هر چه فکر کردم، به خاطرم نیامد. از طرفی اطمینان داشتم که در کتابی آن حدیث را دیدهام. سرانجام از آنان عذرخواهی کردم و با ناراحتی به منزل رفتم. شب در عالم رویا، پدرم را دیدم. سلام کردم و ایشان جواب داد و در پی آن فرمود: «حدیثی که امشب خواندی در فلان کتاب، جلد فلان و صفحه فلان است. به آن کتاب مراجعه کن و فردا شب نشانی حدیث را بده و بعد به عنوان اعتراض به من گفتند: چرا بدون مطالعه منبر میروی؟!«.
منبع:فارس