* انسان اعجوبه ایست دارای دو نشئه، یکی نشئه ظاهریه ملکیه دنیویه و دیگری نشئه باطنیه غیبیه ملکوتیه، خودمانی بگوئیم انسان دو وجه دارد، یکی اش وجه ظاهری است و دیگری وجه باطنی، به قول خودمان روح و جسم.
* چطور است که ما جسممان احتیاج به خوراک دارد و هیچ کس هم نمی گوید که من از خوراک خوردن خسته شده ام، چون احتیاج جسم است، اگر کسی هم بگوید خسته شده ام به زور می گویند بخور چون تو سوء تغذیه می گیری اگر نخوری. آیا روح ما غذا نمی خواهد، نباید به آن برسیم. خوراک نباید به آن بدهیم؟ این جلسات انوار مقدسه علیهم صلوات الله یک سفره ای برای خوراک روح ما در آن پهن است.
* شما مگر به اختیار خودتان بلند شده اید و آمده اید هیئت؟ با توجه به اینکه سرد هم بود، شیطان برای اینکه ما به این مقصد نرسیم، دامهای فراوانی را در راه پهن می کند، تار انداخته است که ما نتوانیم وارد این دستگاه بشویم، شما دست کم نگیرید، به جای اینکه الآن اینجا بنشینید، می توانستید پای لغویات تلویزیون بنشینید و با دیگران حرف بزنید.
* مکرهای شیطان مانند تارهای عنکبوتی می ماند، که اگر ما بخواهیم در آن دست و پا بزنیم، بیشتر می چسبیم، ولی اگر دستگیری کنند، یعنی یک دستی از بالا بیاید و دست ما را بگیرد و بکشد بیرون به راحتی آن تارها پاره می شود، دستگیری می کنند، دل ما را می گیرند، روح ما را می گیرند و می آورند در این جلسه.
* دنیا را دم در جلسات بگذارید، چرا در حرم امام رضا علیه السلام وقتی وارد می شوی، کفش ها را از شما می گیرند؟ اینکه خیالتان راحت باشد، دنیا را بگذارید و با خیال راحت بروید داخل.
* شما در این جلسات که می نشینید ناخود آگاه این روح شما کاستی هایی دارد، بدون آنکه بدانید، چون ما که علم به روحمان نداریم، از ما دستگیری می کنند، که حقیقت این دستگیری توسط خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها اتفاق می افتد، برای اینکه به بعد روحانی خود برسیم احتیاج به دستگیری داریم.
* دیدید ما یک وقتهایی در دوراهی، سه راهی می مانیم. این سرگردانی به خاطر بی نوری است، اگر نور هدایت داشتیم و مسیر مشخص بود، می فهمیدیم که کجا برویم، این سرگردانی یکی از آن بلاهای خداست، ملائکه سال ها از خداوند متعال طلب نور می کردند، تا یک روزی که حضرت حق به جبرئیل دستور داد، بخشی، نه تمام، بخشی از نور فاطمه سلام الله علیها را بگیر، در مشکاتی از عرش آویزان کن، و جبرئیل چنین کرد، هفت آسمان و زمین به نور فاطمه روشن شد. ملائکه شروع کردند به تسبیح و تقدیس خدا، و مدام تشکر کردند و حضرت حق این جمله را فرمود: به عزتم، به جلالتم، به بخششی که دارم، به ارتفاعی که دارم - که بالاتر از خدا دیگر ارتفاعی نیست – این ثواب تسبیح و تقدیس شما برای فاطمه، شوهر فاطمه، پسرهای فاطمه و محبین فاطمه، تا روز قیامت، وقتی اینطور شد گفتند اسم او زهراست، یعنی نورانی است. اهل نور است. همه نوری که در دل من و تو است از فاطمه است. خودش هم وصیت کرد و گفت: علی جان سلام من را به دوستانم تا روز قیامت برسان؛ أمیرالمؤمنین علیه السلام هم که فرمود: هر کس بمیرد مرا می بیند. ما به امید آن لحظه ای هستیم که مولایمان بالای سرمان بیاید و بگوید: من حامل سلام فاطمه برای تو هستم و آمده ام سلام مادرت زهرا را برای تو برسانم.