19 مهر 1400 5 (ربیع الاول 1443 - 54 : 21
کد خبر : ۲۲۹۵۲
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۷
منافق نه طرح مى دهد و نه طرح مى پذیرد. او به سبب بیمارى «نفاق» کردار و گفتارش از محور عقل و خرد بیرون است; در حالى که رسول خدا و مۆمنان به آیین وى، با لجوج ترین دشمنان خود در سرزمین «حدیبیه» کنار آمدند و انعطافى نشان دادند که گروه تندرو و نزدیک بین را ناراحت ساخت.

عقیق: "وَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَة عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّى یُۆْفَکُونَ." (سوره منافقون/ 4)

«هنگامى که آنها را مى بینى، شکل و قیافه آنها تو را به شگفت مى آورد و اگر سخن بگویند(بر اثر قیافه حق به جانبى که به خود مى گیرند) تو را به سخنان خود جلب مى نماند وبه گفتار آنها گوش مى دهى، گویى آنها چوب هایى هستند که به دیوار تکیه داده شده، هر صدایى را بر ضدّ خود مى پندارند. دشمنان واقعى آنها هستند. از آنها بپرهیز، مرگ بر آنها! چگونه از حقیقت روى گردانند
نشانه هاى نفاق

هـدف آیـه، بیان عـلایم منافقـان اسـت که به وسیله این علایم مى توان منافق را از مۆمن تشخیص داد. این نشانه ها نوعاً جنبه کلى و عمومى دارند و هم اکنون این علایم بر سر منافقان عصر خود ما نیز سایه افکن است، اینک بیان این صفات:

1. داراى قیافه حق به جانبند

مفسران مى گویند: منافقان عصر رسالت، افرادى خوش قیافه و زیبارو بودند. عبداللّه بن أُبی سردسته منافقین و دوستان و هم فکران وى افرادى بلند قامت و خوش قیافه بوده و از زیبایى ظاهر بهره کافى داشتند بنابراین ، نمى توان آن را نشانه اى کلى و عمومى دانست.(طبرسى، مجمع البیان، ج10، سوره منافقون)

ممکن است مقصود از جمله (وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ) این باشد که افراد منافق در برخورد با افراد مۆمن، قیافه حق به جانبى مى گیرند، این قیافه و سکوت و آرامش و نگاه هاى آرام آنان (که همگى براى پوشاندن نفاق درونى است) همه را به تعجب وا مى دارد و تصور مى کنند که آنان افراد صالحى هستند.
شاید این احتمال به ظاهر آیه از معنایى که مفسران گفته اند نزدیک تر باشد و روى این احتمال، نشانه اى کلى و یا غالبى خواهد بود و منافقان براى پوشاندن صفت نفاق خود و جا زدن خویش در جرگه مۆمنان، به آن پناه مى برند، در صورتى که زیر آن قیافه، خوى درندگى و عداوت ریشه دار خود را پنهان مى دارند. البته این سکوت و آرامش مانع از آن نیست که در مواقعى حرّاف و پشت هم انداز نیز باشند.

2. پشت هم انداز و خوش گفتارند

نکته این کار روشن است; زیرا از آن جا که در باطن، ایمان به گفته خود ندارند و گاهى تصور مى کنند که ممکن است این ضمیر براى دیگران روشن شود و رسوا شوند، حس «عیب پوشى» آنها را وامى دارد که گرم سخن بگویند و با نشان دادن عنایت بیشتر، نظر طرف را جلب کنند.
این افراد در سخن گفتن و پشت هم اندازى آن چنان ماهر و ورزیده اند که حتى گاهى نظر پیامبر را ظاهراً به گفتار خود جلب مى نمودند، چنان که آیه مورد بحث این مطلب را مى رساند: (وَإِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ...)

از این نظر ما نباید فریب چرب زبانى و تندگویى و گرم سخن گفتن گروهى را بخوریم و لااقل باید احتمال بدهیم که ممکن است این طرز بیان، براى فریب دادن ما باشد نه براى دل سوزى به خاطر حقیقت.

