20 مهر 1400 6 (ربیع الاول 1443 - 20 : 15
کد خبر : ۲۴۰۴۵
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۷
بالاترين امتحان صدیقه طاهره(س) پذيرش ولايت مولانا اميرالمؤمنين(ع) و امامت آن حضرت بعد از نبي اکرم(ص) است. ايشان مأمور بودند که با تمام وجود از اين مقام حمايت کنند و خلافت بلافصل حقانيت علی(ع) را با مبارزات قولي و عملي خويش تثبيت کنند.

عقیق: استاد سطح عالی حوزه اظهار داشت: بالاترين امتحان صدیقه طاهره(س) پذيرش ولايت مولانا اميرالمؤمنين(ع) و امامت آن حضرت بعد از نبي اکرم(ص) است. ايشان مأمور بودند که با تمام وجود از اين مقام حمايت کنند و خلافت بلافصل حقانيت علی(ع) را با مبارزات قولي و عملي خويش تثبيت کنند.

هم بوي بهار نوروز و هم بوي خزان فاطمي استشمام ميشود. خوب که توجه ميکني، بوي حزن خزان، دل و دماغ فرح بهار را گرفته است. اصلاً حس عجيبي است. بگذاريد توصيفش نکنيم.

امسال سال دومي است که دخت رسول الله(ص) ميهمان سفره هاي هفت سين ما ايرانيان است. اما چه ميهماني تلخي...! مادري که به ستون بستر تکيه زده و به جاي خويش، براي عافيت همسايگانش دعا ميکند.

امسال از پارسال گوشهگیر تر شدهایم. مادر هجده سالهمان لااقل سال گذشته هنگام ذکر "حوّل حالنا"ی تحویل سال با ما بود ولی امسال... .

اصلاً امسال به جای سفره هفت "سین" در اتاق پذیرایی، سفره‏ای هفت "میم" در سرسرای قلب میگسترانیم. آری سنبلی از مادر، مدینه، میخ، محسن، ماتم، معجر، مشکی" را میچینم.

قديميها چه خوش ميگفتند: "مادر مرده، عيد چه ميفهمد؟!". بيخود نيست که عيد هم حال و حوصله عيد بودن را ندارد.

عزاي درونمان بهانهاي شد تا در آستانه شهادت بهانه خلقت، مادر ابديت، صديقه کبري، فاطمه زهرا(س) مروري بر زيارتنامه حضرتش بيندازيم تا علاوه بر شور فاطمي، شعور فاطمي خويش را تقويت سازيم.

در همين راستا به سراغ «حجت الاسلام والمسلمين استاد محمدباقر تحريري» استاد سطح عالي حوزه علميه، رفتيم تا گفتگويي هرچند کوتاه اما صميمانهاي انجام دهيم.

وي در سال 1334 در تهران و در خانوادهاي روحاني به دنيا آمد. والد گرامياش با شيخ رجبعلي خياط حشر و نشر داشت و پاي درس بزرگاني همچون مراجع عظام تقلید حضرات آیات بروجردي، امام خميني، گلپايگاني و نجفي مرعشي عمر گذرانده بود.

همين روحيه معنوي پدر، فرزند را در سن 14 سالگي به سوي حوزه عليمه ملا محمد جعفر سوق داد.

در دوران طلبگياش از اساتيدي نظير حضرات آيات فاضل لنکراني، مظاهري اصفهاني، جوادي آملي، حسن زاده آملي، علوي گرگاني، گرامي، مصباح يزدي، ستوده، دوزدوزاني، صلواتي، محمدي گيلاني، اميني، استادي و سيدابوالفضل موسويتبريزی بهره برد اما 17 سال از عمرش را پاي منبر و درس مرحوم آيت الله بهجت گذراند.

آنچه در پي ميآيد، ماحصل گفتگو با حجت الاسلام والمسلمين استاد محمدباقر تحريري ميباشد:

٭ قبل از ورود به تفسير زيارتنامه حضرت صديقه کبري(س)، فضايل اين بزرگ بانوي عالم بشريت را به صورت اجمالي بيان بفرماييد.

بسم الله الرحمن الرحيم. زهراي مرضيه(س) فضايل بيشماري دارند. براي فضايل ايشان همين بس که اولاً "سوره کوثر در شأن و منزلت ايشان بر پيامبر اکرم(ص) نازل شده" و ثانياً "در فضايلي، با پدر بزرگوار، همسر و فرزندانشان مشترک هستند".

آياتي از قرآن کريم در بيان فضايل اين بانوي مکرمه آمده که در آن فضايل، اشتراک حضرت زهرا(س) را با اين بزرگواران بيان مي‌کند.

٭ نمونه اي از اين آيات را اشاره ميکنيد؟

بله، حتما. از جمله آنها ميتوان به آيات مباهله، تطهير، ذوي القربي و اغلب آيات سوره مبارکه انسان اشاره کرد که قطعاً شامل حال حضرت زهرا(س) مي‌شود و در ذيل اين آيات، روايات متعددي از اهل سنت و شيعه در شان آن حضرت وارد شده است.

٭ همانطور که مستحضر هستيد، حضرت فاطمه(س) داراي اسامي بسيار هستند. دليل اين تعدد نام چيست؟

از زبان نبي اکرم(ص)، اميرالمؤمنين(ع) و اهل بيت(ع) روايات متعددي درباره فضايل حضرت صديقه طاهره(س) وارد شده است.

يکي از فضايل آن حضرت، دارا بودن اسامي متعدد است که هر يک از اين اسامي دلالت بر فضيلت و کمال خاص ايشان مي‌کند.

٭ آيا ميتوان صديقه کبري را مظهر صفات خداوند باري تعالي معرفي کرد؟

دقيقا همينطور است. سوال بسيار مهمي مطرح کرديد. اصلاً علامه مجلسي در بحار الانوار به نقل از پيامبر گرامي اسلام(ص) آورده است که «إِنَّ اللّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ، وَ يَرْضى‏ لِرِضاها ؛ خداوند متعال با غضب فاطمه غضب مي‌کند و با خشنودي او خشنود مي‌شود»[1].

اين حديث که در کتب اهل سنت نيز آمده، بر مظهر اوصاف جمال و جلال الهي بودن اين وجود شريف دلالت دارد. اين بدين معناست که رضايت حضرت فاطمه زهرا(س)، نمودار اوصاف جمال و غضب وي، نمودار اوصاف جلال الهي است.

در روايت ديگري در ذيل آيه «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعين» [2] از معصوم(ع) پرسيدند که خداوند ميفرمايد «وقتي فرعونيان ما (خداوند) را ناراحت کردند، ما از ايشان انتقام گرفتيم»؛ آيا خداوند ناراحت و غضبناک مي‌شود تا انتقام بگيرد؟ حضرت فرمودند: "إن الله عزوجل لا يأسف كأسفنا، و لكنه خلق أولياء لنفسه، يأسفون و يرضون، و هم مخلوقون مربوبون، فجعل رضاهم رضا نفسه، و سخطهم سخط نفسه، لأنه جعلهم الدعاة إليه، و الأدلاء عليه، فلذلك صاروا كذلك‏ ؛ خداوند مانند ما ناراحت نمي شود لکن بندگان خاصي را آفريده است که ايشان بطور کامل تحت تربيت خداوند قرار گرفته اند و اينها به گونه اي شده اند که خداوند متعال رضايت ايشان را رضايت خودش و ناراحتي ايشان را ناراحتي خود در بين انسانها معرفي کرده است"[3].

حضرت زهرا(س) يکي از اين افراد هستند که تحت تربيت خاص خداوند متعال قرار گرفته است و اوصافش مظهر اوصاف الهي است. صراحتاً ميتوان گفت که حضرت زهرا(س) از هر جهت الگو هستند.

٭ حضرت فاطمه(س) فقط يک زيارتنامه دارند؟

خير، براي ايشان چند زيارت نقل شده است. مرحوم شيخ عباس قمي(ره) اين زيارت مفصل را در مفاتيح الجنان، بعد از کيفيت زيارت نبي اکرم(ص) آورده و دو زيارت کوتاه تر را نيز در اعمال زيارات ائمه(ع) در ايام هفته ـ که روز يکشنبه بعد از زيارت امير المؤمنين خوانده مي‌شود ـ نقل کرده است.

اين دو زيارت با سلام بر حضرت زهرا(س) شروع مي‌شود و مضمون اول اين زيارات شبيه به هم است که مي‌گوييم: «يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّهُ الَّذي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ، فَوَجَدَكِ‏ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً»[4].

تا آنجايي که بنده ادعيه را بررسي کردهام، چنين تعبيري در زيارات ساير ائمه(ع) وجود ندارد.

٭ علما تفاسير مختلفي براي "يا مُمْتَحَنَةُ..." دارند. اين بند از زيارت از نگاه شما داراي چند برداشت است؟

اين عبارت را به دو صورت مي‌توان خواند:

نخست؛ قرائت سطحي است که ما در متن زيارت دقت نکنيم و به اين صورت بخوانيم: "اي بانويي که خداوند قبل از اينکه شما را بيافريند امتحانتان کرد".

اگر ما اين برداشت ابتدايي را داشته باشيم و بگوييم "خداوند متعال حضرت زهرا(س) را قبل از اينکه خلق نمايد امتحان کرده است"، اين امتحان را بايد توجيه کنيم و مراد از اين خلقت را بايد قبل از خلقت مادي آن حضرت بدانيم. در اين نوع از برداشت بايد بگوييم "حضرت زهرا قبل از خلقت مادي خلقت ديگري نيز داشته اند".

روايات زيادي در اين زمينه داريم که با تعبيرات مختلف بيانگر اين است که نبي اکرم(ص) و اهل بيت(ع) به ويژه حضرت زهرا(س)، قبل از خلقت مادي، خلقت نوري داشته اند. اين روايات بيانگر اين مطلب است که خلقت خداوند متعال محدود به عالم ماده و جسماني نيست.

٭ از اين برداشت اول،  توضيح جامعتري میفرمایید؟

ببينيد، خداوند متعال عوالم متعددي دارد که آن عوالم قبل از عالم ماده بوده و بسيار وسيعتر و والاتر است. جنبه تجردي دارد و بر عالم ماده محيط است، يعني احکام عالم ماده را دارا نيست.

گاهي در روايات تعبير به خلقت روح شده که روح ما قبل از اين عالم وجود داشته گاهي تعبير به نور شده و گاهي تعبير به اشباح نور شده است.

اين تعبيرات مختلف بيانگر خلقت عالي قبل از خلقت مادي اين بزرگواران است که اين «قبليت» هم قبليت رتبي است؛ چراکه در عوالم قبل از عالم ماده، زمان «نيست» مي‌شود و قبليت رتبي، شرافت عالم ديگر را نسبت به اين عالم و تقدم وجودي آن عالم نسبت به اين عالم را بيان مي‌کند. البته احکام ديگري نيز دارد که اينجا در مقام بيان آن نيستيم.

حضرت زهرا(س) نيز چنين خلقتي دارند و به طور خاص براي خلقت نوري ايشان در روايات مطالبي مختلفي بيان شده است[5].

خداوند در شب معراج نبي مکرم(ص) را وارد بهشت کردند و ايشان از ميوههاي بهشتي تناول کردند «لَمّا عُرِجَ بي إِلَى السَّماءِ، أَخَذَ بِيَدي جَبْرَئيلُ عليه السلام فَأَدْخَلَنِي الْجَنَّةَ، فَناوَلَني مِنْ رُطَبِها، فَأَكَلْتُهُ، فَتَحَوَّلَ ذلِكَ نُطْفَةً في صُلْبي فَلَمّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ، واقَعْتُ خَديجَةَ، فَحَمَلَتْ بِفاطِمَةَ عليها السلام؛ فَفاطِمَةُ حَوْرآءُ إِنْسِيَّةٌ»[6].

بعد از اينکه حضرت محمد(ص) ميوههاي بهشتي را در شب معراج تناول کردند، نور حضرت زهرا(س) در حضرت خديجه منعقد شد. يکي از جهات نوري بودن حضرت زهرا(س) را همين مبدأ تکون ماديشان از عالم بهشت مي‌دانند.

البته ما اين مطلب را درک نمي کنيم که اين بهشت چگونه بهشتي است و ميوه بهشتي که در شب معراج خورده شده چگونه ميوه اي بوده است.

قابل درک نيست که چگونه تبديل به نطفه شد و جنبه جسمانيت مطهر حضرت زهرا(س) شکل گرفت. به نوعي يک تصرف غيبي خاص براي انعقاد نطفه حضرت صديقه طاهره(س) و شکل گرفتن وجود مادي ايشان مطرح است.

اين مطلب نيز يک نوع قبليت منشأ خلقت حضرت زهرا(س) را نشان مي‌دهد. البته در تکون جنبه مادي ائمه هم رواياتي هست که حقيقت آن روايات را ما درک نمي کنيم اما نسبت به حضرت زهرا(س) روايات مفصلتري بيان شده که اين مسأله روايت نوري حضرت زهرا است.

٭ مراد از امتحان چيست؟

سوال بجايي بود. در اينجا پرسشهايي مطرح مى‏شود كه امتحان الهى در عوالم نورى و تمثّلى و يا برزخى چگونه بوده است؟ مراد از آن چيست؟ آيا امتحان جز با دار تكليف و عالم مادّه سازگار است؟

در جواب بايد گفت، اينكه نحوه امتحان چگونه بوده براى ما معلوم نيست لکن مسلّماً متناسب با عالم مدنظر بوده است. دار تكليف و عالم مادّى به تناسب خود؛ و در عوالم نورى و يا برزخى به تناسب خود.

براى مخلصين (به فتح لام) به طريقى؛ و براى غير مخلَصين به طريق ديگر. امّا شايد بتوان گفت: امتحان الهى در خلقت نورى همان پيمان و «عهد عبوديّتى» باشد كه خداوند از فرزندان آدم(ع) گرفت، چنانكه مى‏فرمايد: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ، أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ، إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ، وَ أَنِ اعْبُدُونِي، هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ ؛ اى فرزندان آدم، آيا از شما عهد و پيمان نگرفتم كه شيطان را بندگى نكنيد، كه وى دشمن آشكار شماست. و مرا بندگى كنيد كه اين صراط مستقيم و راه راست است»[7].

ممكن است مراد، امتحان الهى باشد كه به صورت "اخذ ميثاق" از فرزندان آدم(ع) بوده است. چنانكه مى‏فرمايد «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ، وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ قالُوا: بَلى‏ ؛ و هنگامى كه پروردگارت از صلب فرزندان آدم، ذرّيّه و نسل آنها را برگرفت و آنها را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بله»[8].

و نيز ممكن است مراد از امتحان الهى، همان "ميثاق غليظ" و پيمان محكمى باشد كه از عدّه‏اى از انبياى برجسته و يا از همه انبيا گرفته شده، پس از حضرت فاطمه(س) نيز به لحاظ قرين بودن با انبياى برجسته، اخذ شده باشد. چنانكه مى‏فرمايد «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ، وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً، لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ، وَ أَعَدَّ لِلْكافِرِينَ عَذاباً أَلِيماً ؛ و هنگامى كه از پيامبران عهد و ميثاق گرفتيم و هم از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، از همه پيمان محكم گرفتيم، تا خداوند از راستگويان در مورد گفتار صدقشان باز پرسد، و براى كافران عذاب دردناك آماده كند»[9].

در نهايت، شايد بتوان گفت موضوع عهد عبوديّت أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ ...، گرفتن ميثاق مطلق (از تمامى فرزندان آدم(ع))؛ و اخذ ميثاق از انبيا، يك پيمان نيست بلكه سه پيمان جداگانه است. گويا هر كدام از آنها در عالم و خلقتى از مراحل خلقت نورى بوده است، واللّه أعلم.

به هر حال، بيانات فوق به يك سوى امتحان اشاره دارد و سوى ديگر كه جلوه خارجى امتحان است در عالم مادّه واقع مى‏شود. در قيامت نيز از نتيجه آزمايش سؤال مى‏گردد.

٭ برداشت دوم از "يا مُمْتَحَنَةُ..." در زيارتنامه حضرت صديقه کبري(س) چيست؟

و اما برداشت دوم که به نظر من دقيق تر است، چنين ميباشد که در اين فراز از زيارتنامه، مسأله امتحان آن حضرت در آن عالم بيان نميشود زيرا عبارت به اينگونه است که "امتحنک الله" يعني خدا شما را امتحان کرد. کدام خدا؟ عبارات بعدي صفت خداست نه صفت امتحان: «الَّذي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ ؛ خدايي که شما را خلق کرد قبل از اينکه شما را خلق کرده باشد». صفت خداست که آن خلقت نوري را هم بيان مي‌کند.

اما بحث امتحان در آن عالم را بيان نميکند و در ادامه مي گوييم «فَوَجَدَكِ‏ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً؛ خدا شما را نسبت به آن امتحان، صابر يافت» و خدا مقام صبر و ممتحن بودن ايشان که مقامات بالايي است را بيان مي کند.

٭ منظور از امتحان در برداشت دوم چه ميباشد؟

مي‌خواهيم وصف يادشده از حضرت زهرا(س) را در زندگي خود الگو قرار دهيم. بالاترين امتحان ايشان پذيرش ولايت مولانا اميرالمؤمنين علي(ع) و امامت آن حضرت بعد از نبي اکرم(ص) است. ايشان مأمور بودند که با تمام وجود از اين مقام حمايت کنند و خلافت بلافصل حقانيت اميرالمؤمنين(ع) را با مبارزات قولي و عملي خويش تثبيت کنند.

اين امتحان، اتمام حجتي بر امت اسلامي ـ چه در آن زمان و چه در زمانهاي بعد ـ بود که البته حضرت صديقه طاهره(س) با تمام وجود مشکلاتي که در اين مسير براي ايشان بهوجود آمد را تحمل کردند.

در روايات شيعه و سني اين معنا نقل شده است که «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية ؛ کسي که بميرد و امام زمانش را نشناسد گويا در زمان جاهليت مرده است»[10]. با توجه به حديث مذکور، اين سؤال مطرح مي‌شود که امامِ حضرت زهرا(س) ـ که شهيده از دنيا رفتند ـ چه کسي بوده است؟!

با توجه به آيه تطهير قطعاً ايمان ايشان در رأس ايمان همه اصحاب بوده است. پس در اين مسأله شکي نيست. بنابراين امام ايشان کسي جز اميرالمؤمنين علي(ع) نبوده و  اين معنا نيز دليلي بر اثبات امامت علي بن ابي طالب(ع) بعد از نبي مکرم اسلام(س) است.

در نهايت، به دليل اينکه زهراي مرضيه(س) بعد از نبي مکرم اسلام(س) جايگاه خاصي در بين امت اسلامي داشتند، اين جايگاه در زيارت ايشان آمده است. درحالي که در زيارات ساير ائمه(ع) اين خصوصيت نيامده و شايد علت اصلي آن اين نکته باشد که مي‌خواهند جايگاه حمايت حضرت زهرا(س) از امام زمانش را بيان کنند تا اين جايگاه به تمام معنا حفظ شود و ظهور پيدا کند.

ديگران هم اگر بخواهند مسير صحيح نبي مکرم اسلام(ص) را ادامه بدهند، بايد با امام زمانشان پيش بروند که اين مسير صحيح بعد از آن حضرت، جز اميرالمؤمنين(ع) نبوده است و بايد به اين مسأله معتقد بشويم.

٭ در فرازهای بعدی زیارتنامه، بحث پذیرش ولایت و تطهیر در پرتو ولایت مطرح شده است. این تطهیر ولایت به چه معناست؟

«وَ زَعَمْنا أَنّا لَكِ أَوْلِياءُ وَ مُصَدِّقُونَ، وَ صابِروُنَ لِكُلِّ ما أَتانا بِهِ أَبُوكِ، وَأَتانا بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنا بِتَصْديقِنا لَهُما، لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ ؛ ما گمان مى‏كنيم كه دوستداران توايم و [مقام و عظمت تو در نزد خدا را] باور داريم، و بر تمام آنچه پدر بزرگوارت و وصىّ و جانشين او آورده استقامت مى‏ورزيم، لذا از تو درخواست مى‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايى، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتاً به ولايت تو پاكيزه گشتيم».

انسان در اين عالم يا بايد خودش را تحت ولايت خدا قرار دهد و يا شيطان. قرآن کريم نيز اين دو ولايت ـ اولياء الشيطان و اولياء الله ـ را بيان مي‌کند. تحت ولايت خداوند رفتن به اين معناست که براي خدا؛ خالقيت، ربوبيت و معبوديت مطلق قائل شويم. ربوبيت و معبوديت مطلق به اين معناست که لحظه به لحظه نظام خلقت را در همه شئون، تحت خلقت و تدبير خداوند بدانيم.

خداوند متعال براي انسان تدبير خاصي قرار داده پس تنها خداوند است که حق قانونگذاري دارد و اين قانونگذاري براي رسيدن به هدف مطلوبي میباشد که او براي ما قرار داده است. اين قانون گذاري و سرپرستي انسان از طريق وسايلي صورت مي گيرد.

ولايت الهي در تکوين و تشريع، جاري و ساري است. خداوند کارهايش را در عالم تشريع به واسطه انبيا(ص) بيان مي‌کند که اگر کسي ولايت خداوند متعال را بطور مطلق قبول کند بايد ولايت اولياءش را هم به طور مطلق قبول کند. لازمه اين ولايت، اطاعت و لازمه طاعت از رسولش چنين بُوَد که هر چه فرمود از آن تبعيت کنيم.

ولايت در تشريع و اطاعت، از  اقسام ولايت خداوند متعال است که براي پيامبر اکرم(ص) نيز اين ولايت را قرار داده است و پيامبر(ص) طبق بيانات مختلف ائمه(ع)، اهل‏بيت(ع) را در همه شئون؛ مرجع ديني، سياسي و قضايي ما قرار داده اند. يعني  اگر ما بخواهيم ولايت نبي مکرم اسلام(ص) که ولايت خداوند است را بپذيريم، بايد تحت ولايت ائمه معصومين(ع) باشيم و در اين صورت زهراي مرضيه(س) با اينکه به حسب ظاهر مقام امامت را ندارند اما مقام ولايت را دارند.

اين بدين معناست که بايد متقاعد شويم حضرت صديقه کبری(س) از مطهرين هستند و فرمايش ايشان مطابق فرمايش پيامبر(ص) است. کسي که ولايت الهي را با اين خصوصيات بپذيرد، طهارت روح و جسم پيدا مي‌کند.

بنابراين وقتي ولايت حضرت فاطمه(س) در طول ولايت پيامبر اکرم(ص) شد و ما ولايت آن حضرت را با اين خصوصيات پذيرفتيم، پاک و طاهر ميشويم. پذيرش اين ولايت و طهارت اوليه مترتب بر اين ولايت، زمينه اي است که انسان به مراتب طهارت و ولايت بالاتر از مرتبه اوليه برسد. البته اين مقوله، بحث هاي خاصي دارد و سير کمالي انسان را بيان مي‌کند.

به طور خلاصه، سير کمالي انسان اينگونه است که با پذيرش "ولايت الهي و اوليائش" شروع میشود و با رسيدن به "ولايت خدا و اوليائش" و "کشف ولايت الهي و اوليائش" خاتمه مييابد.

٭ سخن آخر؟

اين مطلب خلاصه مضمون زيارت حضرت زهرا(س) است که بحث مفصلي دارد و از محضر صديقه طاهره(س) خاضعانه مي‌خواهيم که با عناياتشان از ما دستگيري کنند و ما را تحت ولايت خودشان قرار بدهند.

اميد داريم، آن ولايتشان را هم در اين عالم و هم در عالم ديگر براي ما اعمال کنند ـ که ولايتشان در عالم ديگر به واسطه شفاعت، ظهور پيدا مي‌کند ـ و لذا يکي از خصوصيات آن حضرت شفيعه بودن ايشان است که همه قبول دارند.

ايشان شفيعه روز جزا هستند و اين را نوعي ظهور ولايت حضرت فاطمه(س) مي‌دانند که جنبه نجات دادن افراد و رساندن آنها به سعادت واقعيشان را در بر دارد که در بحث شفاعت و نحوه ظهورش بحث علمي خاصي مطرح است.

٭ از اینکه وقتتان را در اختیار بنده قرار دادید سپاسگزارم.

برای شما آرزوی موفقيت دارم.



پينوشت ها:

[1]. بحار الانوار، جلد 43، صفحه 19، روايت 2

[2]. سوريه زخرف، آيه 55

[3]. البرهان في تفسير القرآن، جلد ‏4، صفحه 875

[4]. بحار الانوار، جلد 100، صفحه 194، روايت 11

[5]. رک؛   جلوه نور، ؛ آيت الله سعادت پرور ص: 17

[6]. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 4، روايت 2

[7]. سوره يس، آيه60

[8]. سوره اعراف، آيه 172

[9]. سوره احزاب، آيات 7 و 8

[10]. مسند أحمد، جلد 4، صفحه 96 /// الكافي، جلد 1، صفحات 371، 374، 376، 378، 397 /// الكافي، جلد 2، صفحات 18 و21 /// قرب الأسناد، صفحه 351 /// الإفصاح للمفيد، صفحه  328/// الاختصاص، صفحه 268.

منبع:حوزه

211008

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: