پدرش هفتمین پسر میرزا اسماعیل صفیالابادیالاصل سبزواریالمسکن، فرزند سید محمد بود که چون پس از وفات پدر به دنیا آمده بود، نام او را نیز اسماعیل گذاشتند.
مادرش از سادات موسوی بود. پدر که وارث چند باب مغازه پدری بود، وقتی هنوز سید محمدتقی چند سالی بیش نداشت به عشق امام هشتم املاک را فروخت و راهی مشهد شد و در کوچه حاج رقیه در ضلع جنوبی فلکه حضرت، منزل بزرگ و مغازهای خریداری کرد تا بیشتر وقت خود را در خدمت حضرت و زیارت بگذارند.
*شاگردی که استاد حریفش نمیشد
استعداد محمدتقی چنان بود که با یک بار دیدن یا شنیدن به عمق مطلب پی میبرد و آن را در خاطر میسپرد، لذا مکتبدارها حریف او نمیشدند. امروز شاگرد بود و فردا مدرس. او ده ساله بود که در کنار تحصیل به کار روی آورد تا بتواند هزینه زندگی را خود تامین کند. حرفههای سختتر که نوعی هنرمندی و ظرافت و فن در آن بود، بیشتر موردتوجه او بود. در هر کاری که وارد میشد سرآمد بود. او نسبت به مسائل اجتماعی حساس بود و با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده بود در برابر ترویج فسق و فجور توسط دستگاه رضاخانی ایستادگی میکرد و از حوادث سال 1314 مشهد و کشتار مسجد گوهرشاد خاطراتی داشت.
او با علمای بزرگ مبارز همچون مرحوم سید یونس اردبیلی و حاج آقا حسین قمی از همان ابتدای نوجوانی مرتبط بود و فعالیتهای اجتماعی چشمگیری داشت.
پس از سقوط رضاخان که فرصت را برای گسترش و علنی کردن فعالیتها و ایجاد تشکیلات دینی فراهم کرد، او به تاسیس هیأتهای عزاداری مختلف پرداخت.
در سال 1323 با دختر یکی از تجار مشهدی که اصلیت یزدی داشت و از سادات عریق حسینی بودند، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج 6 فرزند، سه دختر و سه پسر بود. همسر اموال خود را در اختیار او قرار داد و او در گسترش فعالیتهای دینی و تحصیلات حوزوی متمکن ساخت. ایشان هم با خرید مجموع کتابهای کتابخانه یکی از دوستان خود به نام جعفر جورابچی مطالعات خود را گسترش داد و عمق بخشید.
استعداد فوقالعاده و حرض وافر او به علم، موجب طی مدارج علمی با سرعت وصفناپیر شد. وی از اساتید وقت خوشهچینی کرد، بیشتر از درس مرحوم سید احمد مدرس.
آمدن روسها در جریان جنگ جهانی دوم به مشهد، زمینه رواج کمونیسم را فراهم کرد. فسق و فجور هم در قالب تجدد به دیانت مردم حملهور شده بود؛ جهل و خرافه و نادانی نیز بسترساز رواج این دو پدیده خطرناک.
سید محمدتقی با درک مسئولیت خطیر در گام اول برای مقابله با این سیل مهاجم، به منبر روی آورد. او با یقین به برتری منطق اسلام و فکر اسلامی بر سایر منطقها و اندیشهها، دانست که اگر جهل را ریشهکن کند و اسلام را صحیح عرضه کند، مردم اسلام را برمیگزینند و خود از کفر و الحاد فاصله میگیرند. در عین حال رفع موانع از سر راه فهم مردم را ضروری میدانست. لذا همزمان مبارزه با مظاهر فریبنده و اغواگر را آغاز کرد.
*نواب صفوی از شخصیت های مورد علاقه سید بود
شخصیت نواب صفوی که از پیشگامان مبارزه با موانع فهم اسلام و رواج فکر اسلامی بود، سید محمدتقی غیور در امر دین را به خود متوجه کرده بود. لذا در سفری که نواب به مشهد، داشت استقبال خوبی از او به عمل آورد و چند مرتبه با وی ملاقات کرد.
سید محمدتقی دریافته بود که فقط رفع مانع کافی نیست و به اصطلاح بیمایه فطیر است و باید برای جامعه غذا مهیا کرد. باید به محض رفع هر مانعی گام پیش نهاد، باید پیشروی داشت، باید هدف داشت. هدف او بسترسازی برای حکومت اسلامی بود و این نیازمند زیرساختهای اسلامی؛ باید پایههای اعتقادی مردم محکم میشد. مردمی که مدتها از معارف دین دور نگه داشته شده بودند حتی حوزههای علمیه نیمه تعطیل شده بود. قرآن در کمتر خانهای پیدا میشد و اکثریت مردم با روخوانی آن آشنا نبودند.
معارف دینی در کتابهای خطی یا کتابهایی بعضا با چاپهای ناخوانا در اختیار معدودی از افراد جامعه بود و در مقابل حمله به اسلام در اشکال مختلف با هنرمندانهترین زبان و با پشتوانه مالی در مجلات و روزنامهها و کتابها و رسانههای وقت در اختیار همه بود.
او علاج را در ورود به میدان جهاد علمی،تبلیغی دانست و کار خود را با کتاب ارزشمند «راهنمای بهشت» آغاز کرد که اعتقادات شیعی را با زبان شیوا، مؤثر و پندآموز بیان میکرد. این کتاب در پنج جلد نگاشته شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت.