3. مانند چوب هایى هستند که به دیوار تکیه داده شده اند

منافقان عصر رسالت به مسجد مى آمدند و در انتهاى جمعیت به دیوارهاى مسجد تکیه مى زدند، ولى کوچک ترین بهره از وحى الهى و بیانات پیامبر نمى بردند و حقایق و معارف را درک نمى کردند. یک چنین جمعیت به سان اجسام بدون ارواح و یا چوب هاى خشکى بودند که در برابر سخنان حکیمانه و بیانات منطقى پیامبر کوچک ترین واکنشى از خود نشان نمى دادند. تو گویى اصلاً روحى در بدن آنها وجود نداشت.

گاهى تصور مى شود که مقصود از تشبیه آنان به چوب هاى تکیه داده شده به دیوار، این است که آنها موجودات غیر مفیدى اند; زیرا چوب در صورتى مفید خواهد بود که داخل کار و یا ساختمان باشد، و در غیر این صورت موجود مزاحم و غیر سودمندى خواهد بود. ولى این وجه تا حدى دور از ظاهر آیه و متفاهم عرفى است.

احتمال سومى نیز در این جا هست که شاید از دو معناى پیش روشن تر و واضح تر باشد; زیرا مى توان گفت که مقصود از تشبیه آنها به چوب هاى تکیه زده به دیوار، این است که آنان به سان چوب هاى خشک در برابر حوادث، کوچک ترین انعطافى ندارند و «خشب» در لغت عرب همان چون خشک غیر قابل انعطاف را مى گویند که بر اثر فشار دو نیم مى شود.

انعطاف پذیرى در برابر حوادث به طرز صحیح، یکى از نشانه هاى مردان مۆمن به هدف خویش است و انعطاف در برابر حوادث، با تملق و چاپلوسى و ابن الوقت بودن و از این شاخه به آن شاخه پریدن فرق روشنى دارد.
جهان طبیعت به ما درس مى آموزد: طوفان سهمگینى از نقطه اى برمى خیزد و بر اشجار جوان و کهن سال و گل ها و گیاهان و مزارع حمله مى برد، سنبل هاى مزارع و گیاهان و گل هاى گلستان در برابر طوفان مقاومت نشان نداده و با انعطاف و خم شدن خاصى، طوفان سهمگین را رد مى کنند و پس از دقیقه اى به حالت نخست باز مى گردند. ولى درختان خشک و یا درختان کم انعطاف در برابر طوفان سینه سپر کرده و با صلابت خاصى ابراز مقاومت مى نمایند، امّا پس از لحظاتى از پاى درمى آیند.

این حقیقت اجتماعى را پیامبر اسلام در یکى از سخنان خود بیان کرده مى فرماید:

«مثل المۆمن مثل السنبلة، تحرکها الریح فتقوم تارة وتقع أُخرى; ومثل الکافر مثل الازرة، لا تزال قائمة حتى تنقعر;( روح البیان در تفسیر همین سوره. «ازره» درخت سختى است مانند صنوبر; «تنقعر»: از جاى کنده مى شود.)

حال مۆمن مانند سنبلى است که باد تند آن را حرکت مى دهد، گاهى مى ایستد و گاهى خمیده مى گردد; ولى افراد کافر، در نداشتن انعطاف و کنار نیامدن با مردم، مانند درختان سختند که در برابر تندباد حوادث از جاى کنده مى شوند»

افراد منافق بر اثر نداشتن فکر و عقل درست و سالم، حتى به آن اصولى که از ناحیه پیامبر پیشنهاد مى شد و صد در صد به نفع آنها بوده نیز احترام نمى گذاشتند. از آن جا که آنها، افراد کوردلى بودند، هرگز حاضر نبودند که اصول و قوانین اسلامى را تحلیل و تجزیه کنند و لااقل اصولى را که به نفع آنها و دیگران است از صمیم دل بپذیرند.

منافق نه طرح مى دهد و نه طرح مى پذیرد. او به سبب بیمارى «نفاق» کردار و گفتارش از محور عقل و خرد بیرون است; در حالى که رسول خدا و مۆمنان به آیین وى، با لجوج ترین دشمنان خود در سرزمین «حدیبیه» کنار آمدند و انعطافى نشان دادند که گروه تندرو و نزدیک بین را ناراحت ساخت.
فرآوری : زهرا اجلال


منبع: تبیان 

211008 

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: