بيشتر اوقات خود را به سكوت مى گذراند و اگر سخن مى گفت
، گزيده مى گفت ، و تشنگان معرفت را از دانش سرشار خود سيراب مى كرد. در چشم
ظاهربينان ضعيف و مستضعف مى نمود و در ميدان كار و كارزار چون شيرى خشمگين و مارى
پر زهر بود.
وقتى كه در نزاعى درگير مى شد بيهوده برهان اقامه نمى
كرد بلكه صبر مى كرد تا در محضر يك داور سخن بگويد (چون در نزاع بين دو نفر اگر
داورى در ميان نباشد و هر كدام بخواهند براى ديگرى مدعاى خود را اثبات كنند،
نيروها را به هدر داده اند و از گفتار خود نتيجه اى نخواهند برد).
تا براى كارى محمل و عذرى مى يافت ، كسى را سرزنش نمى
كرد. از بيمارى و ابتلاى خود وقتى خبر مى داد كه بهبودى و شفا يافته بود. آنچه را
كه بناى انجام دادن آن را نداشت بر زبان نمى راند. اگر ديگران در كلام بر او چيره مى
شدند، در سكوت بر او پيروز نيم شدند. به شنيدن حريصتر بود تا به گفتن . هرگاه بر سر دو
راهى قرار مى گرفت مى سنجيد تا ببيند كداميك از اين دو راه به هوى و هوس نزديكتر
است تا با آن مخالفت كند.
پس بر شما باد كه خود را با اين صفات زيبا بياراييد و در
راه تحصيل آن به رقابت پردازيد و اگر بر دستيابى و فراگيرى همه آنها توانايى
نداريد، بدانيد كه بهره بردارى اندك ، از رها كردن مطلق بهتر است .
قال امير المومنين :
كانلى فيما مضى اخ فى الله و كان يعظمه فى عينى صغر الدنيا فى عينه و كان خارجا من سلطان بطنه فلا يشتهى ما اليجد و لايكثر ادا وجد و كان اكثر دهره صامتا. فان قال بذ القائلين و نقع غليل السائلين و كان ضعيفا مستضعفا فاذا جا الجد فهو ليث غاب و صل واد لا يدلى بحجه حتى باتى قاضيا و كان لايلوم احدا على ما يجد العذر فى مثله حتى يسمع اعتذاره و كان لايشكو وجعا الا عند برئه و كان يفعل ما يقول و اليقول ما لا يفعل و كان ان غلب على الكلام لم يغلب على اسكوت و كان على ان يسمع احرص منه على ان يتكلم و كان اذا بدهه امران نظر ايهما اقرب الى الهوى فخالفه . فعليكم بهذه الخلائق فالزموها و تنافسوا فيها فانلم تسطيعوها فاعلموا ان اخذ القليل خير من ترك الكثير.
پی نوشت:
(1)گفته اند، مقصود حضرت ابوذر بوده و بعضى عمار و بعضى هم بزرگان ديگر را نام برده اند.
نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، حكمت 281
منبع:جام
211008