حضرت باقر(ع) فرمودند: پدرم براى من حدیث کرد، از جدم از رسول خدا(ص) که چون روز قیامت بر پا شود، براى هر یک از انبیاء و مرسلین منبرى از نور نصب مى کنند و منبر من در آن روز از همه منابر بلندتر است. و پس از آن خداوند می فرماید: «یا مُحَمدُ اخْطُبْ! اى محمد خُطبه بخوان!» و من خطبه اى می خوانم که هیچ یک از انبیاء و رسل همانند آنرا نشنیده اند.
و سپس براى هر یک از اوصیاء پیمبران منبرى از نور نصب مىکنند و براى وصى من على بن أبى طالب در وسط آن منبرها منبرى از نور نصب مى کنند، و منبر او از همه منبرهاى آنان بلندتر است. سپس خداوند می فرماید: «یا على اخطُب! اى على خطبه بخوان!» پس على خطبه اى می خواند که هیچ یک از اوصیاء پیامبران همانند آن را نشنیده اند.
و پس از آن براى اولاد انبیاء و مرسلین منبرهائى همانند آن منبرها نصب مى کنند. و براى دو فرزند و دو سبط من و دو ریحانه من در ایام حیات و زندگانیم، منبرى از نور مى باشد. سپس به آن دو گفته مى شود: «اخطُبا! خطبه بخوانید!» پس آنان دو خطبه می خوانند که هیچ یک از اولاد انبیاء و مرسلین همانندش را نشنیده اند.
«ثُم یُنَادى المُنادى وَ هُوَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السلَامُ: أَینَ فاطمةُ بِنتُ مُحَمدٍ؟ أَینَ خدیجَةُ بِنتُ خُوَیلِدٍ؟ أَینَ مریمُ بِنتُ عمرانَ؟ أَینَ آسیةُ بِنتُ مُزاحمٍ؟ أَینَ أُم کُلثُومَ أُم یَحیى بنِ زکریا؛ پس منادى که جبرئیل(ع) است ندا کند: کجاست فاطمه دختر محمد؟ کجاست خدیجه دختر خویلد؟ کجاست مریم دختر عمران؟ کجاست آسیه دختر مزاحم؟ کجاست ام کلثوم مادر یحیى ابن زکریا؟» و همگى بر مى خیزند.
در این حال خداوند تبارک و تعالى می گوید: اى اهل جمع و اى مجتمعین در محشر! امروز کَرَم براى کیست؟! محمد و على و حسن و حسین می گویند: «الله الواحدِ القهارِ: کَرم فقط از خداوند واحد قهار است.» خداوند می گوید: اى اهل محشر! من کرم را براى محمد و على و حسن و حسین و فاطمه قرار دادم! اى اهل محشر! اینک سرهاى خود را فرود آورید و چشمان خود را فرو افکنید که فاطمه به سوى بهشت می رود.
در این حال جبرئیل براى او یک ناقه از ناقههاى بهشتى را مى آورد که دو پهلویش فرو هشته است و دهانهاش از لؤلؤ تر است و بر روى آن ناقه، جهازى از مرجان است و آن ناقه در برابر حضرت زهرا می خوابد و حضرت بر آن سوار مىشوند و خداوند یک صدهزار فرشته بر مى انگیزد تا از جانب راست او حرکت کنند و یک صد هزار فرشته دیگر بر مى انگیزد تا از جانب چپ او حرکت کنند و یک صد هزار فرشته دیگر بر مى انگیزد تا فاطمه را بر روى بال هاى خود می گیرند و حرکت داده و تا درِ بهشت مى آورند. چون به درِ بهشت می رسد، نگاهى به این طرف و آن طرف مى افکند.
خداوند خطاب می کند: اى دختر حبیب من! علت این توجهت به اطراف چیست؟ در حالی که من تو را به بهشت خودم دلالت کردم! فاطمه می گوید: اى پروردگار من! من دوست دارم که قدر و منزلت من در امروز شناخته شود! خداوند می فرماید: اى فاطمه، اى دختر حبیب من! برگرد و ببین که در قلب هر که محبت تو یا محبت یکى از ذریه تو باشد، دست او را بگیر و داخل در بهشت بنما!
حضرت باقر(ع) گفتند: اى جابر سوگند به خداوند که فاطمه در آن روز چنان شیعیان و محبان خود را جدا می کند همانند پرنده اى که دانه هاى خوب را از دانه هاى بد جدا می کند. چون فاطمه با شیعیان خود به درِ بهشت برسند، خداوند در دل آنها مىاندازد که نگاهى به اطراف بنمایند، و چون به اطراف نظر کنند، خداوند می فرماید: اى محبان من! سبب التفات و توجه شما چیست؟! من که فاطمه دختر حبیب خود را شفیع شما قرار دادم! شیعیان می گویند: اى پروردگار ما دوست داریم که قدر و منزلت ما در امروز شناخته شود!
خداوند می فرماید: اى حبیبان من! برگردید و نظرى بیفکنید و ببینید، هر کس شما را به جهت محبت به فاطمه دوست داشته است، هر کس شما را به جهت محبت به فاطمه غذا و طعام داده است، هر کس شما را به جهت محبت به فاطمه پوشانیده است و هر کس شما را به جهت محبت به فاطمه آشامیدنى خورانده است؛ نظر کنید و ببینید، هر کس به جهت محبت به فاطمه زشتى و غیبتى را از شما برگردانیده است؛ دست او را بگیرید و داخل در بهشت بنمائید!
حضرت باقر(ع) فرمودند: سوگند به خدا که در میان مردم غیر از کافر و منافق و شک کننده در امر توحید هیچ کس باقى نمى ماند و چون اینان را در دوزخ ببرند، در میان طبقات آن ندا کنند ـ همانطور که خداى تعالى فرموده است: «فما لنا مِن شافعین* و لا صدیقٍ حَمیمٍ. [آیه 100 و 101، از سوره الشعراء]؛ از براى ما هیچ شفیعى نیست و هیچ دوست مهربانى نیست.»
«فَلو أَن لَنَا کَرةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ. [آیه 102، از سوره الشعرآء]؛ اى کاش براى ما یک بازگشت به دنیا بود، تا از مؤمنان بودیم.» حضرت فرمودند: هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ! از آنچه طلب مىکنند منع مى شوند. «و لَو رُدوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ إِنهُمْ لَکذِبُونَ. [آیه 28، از سوره الانعام] و اگر آنها را به دنیا برگشت دهند، هر آینه به همان کارهائى دست می زنند که از آن نهى شدهاند و آنان از دروغگویانند.»
موقف حضرت زهرا(س) در قیامت
و در «علل الشرآئع» از ابن متوکل از سعد از ابن عیسى از ابن سنان از ابن مُسکان، از محمد بن مسلم روایت کرده است که گفت: من از حضرت باقر(ع) شنیدم که مىگفت: براى فاطمه در روز رستاخیز موقف خاصى، در درِ جهنم است. چون روز قیامت شود، در پیشانى هر کسى نوشته مىشود که این مؤمن است و یا کافر است و به محبى که گناهانش بسیار باشد، امر مى شود که به آتش برود.
چون فاطمه بر روى پیشانى او می خواند که: محب نوشته است، می گوید: «إلهى و سیدى سَمیتَنى فاطمةَ و فَطَمتَ بى من تولانى و تَوَلى ذُریتى مِن النارِ! وَ وعدُکَ الحَق وَ أَنتَ لَا تُخلِفُ المیعادَ: اى خداى من و آقاى من! تو مرا فاطمه نام گذاردى و به واسطه من هر کسى ولایت من و ولایت ذریه مرا داشت از آتش بر کنار داشتى! و وعده تو حق است و تو خلف وعده نمى فرمائى.»
خداوند عز و جل مى فرماید: «صَدَقْتِ یَا فَاطِمَةُ؛ إنى سَمیْتُکِ فَاطِمَه وَ فَطَمْتُ بِکِ مَنْ أَحَبکِ وَ تَوَلاکِ وَ أَحَب ذُریتَکِ وَ تَوَلاهُمْ مِنَ النارِ! وَ وَعْدِىَ الْحَق وَ أَنَا لَا أُخْلِفُ الْمِیعَادَ: اى فاطمه راست مى گوئى؛ من نام تو را فاطمه (یعنى بُرنده و جدا کننده از آتش) گذاردم و به واسطه تو هر کس تو را دوست داشته باشد و ولایت تو را داشته باشد، و ذریه تو را دوست داشته باشد و ولایت آنها را داشته باشد، من آنها را از آتش جدا مى کنم! و وعده من حق است و من خلف وعده نمىکنم!»
و این بنده خودم را امر به آتش کردم، تا تو درباره او شفاعت کنى و شفاعت تو را بپذیرم تا اینکه براى فرشتگان من و پیغمبران من و مرسلینِ از جانب من و براى اهل موقف، موقف خاص تو نسبت به من و مکانت و منزلت تو در نزد من مبین و روشن گردد پس در پیشانى هر کس مؤمن نوشته شده بود، دست او را بگیر و او را داخل در بهشت بنما!
منبع:قدس
211008