ظاهر آیات 35 و 36 سوره بقره بر این دلالت
دارد که حضرت آدم(ع) دچار لغزش و نافرمانی شد و به درختی که از آن نهی شده بود،
نزدیک گردید؛ آیا این با عصمت پیامبران سازگار است؟
مفسران در بهشت برزخی قائل به تکلیف نیستند، نهی مزبور را
نیز ارشادی گرفته اند.
دستور
ارشادی مانند امر و نهی طبیب به بیمار است که به او دستور خوردن فلان غذا یا ترک
آن را می دهد.
اطاعت
دستور پزشک، واجب جداگانه ای نیست و بیمار اگر آن را عمل نکند، کیفر ندارد، هر چند
به زیان ناپرهیزی مبتلا می شود و با سرپیچی از دستور او خود را گرفتار می کند.
از
این رو گفته اند: کار
حضرت آدم از قبیل "ترک اولی" است، یعنی ترک آن کار، از انجام آن بهتر بوده
است و گرنه وجوب و حرمت تشریعی در کار نیست و ثواب و عقابی بر آن مترتب نمی شود.
افزون
بر این ها، در سراسر زندگی پیامبران و برنامه های آنان، حکمت و اسراری نهفته است
که نیل به آن، میسور همگان نیست؛ برای مثال ذیل آیه "...وعصی ء ادم ربه
فغوی"(1)، حدیثی از امیرمومنان(ع) به این مضمون رسیده است: اما لغزش های
پیامبران و آنچه خدا در کتابش بیان فرموده است، از محکم ترین و روشن ترین دلایل بر
حکمت روشن و قدرت قاهر و عزت ظاهر اوست، زیرا خدا می داند که براهین و معجزات و
استدلال های پیامبران، در قلب امت ها بزرگ می نماید و چه بسا برخی به الوهیت
انبیاء معتقد شوند، آن سان که نصارا در حق عیسی بن مریم غلو کرده و به الوهیت او
گرویدند.
از
این رو، خدا لغزش های جزئی پیامبران را بیان می کند تا به مردم بفهماند که انبیا،
از کمال مطلق که ویژه خدا است، تخلف دارند تا کسی آنان را خدا نشمرد.(2)
پی نوشت ها: