الف) در رابطه با معناي كلمه «قوام» آمده است: «القوام من القيام و هو اداره المعاش»؛ يعني، «قوّام» مشتق شده از «قيام» و آن به معناي اداره امور زندگي است، (تفسير الميزان، ج 4، ص 215).
ب ) گستره اين حكم محدود به روابط خانوادگي است. به عبارت ديگر اين آيه، بيانگر برتري مطلق مرد نسبت به زن نيست و تنها مسؤوليت مرد در سرپرستي كانون خانواده را بيان نموده و به دنبال آن، به برخي از توابع اين مسؤوليت (مانند لزوم تأمين نيازهاي اقتصادي خانواده) اشاره ميكند.
ج ) فلسفه اين حكم آن است كه به طور طبيعي مرد، توانايي بهتري براي اداره خانواده و تأمين نيازمنديهاي آن دارد. از طرف ديگر زن نيازمند محيطي امن همراه با آسايش كافي است تا در پرتو آن، بتواند به انجام وظايف ديگري كه در نظام آفرينش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل، رشد و تربيت فرزند و...) بپردازد. بنابراين رياست و مسؤوليت مرد و در راستاي آن تلاش براي اداره و تأمين نيازهاي خانواده، نه تنها امري شرعي؛ بلكه حقيقتي تكويني و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است.
د ) در همين آيه دو فلسفه براي مديريت و سرپرستي مرد نسبت به زن بيان شده است:
1- « بما فضل الله بعضهم علي بعض» به دليل امتيازهايي كه خداوند براي برخي از بندگانش قرار داده است.
2- «و بما انفقوا» به جهت اين كه مخارج زندگي زن و نفقه او به عهده مرد است.
هـ ) تجربه نشان داده است كه زن با صورت فطري، جوري آفريده شده كه نيازمند تكيه نمودن بر مرد و اتكاء به مديريت اوست. امروزه حتي زنان غربي از جابجايي مسؤوليتهاي زن و مرد و پذيرش اداره زندگي و شكستن حقوق مرد در روابط خانوادگي و بياعتنايي به مسؤوليت مرد در سرپرستي و اداره كانون خانواده، به ستوه آمدهاند.
اسلام با سپردن مديريت و سپردن خانواده به مردان، تمامي مناسبات ميان مرد و زن و تفاوت در روحيات و آفرينش آنان را رعايت كرده است.
منبع:جام
211008