با شدتگیری اختناق و افزایش انحطاط اخلاقی جامعه، سید محمد تقی مقدم بر آن شد که یک دوره کامل اخلاق را با اشاره به گناهانی که مانع رشد انسان و جامعه هستند، در کتاب نفیس و پرمغز «قانون مجازات» یا «کیفر کردار» مطرح کند. کتابی که پایههای حکومتهای استکباری و ظالمانه با خواندن آن فرو میریخت.
*رشد مردم با الهام از قرآن میسر است
او برای رشد دادن مردم و تعمیق باورها با الهام از رهنمود قرآن از نماز مدد جست و کتاب نفیس «معراجالمؤمن» را که در نوع خود بینظیر است به مردم اهدا کرد. استقبال مردم از این کتاب با اینکه او فاقد هرگونه ابزار تبلیغی بود، فوقالعاده بود و شاخصی گویا بر ریشهدار بودن دین در متن جامعه، علیرغم ظواهر ناپسند بود.
او که مردم را تشنه اسلام یافته بود و میدید که همگان مایلند سبک زندگی اسلامی داشته باشند و بر اساس اسلام زندگی خود را شالودهریزی و بنا کنند، کتاب «دستورات زندگی» را که یک دوره کامل از برنامه اسلام برای زندگی مسلمانان بود، نگاشت.
*سید محمد تقی مقدم پیشگام کتاب دینی بود
پیشگامی سید محمدتقی مقدم موجب شد جمعی دیگر از اهل قلم و دانش نیز گام در این میدان نهند و نوع جدیدی از کتابهای دینی با زبان روز و قابل درک برای مردم وارد بازار شود.
گرچه تألیف کتاب و در دسترس عامه مردم قرار دادن معارف، متن کار او بود، ولی هرگز از عرصههای دیگر مسئولیت، مانند منبر و وعظ و تبلیغ و تعظیم شعائر غافل نماند.
وفات مرحوم آیتالله بروجردی فرصتی بود تا او بتواند دینداری و عشق مردم به روحانیت را به رخ دولت بکشد. با سرعت چشمگیر کل مسجد گوهرشاد را سیاهپوش کرد. با اینکه عید بود، با برپایی دستجات عزا فضای جامعه را مبدل به فضای عزا کرد.
او با همه آیات عظام مشهد جز بعضی که گرایش به دربار داشتند، مرتبط بود. حضرات آیات سید جواد خامنهای، شیخ غلامحسین تبریزی، شیخ محمدرضا کلباسی، حبیبالله گلپایگانی، سید احمد مدرس، علمالهدی، فقیه سبزواری، میلانی، میرزا جوادآقا تهرانی، حاج آقا مروارید و سید حسن قمی.
تأسیس بنای محمدیه فرصتی بود تا او فعالیتهای تبلیغیاش را با تعظیم شعائر دینی و برگزاری مراسم جشن و عزا در اعیاد و وفیات گسترش دهد.
علاوه بر آن کارهای آموزشی و تربیت نسلی متدین و مؤمن از طفولیت را مورد توجه قرار دهد. با آغاز نهضت امام وارد میدان شد و از مروجین مرجعیت امام خمینی(ره) گردید.
در این راه ثابت قدم بود و به اشکال مختلف با رژیم مبارزه کرد و بارها مورد تهدید و تحدید و فشار قرار گرفت. در انقلاب اسلامی بسیار فعال بود و نقش مؤثری در بسیج تودههای مردم داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی بار دیگر به سنگر اصلی خود که همان جهاد فرهنگی و قلمی بود، برگشت و موفق شد در همه عرصههایی که کمبود احساس میشد و جامعه نیازی داشت وارد میدان شود و کتابی که در حقیقت نسخهای شفابخش بود، تدوین و تقدیم دارد. یکی از مهمترین آثار او کتاب نفیس «گنجینه اسرار» است که صفابخش زندگی دنیوی است. صدها گنج مخفی را آشکار کرده و اقیانوسی از معارف را در اختیار مشتاقان قرار داده است.
او بیش از هشتاد عنوان کتاب تألیف کرد که هرکدام از این عناوین متوجه به یک نیاز اساسی جامعه بود. او حتی تا آخرین روز حیات، خود نگران آخرین اثر خود که کتاب «مجمعالانوار» در «شرح دعای امام زمان(عج)» بود که بتواند آن را برای چاپ آمادهسازی کند.
او تا پایان عمر پر برکت خود لحظهای آرام و قرار نداشت. در همه کارهای خود پیشبرد اسلام و اهداف آن مدنظر داشت. گرچه در سالهای پایانی کمی ضعیف شده بود ولی حتی تا آخرین دقایق زندگی بسیاری از ادعیه را در خاطر داشت و از توجه و استحکام در کلام برخوردار بود.
باور او به مطالب کتابهایش و خصوصا ادعیه و ختوم، همانند باور یک پزشک به علم خود بود و با این اذکار زندگی میکرد. از جسم او خصوصا در سال آخر زندگی چیزی باقی نمانده بود. شاید آخرین قطرات خون او نیز مصرف شده بود. ولی او با همان روح و روحیه زندگی میکرد.
سرانجام در 11 آبان 1392 مطابق با 27 ذیالحجه 1434، عالم فانی را وداع گفت و پیکرش در آخرین روز ماه ذیالحجه، در جوار مضجع منور علیبن موسیالرضا(ع) در صحن آزادی به خاک سپرده شد.
سید محمد تقی مقدم عمری را در خدمت به اسلام گذراند و حیاتش در خدمت به محمد و آل محمد(ع) بود. مماتش نیز اینگونه شد؛ مراسم تشییعاش در آستانه محرمالحرام و در حرم مطهر امام هشتم برگزار شد و حتی سیاهپوشی تشییعکنندگان نیز پای تعزیت امام حسین(ع) نوشته شد.
منبع:فارس
211008