»قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ
أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ«
)خداوند به ابلیس) فرمود: وقتی که من (به سجده) فرمانت
دادم، چه چیز تورا از سجده کردن باز داشت؟ (شیطان) گفت: من از او بهترم، مرا از
آتش و او را از گِل آفریدی.
*دلیل سجدهی فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لیاقت ذاتی
انسان بود نه جنسیّت و ساختمان وجودی او.
*شیطان در مقام توجیه نافرمانی خود، با مغلطه و قیاسی نابجا
ادّعا کرد: من از آدم برترم، زیرا من از آتشم و آدم از خاک، گرچه هرکدام منشأ اثری
خاص میباشند، امّا در حقیقت او با این ادّعای غلط، به جای اطاعت از فرمان خداوند
حکیم وتوجّه به جایگاه آدمی نزد خداوند، «انّی جاعل فی الارض خلیفة» [بقره،
۳۰] و نادیده گرفتن روح الهی در انسان، «نفختُ فیه من روحی» [حجر، [29در
مقابل فرمان خداوند گردنکشی کرد. چنانکه بسیاری از ما نیز در بسیاری موارد، احکام
و دستورات دینی را بدون توجّه به حکمت و فلسفهی آن، به ظاهر با عقل خود میسنجیم
و چون دلیل آشکاری برای آن نمییابیم، آن را نمیپذیریم و بدان بیاعتنا میشویم،
یا در برخی موارد از مقایسهی موضوعاتِ متشابه با یکدیگر، حکم یکسانی برای همهی
آنها صادر میکنیم.
لذا
قیاس در استنباط احکام جایز نیست و امام صادق علیه السلام همواره از قیاسهای
ابوحنیفه به شدّت انتقاد میکرد.
*قبل از صدور حکم، محاکمه و بازپرسی لازم است. «قال ما منعک»
* شیطان، پایهگذار نافرمانی و گناه است. «ما منعک... اذ
امرتک» چون اوّلین نافرمانی توسّط او صورت گرفت.
* عقاب بدون بیان قبیح است، تا حکمی و مطلبی بیان نشده،
بازخواست و مجازات نمیتوان کرد. «قال ما منعک... اذ امرتک»
* شیطان در برابر خدا ایستاد، نه در برابر حضرت آدم. «اذ
أمرتک» چنانکه در آیهی دیگر میخوانیم: «ففسق عن امر ربّه» [کهف، 50]
* شیطان نیز همچون انسان دارای تکلیف و اختیار است. «ما منعک
الاّ تسجد اذ امرتک قال «...
* میزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و... هیچ کدام
معیار نیست. «اذ أمرتک قال أنا خیر«...
* در قضاوت، به مجرمان نیز فرصت اظهارنظر بدهیم. «قال أنا
خیر منه«
* نادیده گرفتن بعد ملکوتی انسان و تنها چشم دوختن به جسم او
که مرام و مسلک مادّیین میباشد، شیطانصفتی است. «قال أنا خیر منه«
* خودبرتربینی میتواند مخلوق را به جبههگیری در مقابل خالق
ودار میکند. «أنا خیر منه«
* قبول خالقیّت خدا به تنهایی کافی نیست، اطاعت و تسلیم هم
لازم است» .خلقتنی...
خلقته» شیطان، خالقیّت خدا را پذیرفته بود، ولی از او اطاعت نکرد.
* نژادگرایی، از ارزشهای شیطانی است. «خلقتنی من نار«
* شیطان در برابر فرمان روشن و صریح خداوند، به سلیقه شخصی
خود عمل کرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. «اذ امرتک قال... خلقتنی من
نار«...
* شیطان، از قیاس استفاده کرد که اساس علمی ندارد، بلکه بر
مبنای گمان است. «خلقتَنی من نار و خلقتَه من طین»