو در
علوم نبوی و نبوت از او برتری اما در علوم ولایی و اسرار از تو بالاتر است.
حضرت
به محض اینکه فهمید دیگر تکبر نکرد. بعد از به راه افتادن گفت، من نمی نشینم تا برسم
به مجمع البحرین که محل ملاقاتش با خضر بود یا اینکه اگر شده 80 سال دنبال خضر
بگردم. این مساله نشان می دهد که اگر کسی به دنبال ولی خدا یک عمر هم بگردد ارزش
دارد.
حضرت
موسی(ع) رفت و خضر(ع) را پیدا کرد، گفت: اجاز ه می دهی مدتی شاگردی تو را بکنم، حضرت
خضر(ع) در جواب گفت تو طاقت نداری، با من باشی و صبر کنی، چگونه می توانی با کسی
صبر کنی که اسراری می داند، موسی(ع) گفت صبر می کنم و با هم در مسیری راه افتادند.
سوراخ
کردن کشتی، کشتن جوان، مرمت و درست کردن دیوار در روستایی که مردم آنها را بیرون
کرده بودند باعث اعتراضات موسی(ع) شد، اعتراضات موسی به خاطر این بود که کلاسش
همین قدر بود و یادش رفته بود که فرستادنش برای شاگردی چون حضرت خضر(ع) ولی خدا
بود.
حضرت
خضر در پایان راه به حضرت موسی(ع) گفت که این کارها را براساس دستور خدا کردم،
اسراری بود که من می دانستم و تو طاقت نیاوردی، نکته جالب در این ماجرا این است که
همراهی با ولی خدا کار سختی است و هر کسی توان این کار را ندارد.
امام
علی(ع) دچار همین مشکل بود. یعنی مردم طاقت نداشتند، با ایشان باشند. امام
علی(ع) و همه ائمه دچار این مشکل بودند، بعد از مرگ عثمان امام شرط کردند، وقتی
حکومت را گرفتم در بیت المال تفاوت قائل نمی شوم.
امام
علی(ع) سیاست الهی دارد، سیاست باز نیست، امام کاری کردند که در تاریخ هر وقت به
این 4 سال حکومت حضرت نگاه می کنیم، به آن افتخار می نمایی. امام در آن زمان
فرمود: در حکومت من احدی بر احدی فضیلت ندار،د جز تقوا، شما از من می خواهید عدالت
را با ظلم برقرار کنم.
الان
که در زمان غیبت امام عصر(ع) به سر می بریم. تا به حال به این فکر کرده ایم، زمانی
که ولی الله اعظم ظهور می کند، آیا در کنارش می توانیم طاقت بیاوریم و پای ولایتش
بایستیم.
امام
صادق(ع) در روایتی به مفضل فرمود: می بینم آخرالزمان زمانی که فرزندم مهدی(ع) ظهور
کرد، در میان اصحابش همان 313 نفر نامه ای از جیبش درمی آورد و حکمی را می خواند
که به جز 12 نفر همه برمی گردند و می روند در عالم برگردند، ببینند کسی بهتر از امام
زمان(ع) است یا نه که تا عصر نشده، همه آنها برمی گردند.
این
روایت به این معناست که یعنی در وهله اول آنها هم طاقت حکم امام را ندارند امام صادق(ع)
در ادامه این روایت فرمودند آن دستوری که امام بر اصحاب می خواند، من می دانم
چیست، اما به تو نمی گویم.
همراه
امام عصر(ع) بودن در زمان کنونی یک علامت دارد و آن این است؛ کسانی می تواند همراه
امام باشند که همراه با ولی فقیه باشد و در کنار او طاقت بیاورد که این همراهی
جلوه کوچکی از ولایت الهی است.
در
این رابطه امام زمان(ع) در توقیعی فرمودند: "در زمان غیبت رجوع کنید به ولی
فقیه که هرکس او را رد کند، ما را رد کرده است." بنابراین اگر قرار باشد شیعه
قبل از امام زمان(ع) حکومت تشکیل دهد، باید از این حکومت دفاع کنید.
منبع:شبستان